prophecy

/ˈprɑːfəsi//ˈprɒfəsi/

معنی: رسالت، پیش گویی، غیب گویی، نبوت، ابلاغ
معانی دیگر: (تحت الهام خداوند) پیشگویی، پیش نمایی پیامبرانه، وحی، آینده نگری، پیش بینی، آنچه که پیش بینی شده، پیغمبری، ابلاه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: prophecies
(1) تعریف: a prediction or admonition, esp. when uttered by one considered to be a divine agent or prophet.
مترادف: divination, prediction
مشابه: admonition, augury, forecast, oracle, prevision, warning

(2) تعریف: the collective sayings of such a person.
مشابه: doctrine, teaching, tenet

(3) تعریف: an act of foretelling, or the ability to foretell.
مترادف: foresight, foretelling, prediction, prevision
مشابه: clairvoyance, crystal gazing, foreknowledge, fortunetelling, palmistry, precognition, prescience, second sight

جمله های نمونه

1. the prophecy of the blind old man was fulfilled
پیش بینی پیرمرد کور درست درآمد.

2. a self-fulfilling prophecy
پیشگویی ناگزیرساز

3. Apollo was the Greek god of the arts, prophecy, medicine and light.
[ترجمه گوگل]آپولو خدای یونانی هنر، نبوت، پزشکی و نور بود
[ترجمه ترگمان]اپولو خدای یونانی هنر، پیشگویی، دارو و نور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He seemed to have the gift of prophecy.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او دارای عطای نبوت بود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که استعداد پیشگویی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Macbeth believed the witches' prophecy about his future.
[ترجمه گوگل]مکبث پیشگویی جادوگران درباره آینده خود را باور کرد
[ترجمه ترگمان]مکبث عقیده جادوگران را درباره آینده اش باور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The prophecy that David would become king was fulfilled .
[ترجمه گوگل]پیشگویی که داوود پادشاه خواهد شد برآورده شد
[ترجمه ترگمان]پیشگویی که دیوید به پادشاه تبدیل می شد تحقق یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was believed to have the gift of prophecy.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این بود که او دارای عطای نبوت است
[ترجمه ترگمان]او معتقد بود که استعداد پیشگویی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The poem contains a bleak prophecy of war and ruin.
[ترجمه گوگل]این شعر حاوی پیشگویی تلخ از جنگ و تباهی است
[ترجمه ترگمان]این شعر حاوی یک پیشگویی غم انگیز از جنگ و نابودی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A prophet made a prophecy that the kingdom would fall.
[ترجمه گوگل]پیامبری پیشگویی کرد که پادشاهی سقوط خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]یک پیغمبر، پیشگویی کرد که سلطنت از آن سقوط خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She had the gift of prophecy.
[ترجمه گوگل]او استعداد نبوت را داشت
[ترجمه ترگمان]اون استعداد پیشگویی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's a self-fulfilling prophecy : expect things to go wrong, and they probably will.
[ترجمه گوگل]این یک پیش‌گویی خود تحقق‌بخش است: انتظار داشته باشید که همه چیز اشتباه پیش برود، و احتمالاً خواهند شد
[ترجمه ترگمان]این یک پیشگویی خودخواهانه است: انتظار داشته باشید که چیزها غلط شوند، و احتمالا این کار را خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her prophecy was proved to be correct.
[ترجمه گوگل]صحت پیشگویی او ثابت شد
[ترجمه ترگمان]پیشگویی او درست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a ghastly self-fulfilling prophecy about such sessions.
[ترجمه گوگل]در مورد چنین جلساتی پیشگویی وحشتناکی وجود داشت که خودشکوفایی می کرد
[ترجمه ترگمان]پیشگویی وحشتناکی در این قبیل جلسات وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whether it came through prophecy, or perhaps through private prayer, we do not know.
[ترجمه گوگل]آیا از طریق نبوت آمده است یا شاید از طریق دعای خصوصی، ما نمی دانیم
[ترجمه ترگمان]چه از طریق پیشگویی آمده باشد، یا شاید از طریق دعای خصوصی، نمی دانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A prophecy was given which pictured a smartly dressed young man in a zip-up leather jacket.
[ترجمه گوگل]پیشگویی داده شد که در آن مرد جوانی با لباس شیک در یک کت چرمی زیپ دار به تصویر کشیده شد
[ترجمه ترگمان]پیشگویی شده بود که یک مرد جوان خوش پوش را در یک کت چرمی زیپ دار تصویر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسالت (اسم)
apostolate, prophecy

پیش گویی (اسم)
prophecy, augury, divination, prediction, prognostication, oracle, omen

غیب گویی (اسم)
prophecy, divination

نبوت (اسم)
prophecy

ابلاغ (اسم)
signification, prophecy

انگلیسی به انگلیسی

• prediction, forecast
a prophecy is a statement that something will happen or will become true in the future.

پیشنهاد کاربران

پیش گویی
◀️ the prophecy has been accomplished : پیشگویی به حقیقت پیوسته
a prediction about what will happen in the future
پیش گویی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : prophesy
اسم ( noun ) : prophecy / prophet
صفت ( adjective ) : prophetic
قید ( adverb ) : prophetically
The uncertain future of the nuclear deal risks becoming a self - fulfilling prophecy
اینده نگری
prophecy ( noun ) = پیشگویی، پیشبینی
مثال :
the brilliant student fulfilled his teacher's prophecy that he would be a successful doctor.
این دانش آموز با استعداد پیشگویی معلم خود مبنی بر اینکه او یک پزشک موفق خواهد بود را برآورده کرد.

بپرس