1. Unemployment is proportionally much higher in the north of the country.
[ترجمه گوگل]نرخ بیکاری در شمال کشور به نسبت بسیار بالاتر است
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری در شمال کشور بسیار بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نرخ بیکاری در شمال کشور بسیار بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Families with children spend proportionally less per person than families without children.
[ترجمه گوگل]خانواده های دارای فرزند نسبت به خانواده های بدون فرزند نسبت به هر نفر کمتر هزینه می کنند
[ترجمه ترگمان]خانواده ها با کودکان، نسبت به خانواده ها، نسبت به خانواده ها، نسبت به خانواده ها، کم تر خرج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خانواده ها با کودکان، نسبت به خانواده ها، نسبت به خانواده ها، نسبت به خانواده ها، کم تر خرج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. You have proportionally more fat on your thighs and hips than anywhere else on your body.
[ترجمه گوگل]شما نسبت به سایر نقاط بدن خود چربی بیشتری روی ران و پهلو دارید
[ترجمه ترگمان]شما نسبت به هر جای دیگری در بدن خود چربی بیشتری نسبت به ران و باسن خود دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شما نسبت به هر جای دیگری در بدن خود چربی بیشتری نسبت به ران و باسن خود دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Feminists believe that women need to be proportionally represented in Parliament and Congress because women have a different agenda.
[ترجمه گوگل]فمینیست ها معتقدند که زنان باید به طور متناسب در پارلمان و کنگره حضور داشته باشند، زیرا زنان دستور کار متفاوتی دارند
[ترجمه ترگمان]Feminists بر این باورند که زنان باید به تناسب در مجلس و مجلس نماینده داشته باشند زیرا زنان دستور کار متفاوتی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Feminists بر این باورند که زنان باید به تناسب در مجلس و مجلس نماینده داشته باشند زیرا زنان دستور کار متفاوتی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Assuming a proportionally similar take-up on university validated courses, there were about 500 students on all Dip. HE courses.
[ترجمه گوگل]با فرض پذیرش نسبتاً مشابه در دوره های معتبر دانشگاهی، حدود 500 دانشجو در همه Dip وجود داشت دوره های HE
[ترجمه ترگمان]با فرض کردن تناسب مشابه در دوره های معتبر دانشگاه، حدود ۵۰۰ دانش آموز در کل دیپ بودند او دوره های او را برگزار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با فرض کردن تناسب مشابه در دوره های معتبر دانشگاه، حدود ۵۰۰ دانش آموز در کل دیپ بودند او دوره های او را برگزار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Books and magazines are set proportionally spaced, typewritten documents are generally monospaced.
[ترجمه گوگل]کتاب ها و مجلات با فاصله متناسب تنظیم می شوند، اسناد تایپی معمولاً تک فاصله هستند
[ترجمه ترگمان]کتاب ها و مجلات به تناسب دارای فاصله هستند، و اسناد و اسناد به طور کلی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کتاب ها و مجلات به تناسب دارای فاصله هستند، و اسناد و اسناد به طور کلی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The Naphtha Stipper Reboiler duty is not decreased proportionally to the laden methanol to be stripped.
[ترجمه گوگل]وظیفه Reboiler نفتا استیپر متناسب با متانول بارگیری شده کاهش نمی یابد
[ترجمه ترگمان]وظیفه Naphtha Stipper proportionally نسبت به متانول مملو از متانول کاهش نمی یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وظیفه Naphtha Stipper proportionally نسبت به متانول مملو از متانول کاهش نمی یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The wavelength splitting changes proportionally to the temperature, but remains the same as the strain and hydrostatical pressure increases.
[ترجمه گوگل]تقسیم طول موج متناسب با دما تغییر می کند، اما با افزایش کرنش و فشار هیدرواستاتیکی ثابت می ماند
[ترجمه ترگمان]تقسیم طول موج به تناسب با دما تغییر می کند، اما با افزایش فشار و فشار hydrostatical یک سان باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تقسیم طول موج به تناسب با دما تغییر می کند، اما با افزایش فشار و فشار hydrostatical یک سان باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is proportionally added in the filtration batchwise.
[ترجمه گوگل]به نسبت دسته ای به فیلتراسیون اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]آن به تناسب در سیستم فیلتراسیون اضافه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن به تناسب در سیستم فیلتراسیون اضافه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. These basic costs may then be allocated proportionally to various tasks which are subdivisions of a project.
[ترجمه گوگل]این هزینههای اساسی ممکن است به تناسب وظایف مختلفی که زیرمجموعههای یک پروژه هستند، تخصیص یابد
[ترجمه ترگمان]این هزینه های اساسی را می توان به تناسب با وظایف مختلفی اختصاص داد که فرعی از یک پروژه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این هزینه های اساسی را می توان به تناسب با وظایف مختلفی اختصاص داد که فرعی از یک پروژه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Vegetarians also tend to eat proportionally more polyunsaturated fat to saturated fat compared with non-vegetarians.
[ترجمه گوگل]گیاهخواران نیز تمایل دارند که نسبت به غیر گیاهخواران چربی اشباع نشده چند غیراشباع بیشتری به چربی اشباع مصرف کنند
[ترجمه ترگمان]Vegetarians همچنین نسبت به چربی اشباع شده نسبت به non چربی اشباع شده نسبت به چربی اشباع شده گرایش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Vegetarians همچنین نسبت به چربی اشباع شده نسبت به non چربی اشباع شده نسبت به چربی اشباع شده گرایش دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The Letter of Guarantee shall be decreased proportionally with the Seller's partial deliveries.
[ترجمه گوگل]ضمانت نامه باید متناسب با تحویل های جزئی فروشنده کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]نامه ضمانت باید به تناسب با تحویل جزئی فروشنده کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نامه ضمانت باید به تناسب با تحویل جزئی فروشنده کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Ulster people spend more proportionally on clothes, food and motoring than other Britons.
[ترجمه گوگل]مردم اولستر نسبت به سایر بریتانیایی ها نسبت به لباس، غذا و رانندگی هزینه بیشتری می کنند
[ترجمه ترگمان]کسانی که در اول ستر آن را به تناسب لباس، غذا و motoring نسبت به انگلیسی های دیگر می گذرانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کسانی که در اول ستر آن را به تناسب لباس، غذا و motoring نسبت به انگلیسی های دیگر می گذرانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Density of fire increases proportionally to the curiousness of the target.
[ترجمه گوگل]تراکم آتش متناسب با کنجکاوی هدف افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]تراکم آتش به تناسب با the هدف افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تراکم آتش به تناسب با the هدف افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید