property

/ˈprɑːpərti//ˈprɒpəti/

معنی: خیر، استعداد، دارایی، خواست، خاصیت، مال، ویژگی، صفت خاص، ولک
معانی دیگر: مالکیت، کدیوری، دارایی (به ویژه زمین و ساختمان)، ملک، مایملک، زمین، ضیاع، عقار، مکنت، متعلقه، خصوصیت، مشخصه، خصلت، فروزه، خصیصه، (کتاب و فیلم و غیره) حق مالکیت، حقوق نویسنده (یا صاحب اثر)، حق نشر، (فلسفه و منطق) عرض خاص، خاصه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: properties
(1) تعریف: the sum total of items owned, or a part of that sum; possessions collectively.
مترادف: belongings, chattels, estate, goods, personal effects, possessions, stuff, things
مشابه: acquisition, assets, belonging, holdings, own, paraphernalia, possession, resource, wealth

- The poor man's property included some clothing and little else.
[ترجمه گوگل] دارایی مرد فقیر شامل مقداری لباس و چیزهای دیگر بود
[ترجمه ترگمان] اموال مرد بیچاره شامل مقداری لباس و چیزهای دیگر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They left some of their property in the apartment when they vacated it.
[ترجمه الهه احمدی] آنها زمانی که آپارتمان را ترک کردند مقداری از وسایلشان را در انجا جا گذاشتند
|
[ترجمه مهدی] وقتی آنها آپارتمان را تخلیه کردند مقداری از وسایلشان ر ا آنجا جا گذاشتند
|
[ترجمه گوگل] وقتی آپارتمان را تخلیه کردند مقداری از اموال خود را در آن جا گذاشتند
[ترجمه ترگمان] وقتی آن را خالی کردند، مقداری از property را در آپارتمان جا گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She claimed that the paintings were her property and that she had a right to sell them.
[ترجمه مبتدی] آنها زمانی که ملکشان را ترک کردند مقداری از وسایل را در آپارتمان باقی گذاشتند
|
[ترجمه گوگل] او مدعی شد که این تابلوها متعلق به او بوده و حق فروش آنها را دارد
[ترجمه ترگمان] او ادعا کرد که نقاشی ها متعلق به او هستند و حق دارد آن ها را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a piece of land or real estate.
مشابه: demesne, estate, ground, lot, plot, possession

- We plan to build a summer house on our property by the lake.
[ترجمه گوگل] ما قصد داریم یک خانه تابستانی در ملک خود در کنار دریاچه بسازیم
[ترجمه ترگمان] ما نقشه داریم که یه خونه تابستونی رو کنار دریاچه بسازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: land or real estate collectively.
مترادف: acreage, real estate, realty
مشابه: ground, land

- They own a lot of property upstate.
[ترجمه نیل] آنها مالکِ تعاد زیای املاک هستند
|
[ترجمه گوگل] آنها دارای بسیاری از اموال در بالای ایالت هستند
[ترجمه ترگمان] تعداد زیادی از املاک رو دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a characteristic or essential quality or attribute.
مترادف: attribute, characteristic, quality, trait
مشابه: aspect, earmark, element, feature, own, point

- Strength is one of the useful properties of steel.
[ترجمه گوگل] استحکام یکی از خواص مفید فولاد است
[ترجمه ترگمان] نیرو یکی از خواص مفید فولاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: a work such as a play, or the rights to such work, as in copyright.
مشابه: copyright, piece, rights, work

- Are you interested in investing in this new property?
[ترجمه گوگل] آیا علاقه مند به سرمایه گذاری در این ملک جدید هستید؟
[ترجمه ترگمان] آیا شما به سرمایه گذاری در این ویژگی جدید علاقه دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The writer argued that he still owned the property.
[ترجمه گوگل] نویسنده استدلال کرد که او هنوز مالک این اموال است
[ترجمه ترگمان] نویسنده مدعی شد که او هنوز مالک این ملک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. property in land
مالکیت زمین

2. property rights
حقوق مالکیت

3. property valuation for the purpose of taxation
ارزشیابی ملک به منظور تعیین مالیات

4. common property
ملک مشترک

5. community property
(حقوق) دارایی مشترک (که در صورت متارکه بین طرفین بخش می شود)

6. fiduciary property
ملکی که امانتا (یا وکالتا) برای کسی نگهداری می شود

7. intangible property
دارایی نامرئی

8. joint property
ملک مشترک (مشاع)

9. linearity property
خاصیت خطی،ویژگی کشامندی

10. lost property office
دفتر اشیای گمشده

11. mutual property
ملک مشاع

12. onerous property
ملک پر دردسر

13. private property
ملک خصوصی

14. private property -- no trespassing allowed!
ملک خصوصی -- ورود غیر مجاز ممنوع است !

15. real property
دارایی غیر منقول

16. stolen property
مال سرقت شده

17. the property descended to his sister's grandchild
ملک به نوه ی خواهرش رسید.

18. this property has been placed under my trust
این ملک تحت قیمومت من است.

19. this property is not enough to satisfy his loans
این ملک برای بازپرداخت وام های او کافی نیست.

20. a constitutive property of all electrolytes
خصوصیات ساختمانی همه ی الکترولیت ها

21. the stolen property was restored to its owner
اموال سرقت شده به مالک آن مسترد شد.

22. a man of property
مرد ملک دار

23. cash and landed property
پول نقد و دارایی ملکی

24. poaching in others' property is considered an offense
شکار در زمین دیگران جرم محسوب می شود.

25. private and/or government property
ملک خصوصی به تنهایی و یا ملک خصوصی و ملک دولتی

26. residential and commercial property
املاک مسکونی و تجاری

27. she sold her property in tabriz
او ملک خود در تبریز را فروخت.

28. a valuable piece of property
یک قواره ملک پرارزش

29. he signed away the property to his brother
ملک را به برادرش انتقال داد.

30. the appropriation of the property of those who were against his regime
تصاحب (غیر قانونی) اموال کسانی که با حکومت او مخالف بودند.

31. the forfeiture of his property
از دست دادن اموال او

32. this car is my property
این اتومبیل مال من است.

33. upon your decease, the property will pass to your wife
در صورت فوت شما،ملک به همسرتان منتقل خواهد شد.

34. willful destruction of others' property
تخریب عمدی ملک دیگران

35. a sound title to a property
قباله ی معتبر یک ملک

36. he claimed his father's confiscated property
او املاک مصادره شده ی پدرش را می خواست.

37. she estated half of her property in her nephew
نیمی از ملک خود را به برادرزاده اش بخشید.

38. the bank will value your property
بانک ملک شما را ارزشیابی خواهد کرد.

39. the restitution of the confiscated property of the people
بازگردانی اموال مصادره شده ی مردم

40. to deprive someone of his property
کسی را از ملک خود محروم کردن

41. he considered wealth as "bauble" and property "trap"
او ثروت را ((پشیز)) و املاک را ((تله)) می دانست.

42. hey are locating the lines of the property
آنان دارند حدود (مرزهای) ملک را معین می کنند.

43. i made an arrangement to rent the property
توافق کردم که ملک را اجاره کنم.

44. she resigned all her rights in that property
از کلیه ی حقوق خود نسبت به آن ملک چشم پوشید.

45. signing this paper will forfeit your rights to the property
امضای این ورقه حقوق شما را نسبت به این ملک سلب خواهد کرد.

46. the earthquake took a heavy toll of lives and property
زلزله خسارات جانی و مالی سنگینی به بار آورد.

مترادف ها

خیر (اسم)
good, well, benefit, boon, alms, handout, welfare, almsdeed, philanthropy, aught, property, benefaction, weal, well-doing

استعداد (اسم)
susceptibility, aptitude, capacity, amplitude, art, liability, verve, brilliance, tendency, ingenuity, shift, turn, talent, flair, gift, caliber, aptness, property, knack, genius, faculty, predisposition

دارایی (اسم)
wealth, thing, possession, belonging, asset, property, finance, estate, weal, holding, fortune, purse

خواست (اسم)
wealth, wish, disposition, desire, will, request, demand, temptation, volition, eagerness, want, asset, property, tenure, desideratum

خاصیت (اسم)
nature, character, use, cachet, property, feature, trait, peculiarity

مال (اسم)
wealth, effects, property, fortune, riches, lucre

ویژگی (اسم)
property, trait, exclusivity

صفت خاص (اسم)
property, idiopathy

ولک (اسم)
property

تخصصی

[حسابداری] مال
[سینما] ابزار صحنه
[عمران و معماری] خاصیت - ملک
[برق و الکترونیک] خاصیت
[صنایع غذایی] ویژگی، خاصیت
[صنعت] مشخصه، خاصیت، استعداد
[حقوق] دارایی، مال، حق مالکیت، مایملک، ملک
[نساجی] خاصیت - کیفیت
[ریاضیات] اصل، خاصه، دارایی، خاصیت، مشخصه، ویژگی
[پلیمر] ویژگی
[آمار] 1. ویژگی 2. خاصیت

انگلیسی به انگلیسی

• possessions, belongings; estate, assets; ownership; characteristic, attribute; prop used on-stage during a performance (theater)
someone's property is all the things that belong to them, or something that belongs to them.
a property is a building and the land belonging to it.
the properties of a substance or object are the ways in which it behaves in particular conditions; a technical use.

