1. prophetic writings
نوشتجات پیامبرانه
2. a prophetic statement
گفته ی آینده نگرانه
3. hamlet's prophetic soul
روح آینده نگر هملت
4. He had a prophetic dream about a train crash the night before the rail disaster.
[ترجمه گوگل]او شب قبل از فاجعه راه آهن در خوابی پیشگویی درباره تصادف قطار دید
[ترجمه ترگمان]او یک خواب پیشگویی در مورد یک قطار شبانه در شب قبل از فاجعه ریل قطار دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her early achievements were prophetic of her future greatness.
[ترجمه گوگل]دستاوردهای اولیه او پیشگویی از عظمت آینده او بود
[ترجمه ترگمان]دستاوردهای اولیه او پیش گویی بزرگی از آینده او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It turned out to be a prophetic piece of journalism.
[ترجمه گوگل]معلوم شد که این یک قطعه روزنامه نگاری پیشگویانه است
[ترجمه ترگمان]تبدیل به یک piece prophetic شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. His warnings about the journey proved prophetic.
[ترجمه گوگل]هشدارهای او در مورد سفر نبوی بود
[ترجمه ترگمان]هشدارهای او در مورد سفر پیشگویی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A young girl in the village experienced a prophetic vision.
[ترجمه گوگل]دختر جوانی در روستا رؤیایی نبوی را تجربه کرد
[ترجمه ترگمان]یک دختر جوان در روستا یک دیدگاه پیش گویی را تجربه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Space should always be made for the prophetic gifts of the Spirit as well as for preaching here.
[ترجمه گوگل]همیشه باید فضایی برای هدایای نبوی روح و همچنین برای موعظه در اینجا ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]فضا باید همواره برای هدایای پیش گویی روح و همچنین موعظه در اینجا ساخته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. As a young man he had a prophetic revelation that led him to preach a new faith in place of the prevailing polytheism.
[ترجمه گوگل]او در جوانی وحی نبوی داشت که باعث شد به جای شرک غالب، ایمان جدیدی را تبلیغ کند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک مرد جوان یک مکاشفه پیشگویی داشت که او را بر آن داشت تا یک ایمان جدید به جای of اصلی را موعظه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Anyway, that was it, and it proved prophetic.
[ترجمه گوگل]به هر حال همین بود و نبوی هم ثابت شد
[ترجمه ترگمان]به هر حال، همین بود و پیشگویی را ثابت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Without taking this risk, the potential for our prophetic communication role to fall into the abyss of irrelevance is very great.
[ترجمه گوگل]بدون این خطر، پتانسیل سقوط نقش ارتباطی نبوی ما در ورطه بی ربطی بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]بدون در نظر گرفتن این خطر، پتانسیل برای نقش ارتباط prophetic ما در پرتگاه نامناسب بودن بسیار عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. These words proved prophetic, for the prize money was never claimed.
[ترجمه گوگل]این سخنان نبوی بود، زیرا پول جایزه هرگز ادعا نشد
[ترجمه ترگمان]این گفته ها یک پیشگویی بودند، زیرا پول جایزه هرگز ادعا نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Smart assumes a prophetic as well as an evangelical mission.
[ترجمه گوگل]اسمارت رسالتی نبوی و انجیلی را بر عهده می گیرد
[ترجمه ترگمان]هوشمند یک پیشگویی و یک ماموریت انجیلی را فرض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Lundgren's warnings proved prophetic .
[ترجمه گوگل]هشدارهای لاندگرن نبوی به اثبات رسید
[ترجمه ترگمان]هشدارهای Lundgren پیشگویی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید