prophesy

/ˈprɑːfəsi//ˈprɒfɪsaɪ/

معنی: غیبگویی یا پیشگویی کردن
معانی دیگر: (تحت الهام خداوند) پیشگویی کردن، (پیامبرانه) اعلام کردن، پیش بینی کردن، آینده نگری کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prophesies, prophesying, prophesied
(1) تعریف: to foretell or reveal, esp. under divine inspiration.
مترادف: augur, divine, foretell, predict, presage, prognosticate
مشابه: foresee

- The seers prophesied a great victory in battle.
[ترجمه گوگل] بینندگان پیروزی بزرگی را در نبرد پیشگویی کردند
[ترجمه ترگمان] The در جنگ پیروزی بزرگی را پیش بینی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to indicate in advance; prefigure or foreshadow.
مترادف: augur, forecast, foreshadow, foreshow, foretell, foretoken, omen, portend, prefigure, presage
مشابه: bode

(3) تعریف: to announce as a prophecy.
مترادف: foretell, predict
مشابه: proclaim, pronounce
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: prophesiable (adj.), prophesier (n.)
(1) تعریف: to reveal the future or divine will or judgment; serve as a prophet.
مترادف: augur
مشابه: divine

(2) تعریف: to make predictions.
مترادف: forecast, predict, presage, prognosticate
مشابه: augur, divine

جمله های نمونه

1. i can't prophesy who will win the election
نمی توانم پیش بینی کنم چه کسی در انتخابات پیروز خواهد شد.

2. It is easy to prophesy after the event.
[ترجمه گوگل]پیشگویی بعد از واقعه آسان است
[ترجمه ترگمان]پیشگویی پس از این رویداد آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He refused to prophesy when the economy would begin to improve.
[ترجمه گوگل]او از پیشگویی در زمانی که اقتصاد شروع به بهبود می کند خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]او حاضر نشد پیش بینی کند که اقتصاد در چه زمانی بهبود خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However it would take a brave man to prophesy that they will never come back.
[ترجمه گوگل]با این حال، لازم است یک مرد شجاع پیشگویی کند که آنها هرگز باز نخواهند گشت
[ترجمه ترگمان]اما پیشگویی می کند که دیگر باز نخواهند گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her ability to prophesy about the future made many people think she was a witch.
[ترجمه گوگل]توانایی او در پیشگویی در مورد آینده باعث شد بسیاری از مردم فکر کنند که او یک جادوگر است
[ترجمه ترگمان]توانایی او به پیشگویی در مورد آینده باعث شد بسیاری از مردم فکر کنند که او یک ساحره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Horned Io, mild of eye, now hear Prometheus prophesy.
[ترجمه گوگل]آیو شاخدار، چشم ملایم، اکنون نبوت پرومتئوس را بشنو
[ترجمه ترگمان]طوطی کوچک Io که در حال حاضر صدای Prometheus prophesy را می شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Seized for a moment by the power of prophesy, Caledor spoke words that would ring down the ages.
[ترجمه گوگل]کالدور که برای لحظه ای تحت تأثیر قدرت پیشگویی قرار گرفته بود، کلماتی را به زبان آورد که برای اعصار طنین انداز می کرد
[ترجمه ترگمان]سخت گرفتار قدرت پیشگویی پیشگویی شده بود و کلماتی را بیان می کرد که در قرون و اعصار آینده طنین می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For you can all prophesy one by one, so that all may learn all be encouraged.
[ترجمه گوگل]زیرا همه شما می توانید یکی یکی نبوت کنید تا همه بیاموزند که همه تشویق شوند
[ترجمه ترگمان]زیرا شما می توانید همه چیز را پیشگویی کنید تا همه چیز مورد تشویق قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To wit, the prophets of Israel which prophesy concerning Jerusalem, and which see visions of peace for her, and there is no peace, saith the Lord GOD.
[ترجمه گوگل]خداوند یهوه می‌گوید که انبیای اسرائیل که در مورد اورشلیم نبوت می‌کنند و برای او رؤیاهای صلح می‌بینند و صلح وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که پیامبران اسرائیل که در مورد اورشلیم پیشگویی می کنند و رویاهای صلح را برای او می بینند و هیچ گونه صلحی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I would not dare to prophesy who will win the election.
[ترجمه گوگل]من جرات ندارم پیشگویی کنم که چه کسی در انتخابات پیروز می شود
[ترجمه ترگمان]من جرات نمی کنم پیش بینی کنم که چه کسی در انتخابات پیروز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For we know in part, and we prophesy in part.
[ترجمه گوگل]زیرا تا حدودی می دانیم و تا حدودی پیشگویی می کنیم
[ترجمه ترگمان]زیرا ما به نوبه خود می دانیم که پیشگویی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Then said he unto me, Prophesy unto the wind, prophesy, son of man, and say to the wind, Thus saith the Lord GOD; Come from the four winds, O breath, and breathe upon these slain, that they may live.
[ترجمه گوگل]آنگاه به من گفت: برای باد نبوّت کن، ای پسر انسان، نبوت کن و به باد بگو: خداوند یهوه چنین می گوید ای نفس از چهار باد بیا و بر این کشته شدگان دم کن تا زنده شوند
[ترجمه ترگمان]سپس به من گفت: پیشگویی، پیشگویی، پسر انسان، و به باد می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Son set thy face against Zidon and prophesy against it.
[ترجمه گوگل]پسر، روی خود را به صیدون بسپار و بر آن نبوت کن
[ترجمه ترگمان]تو صورت خود را بر ضد Zidon و پیشگویی پیشگویی پیشگویی کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Therefore, my brethren, desire earnestly to prophesy, and do not forbid to speak in tongues.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ای برادران من، شدیداً به نبوت میل کنید و سخن گفتن به زبانها را منع نکنید
[ترجمه ترگمان]از این رو، برادران من، خواهان آمدن به پیشگویی، و از حرف زدن با زبانشان ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wherefore, brethren, covet to prophesy, and forbid not to speak with tongues.
[ترجمه گوگل]بنابراین، ای برادران، به نبوت کردن طمع کنید و از سخن گفتن به زبان ها منع کنید
[ترجمه ترگمان]از این رو، برادران، آرزوی پیشگویی را داشته باشید و قدغن کنند که با زبانشان حرف نزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غیب گویی یا پیشگویی کردن (فعل)
prophesy

انگلیسی به انگلیسی

• predict, forecast, foretell
if you prophesy something, you say that you believe it will happen.

پیشنهاد کاربران

prophesy ( v ) ( prɑfəˌsaɪ ) =to say what will happen in the future ( done in the past using religious or magic powers ) , e. g. to prophesy war. prophetic , prophetically, prophecy, prophet
prophesy
🔊 دوستان تلفظ درست این فعل ( پرافِسای ) می باشد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : prophesy
اسم ( noun ) : prophecy / prophet
صفت ( adjective ) : prophetic
قید ( adverb ) : prophetically
prophesy ( verb ) = پیش گویی کردن، پیش بینی کردن ، آینده نگری کردن
examples:
1 - Few could have prophesied this war.
تعداد کمی می توانستند این جنگ را پیشگویی کنند.
2 - He prophesied that the present government would only stay four years in office.
...
[مشاهده متن کامل]

او پیش بینی کرد که دولت فعلی تنها چهار سال در این سمت باقی خواهد ماند.
3 - I wouldn't like to prophesy what will happen to that marriage!
دوست ندارم پیشگویی کنم که آن ازدواج چه خواهد شد!
4 - He prophesied a Democratic defeat in the next election.
او پیش بینی کرد که دموکرات ها در انتخابات بعدی شکست خواهند خورد.

پیش گویی کردن
predict forecast
foretell - prophesy
its not easy to prophesy

بپرس