پیشنهاد کاربران

One instance :
Adjacent property : ملک مجاور
دارایی و اموال
وسایل و متعلقات
property ( اموال - چیز ملموس ) که می توان مالک آن بود، مانند خانه یا ادعای یک منبع ( که شامل زمین می شود ) .
asset ( دارایی - چیز ناملموس ) که ارزش دارد ولی قابل تملک نیست. به عنوان مثال، سهام و اوراق قرضه یا مشتریان وفادار!
فرق دارایی و اموال
عمارت عیانی با زمین های اطراف
The property
مالکیت
مثال: She inherited the property from her parents.
او مالکیت را از والدینش به ارث برد.
possessions, assets, belongings, capital, effects, estate, goods, holdings, riches, wealth - land, estate, freehold, holding, real estate - quality, attribute, characteristic, feature, hallmark, trait
...
[مشاهده متن کامل]

مشخصه، خاصیت، استعداد. ویژگی. ملک، زمین و ساختمان، مستقلات. مایملک، دارایی، مال، خاصیت، صفت خاص، مال.

A property is also a particular physical or chemical characteristic of a substance
در علم شیمی : خاصیت شیمیایی، حالت شیمیایی، حالت فیزیکی
ملک، زمین و ساختمان، مستقلات
مایملک، دارایی، مال، خاصیت، صفت خاص، استعداد، ویژگی، قانون فقه: مایملک، روانشناسی: خاصیت، بازرگانی: دارایی، مال، خاصیت، علوم نظامی: ملک
property = مال و اموال
money = دارایی
capital = سرمایه
property = wealth= belonging = goods = things = stuff = resource = owning
property: دارایی، اموال
ویژگی ، صفت، خصیصه.
معنای دیگر این کلمه " ملک" می باشد. مثلا:
:the property market is booming right now
بازار ملک در خال حاضر در حال رونق است.
the property prices in this area have skyrocketed :
...
[مشاهده متن کامل]

قیمت های ملک در این منطقه بشدت افزایش یافته است.
He inherited the property from his grandparents. :
او ملک را از پدربزرگ و مادر بزرگش به ارث برد.
They own several properties in the city. :
آنها چندین ملک در شهر دارند.

property: ویژگی
color property:ویژگی رنگ
A building or a piece of land or both together
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : propriety / proprietor / proprietress / proprietorship / property
✅️ صفت ( adjective ) : proprietary / proprietorial / propertied
✅️ قید ( adverb ) : proprietorially
یک ساختمان و یه تیکه زمین با همدیگه ، مثل خونه های ویلایی بیرون شهر
1. ویژگی، خصوصیت، مشخصه
2. دارایی، اموال / ملک و املاک
وثیقه
املاک
an amount of money that you must pay to the government according to the things hat you own
Something that belongs to you
property ( اصطلاح شناسی )
واژه مصوب: ویژگی
تعریف: مشخصه یا کیفیت یک شیء
مالکیت
✔️ملک،
مایملک ( به ویژه زمین و ساختمان )
China 💥property sector💥 woes intensify after mid - sized developer defaults
بخش ساختمان چین اوضاع و احوال خوبی نداره بعد از اینکه. . .
The debt problems afflicting China’s real estate market deepened on Tuesday after a developer defaulted on its bonds while the world’s most heavily indebted property group Evergrande extended a suspension of its shares into a second day without explanation
...
[مشاهده متن کامل]

FinancialTimes@

خصیصه
دارایی - اموال - مال - ملک
all the things that someone owns

land and buildings, and the activity of buying, selling, and renting them

مسئله ( داده ها )
ویژگی
مال - دارایی - خاصیت - ویژگی
ملک
دارایی
خصیصه یا صفت خاص
حق تقدم
متعلقات
دارایی و اموال
خصوصیت
ملک و املاک
ملک، دارائی
property in goods
موجودی کالا
در علم حسابداری
( حقوق ) اموال غیرمنقول

Belonging
دارایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)

بپرس