1. They are cousins of propinquity.
2. The neighbours lived in close propinquity toeach other.
[ترجمه گوگل]همسایه ها در مجاورت یکدیگر زندگی می کردند
[ترجمه ترگمان]همسایگان نزدیک به هم زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It was nothing more nor less than propinquity.
[ترجمه گوگل]چیزی بیشتر و کمتر از نزدیکی نبود
[ترجمه ترگمان]چیزی بیشتر از propinquity نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Ah, the propinquity of cheap life and expensive principles, of religion and banditry, of surprising honour and random cruelty.
[ترجمه گوگل]آه، نزدیکی زندگی ارزان و اصول گران، دین و راهزنی، شرافت شگفت انگیز و ظلم تصادفی
[ترجمه ترگمان]آه، نزدیکی زندگی ارزان و اصول گران قیمت، مذهب و راهزنی، حرمت حیرت انگیز و ظلم و ستم تصادفی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. the closest propinquity of the man whom he had most vilely wronged!- and who had grown to exist only by this perpetual poison of the direst revenge!
[ترجمه گوگل]نزدیکترین نزدیکی به مردی که با بدترین ظلم به او ستم کرده بود!
[ترجمه ترگمان]نزدیکی نزدیکی مردی بود که او بیش از همه بدی کرده بود! و کسی که تازه متولد شده بود فقط با این زهر ابدی از ته دل انتقام می گرفت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Grace was indeed quite unconscious of Fitspier's propinquity.
[ترجمه گوگل]گریس در واقع کاملاً از نزدیکی فیتسپیر بی خبر بود
[ترجمه ترگمان]گریس در واقع از نزدیکی s کاملا بی خبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The closest propinquity of the man whom he had most vilely wronged !
[ترجمه گوگل]نزدیکترین نزدیکی مردی که به او بدترین ظلم را کرده بود!
[ترجمه ترگمان]نزدیکی نزدیکی مردی که او بیش از همه بدی کرده بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. For propinquity, come, we do a cup again!
[ترجمه گوگل]برای نزدیکی، بیا، ما یک فنجان دوباره!
[ترجمه ترگمان]برای propinquity، بیا، باز هم یک فنجان چای بخوریم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Such loyalty is by no means automatic or the inevitable consequence of propinquity.
[ترجمه گوگل]چنین وفاداری به هیچ وجه خودکار یا نتیجه اجتناب ناپذیر نزدیکی نیست
[ترجمه ترگمان]چنین وفاداری به هیچ وجه automatic یا نتیجه غیرقابل اجتناب نزدیکی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This dichotomy had less to do with national character than with propinquity.
[ترجمه گوگل]این دوگانگی کمتر به خصلت ملی مربوط بود تا نزدیکی
[ترجمه ترگمان]این دوگانگی در مقایسه با نزدیکی با نزدیکی، کم تر با شخصیت ملی سروکار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Discussion of family support often seems to assume geographical propinquity, which is increasingly problematic.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بحث حمایت از خانواده غالباً نزدیکی جغرافیایی را فرض می کند که به طور فزاینده ای مشکل ساز است
[ترجمه ترگمان]بحث در مورد حمایت خانواده اغلب به نظر می رسد که نزدیکی جغرافیایی را فرض می کند، که به طور فزاینده ای مشکل ساز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They are both cousins of his, but not of the same degree of propinquity.
[ترجمه گوگل]آنها هر دو پسر عموی او هستند، اما نه از یک درجه نزدیکی
[ترجمه ترگمان]آن ها هر دو عموزاده او هستند، اما نه به همان میزان نزدیکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید