proportionality

/prəˌpɔːrʃəˈnæləti//prəˌpɔːʃəˈnælɪti/

معنی: تناسب
معانی دیگر: تناسب

جمله های نمونه

1. A major exception to the principle of proportionality relates to the sentencing of offenders for violent and sexual offences.
[ترجمه گوگل]یک استثنای عمده از اصل تناسب مربوط به محکومیت مجرمان برای جرایم خشونت آمیز و جنسی است
[ترجمه ترگمان]یک استثنا مهم برای اصل تناسب با محکومیت مجرمین برای جرائم خشونت آمیز و جنسی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He said there was a need for proportionality in sentencing.
[ترجمه گوگل]وی گفت که در صدور احکام باید تناسب وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]او گفت که نیاز به تناسب در محکومیت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Concepts such as proportionality or legal certainty may be able to provide a more finely tuned approach.
[ترجمه گوگل]مفاهیمی مانند تناسب یا قطعیت قانونی ممکن است بتواند رویکرد دقیق تری را ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]مفاهیمی مانند تناسب یا قطعیت قانونی ممکن است قادر به ارایه یک روش دقیق تنظیم شده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But any conscious attempt to disregard this proportionality would inflict unnecessary losses and suffering.
[ترجمه گوگل]اما هرگونه تلاش آگاهانه برای نادیده گرفتن این تناسب، زیان ها و رنج های غیرضروری را به همراه خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]اما هرگونه تلاش آگاهانه برای نادیده گرفتن این تناسب منجر به خسارت های غیر ضروری و رنج خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We checked the assumption of proportionality by using graphs of the log-log survivor function.
[ترجمه گوگل]ما فرض تناسب را با استفاده از نمودارهای تابع log-log survivor بررسی کردیم
[ترجمه ترگمان]ما فرض تناسب با استفاده از نمودار تابع لگاریتم log را بررسی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In the fact that there is no proportionality between the individual branches of production and the scale of personal consumption.
[ترجمه ونوس] واقعیت این است که بین تک تک شاخه های تولید و مقیاس مصرف شخصی تناسبی وجود ندارد
|
[ترجمه گوگل]در این واقعیت که بین تک تک شاخه های تولید و مقیاس مصرف شخصی تناسبی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]در این حقیقت که هیچ تناسب بین شاخه های فرد تولید و مقیاس مصرف شخصی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The principle of proportionality - do not use a sledgehammer to crack a nut - is straight forward logic.
[ترجمه گوگل]اصل تناسب - برای شکستن مهره از پتک استفاده نکنید - یک منطق مستقیم است
[ترجمه ترگمان]اصل تناسب - از پتک به عنوان یک مهره استفاده نمی کند - یک منطق رو به جلو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Especially the principle of proportionality plays an important role among them.
[ترجمه گوگل]به خصوص اصل تناسب در میان آنها نقش مهمی دارد
[ترجمه ترگمان]به خصوص اصل تناسب نقش مهمی در میان آن ها بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Comprehensive evaluation requires emphasis on both functionality and proportionality of the evaluation index.
[ترجمه گوگل]ارزیابی جامع مستلزم تاکید بر عملکرد و تناسب شاخص ارزیابی است
[ترجمه ترگمان]ارزیابی جامع نیازمند تاکید بر عملکرد و تناسب شاخص ارزیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On proportionality, the numbers speak for themselves - up to a point.
[ترجمه گوگل]در مورد تناسب، اعداد برای خود صحبت می کنند - تا حدی
[ترجمه ترگمان]در تناسب، اعداد برای خود - تا یک نقطه صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nuclear weapons seem to violate the just war principle of proportionality.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد سلاح های هسته ای اصل تناسب جنگ عادلانه را نقض می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سلاح های هسته ای تنها اصل جنگ تناسب را نقض می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Also costs must be monitored and controlled, rather than ignored, especially in lower value claims where proportionality will be vital.
[ترجمه گوگل]همچنین هزینه ها باید به جای نادیده گرفته شود، به ویژه در دعاوی با ارزش کمتر که تناسب حیاتی است، نظارت و کنترل شود
[ترجمه ترگمان]همچنین باید هزینه ها نظارت و کنترل شوند، به جای بی توجهی، به خصوص در ادعاهای ارزش پایین تر که در آن تناسب اهمیت خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Overall, these various proportional systems achieve a greater or lesser degree of proportionality in representation.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، این سیستم های تناسبی مختلف به درجه ای از تناسب بیشتر یا کمتر در نمایندگی دست می یابند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، این سیستم ها متناسب با درجه پایین تر یا کم تر از تناسب در نمایش به دست می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The effect of such an argument is however to view proportionality as a more general concept of fairness.
[ترجمه گوگل]با این حال، تأثیر چنین استدلالی در نظر گرفتن تناسب به عنوان یک مفهوم کلی تر از انصاف است
[ترجمه ترگمان]با این حال، تاثیر چنین استدلالی، دیدگاه تناسب را به عنوان یک مفهوم کلی از انصاف تلقی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تناسب (اسم)
analogy, symmetry, coordination, scale, proportion, appropriateness, proportionality, congruence, concinnity, propriety, commensurability, congruency

تخصصی

[ریاضیات] تناسب، متناسب بودن

انگلیسی به انگلیسی

• relationship

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : proportion
✅️ اسم ( noun ) : proportion / proportionality
✅️ صفت ( adjective ) : proportional / proportionate / proportioned
✅️ قید ( adverb ) : proportionately / proportionally
فرقه گرایی تناسبی
مقتضی بودن
سنخیت داشتن
تناسب ــ نسبت بین دو کالا از نظر حجم و مقدار

بپرس