اسم ( noun )
حالات: properties
حالات: properties
• (1) تعریف: the sum total of items owned, or a part of that sum; possessions collectively.
• مترادف: belongings, chattels, estate, goods, personal effects, possessions, stuff, things
• مشابه: acquisition, assets, belonging, holdings, own, paraphernalia, possession, resource, wealth
• مترادف: belongings, chattels, estate, goods, personal effects, possessions, stuff, things
• مشابه: acquisition, assets, belonging, holdings, own, paraphernalia, possession, resource, wealth
- The poor man's property included some clothing and little else.
[ترجمه گوگل] دارایی مرد فقیر شامل مقداری لباس و چیزهای دیگر بود
[ترجمه ترگمان] اموال مرد بیچاره شامل مقداری لباس و چیزهای دیگر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اموال مرد بیچاره شامل مقداری لباس و چیزهای دیگر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They left some of their property in the apartment when they vacated it.
[ترجمه الهه احمدی] آنها زمانی که آپارتمان را ترک کردند مقداری از وسایلشان را در انجا جا گذاشتند|
[ترجمه مهدی] وقتی آنها آپارتمان را تخلیه کردند مقداری از وسایلشان ر ا آنجا جا گذاشتند|
[ترجمه گوگل] وقتی آپارتمان را تخلیه کردند مقداری از اموال خود را در آن جا گذاشتند[ترجمه ترگمان] وقتی آن را خالی کردند، مقداری از property را در آپارتمان جا گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She claimed that the paintings were her property and that she had a right to sell them.
[ترجمه مبتدی] آنها زمانی که ملکشان را ترک کردند مقداری از وسایل را در آپارتمان باقی گذاشتند|
[ترجمه گوگل] او مدعی شد که این تابلوها متعلق به او بوده و حق فروش آنها را دارد[ترجمه ترگمان] او ادعا کرد که نقاشی ها متعلق به او هستند و حق دارد آن ها را بفروشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a piece of land or real estate.
• مشابه: demesne, estate, ground, lot, plot, possession
• مشابه: demesne, estate, ground, lot, plot, possession
- We plan to build a summer house on our property by the lake.
[ترجمه گوگل] ما قصد داریم یک خانه تابستانی در ملک خود در کنار دریاچه بسازیم
[ترجمه ترگمان] ما نقشه داریم که یه خونه تابستونی رو کنار دریاچه بسازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما نقشه داریم که یه خونه تابستونی رو کنار دریاچه بسازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: land or real estate collectively.
• مترادف: acreage, real estate, realty
• مشابه: ground, land
• مترادف: acreage, real estate, realty
• مشابه: ground, land
- They own a lot of property upstate.
[ترجمه نیل] آنها مالکِ تعاد زیای املاک هستند|
[ترجمه گوگل] آنها دارای بسیاری از اموال در بالای ایالت هستند[ترجمه ترگمان] تعداد زیادی از املاک رو دارن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a characteristic or essential quality or attribute.
• مترادف: attribute, characteristic, quality, trait
• مشابه: aspect, earmark, element, feature, own, point
• مترادف: attribute, characteristic, quality, trait
• مشابه: aspect, earmark, element, feature, own, point
- Strength is one of the useful properties of steel.
[ترجمه گوگل] استحکام یکی از خواص مفید فولاد است
[ترجمه ترگمان] نیرو یکی از خواص مفید فولاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نیرو یکی از خواص مفید فولاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: a work such as a play, or the rights to such work, as in copyright.
• مشابه: copyright, piece, rights, work
• مشابه: copyright, piece, rights, work
- Are you interested in investing in this new property?
[ترجمه گوگل] آیا علاقه مند به سرمایه گذاری در این ملک جدید هستید؟
[ترجمه ترگمان] آیا شما به سرمایه گذاری در این ویژگی جدید علاقه دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا شما به سرمایه گذاری در این ویژگی جدید علاقه دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The writer argued that he still owned the property.
[ترجمه گوگل] نویسنده استدلال کرد که او هنوز مالک این اموال است
[ترجمه ترگمان] نویسنده مدعی شد که او هنوز مالک این ملک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نویسنده مدعی شد که او هنوز مالک این ملک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید