propellent

/prəˈpelənt//prəˈpelənt/

معنی: عامل، انگیزه، محرک
معانی دیگر: رانشی، پیشران، propellant عامل، نیروی محرکه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: acting to propel; serving as a propellant.
اسم ( noun )
• : تعریف: variant of propellant.

جمله های نمونه

1. The propellent is at least one of trichlorofluoromethane, dichlorodifluoromethane, dichlorotetrafluoroethane, nitrogen and carbon dioxide.
[ترجمه گوگل]این پیشران حداقل یکی از تری کلرو فلورومتان، دی کلرودی فلورومتان، دی کلروتترافلوئورواتان، نیتروژن و دی اکسید کربن است
[ترجمه ترگمان]The حداقل یکی از trichlorofluoromethane، dichlorodifluoromethane، dichlorotetrafluoroethane، نیتروژن و کربن دی اکسید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The bagged propellent charges are loaded separately.
[ترجمه گوگل]بارهای پیشران کیسه ای به طور جداگانه بارگیری می شوند
[ترجمه ترگمان]باره ای محلی bagged به طور جداگانه بار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. KingSuper in the future, hope to become the propellent of technical progress in the same industry.
[ترجمه گوگل]KingSuper در آینده، امیدواریم که به محرک پیشرفت فنی در همان صنعت تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]امید به پیشرفت در آینده، امید به تبدیل شدن به propellent پیشرفت فنی در همان صنعت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In this paper, the fuel gas and propellent system of "in site" Pellet injector used in beforehand experiment and Pellet fueling experiment in HL-1 Tokamak has been introduced.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، سیستم گاز سوخت و پیشرانه انژکتور پلت «در محل» مورد استفاده در آزمایش قبلی و آزمایش سوخت‌رسانی گلوله در HL-1 توکامک معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، سیستم گاز سوختی و سیستم \"in\" در سایت \"in\" در آزمایش قبلی مورد استفاده قرار گرفت و آزمایش سوخت گیری مجدد در HL - ۱ Tokamak معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Other advantages of the propellent with a negative pressure exponent were also presented.
[ترجمه گوگل]سایر مزایای پیشرانه با توان فشار منفی نیز ارائه شد
[ترجمه ترگمان]مزایای دیگر of با توان فشار منفی نیز ارایه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The solid technical support is the propellent of our huge development.
[ترجمه گوگل]پشتیبانی فنی جامد، محرک توسعه عظیم ما است
[ترجمه ترگمان]پشتیبانی فنی محکم the توسعه عظیم ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In this paper, new wagon wheel grain configuration has been suggested in order to improve rocket's concentration and propellent loading density.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، پیکربندی جدید دانه چرخ واگن به منظور بهبود غلظت موشک و چگالی بارگذاری پیشرانه پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، برای بهبود غلظت راکت و چگالی بار propellent، پیکربندی grain چرخ واگن به منظور بهبود تراکم موشک پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shrapnel was recovered from the scene and the whiff of missile propellent lingered a few hours later.
[ترجمه گوگل]ترکش از صحنه کشف شد و بوی پیشران موشک چند ساعت بعد به گوش رسید
[ترجمه ترگمان]گلوله ای از صحنه بیرون آمد و بوی تند موشک چند ساعت بعد متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The experimental system includes a vacuum simulation section, power supply section, propellent feed section, parameter measurement section and an arcjet.
[ترجمه گوگل]سیستم آزمایشی شامل یک بخش شبیه سازی خلاء، بخش منبع تغذیه، بخش تغذیه پیشران، بخش اندازه گیری پارامتر و یک جت قوس الکتریکی است
[ترجمه ترگمان]سیستم آزمایشگاهی شامل یک بخش شبیه سازی خلا، بخش تامین توان، بخش تغذیه propellent، بخش اندازه گیری پارامتر و یک arcjet است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Upper-hierarchy Organization is the important part of the whole market economy. It is the propellent to the development of economy also.
[ترجمه گوگل]سازمان سلسله مراتب بالا بخش مهمی از کل اقتصاد بازار است همچنین محرک توسعه اقتصاد است
[ترجمه ترگمان]سازمان سلسله مراتب بالا بخش مهمی از کل اقتصاد بازار است این the برای توسعه اقتصادی نیز هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Liquid hydrogen is used in large volumes in the space program as a primary rocket fuel for combustion with oxygen or fluorine, and as a propellent for nuclear powered rockets and space vehicles.
[ترجمه گوگل]هیدروژن مایع در حجم زیادی در برنامه فضایی به عنوان سوخت اولیه موشک برای احتراق با اکسیژن یا فلوئور و به عنوان پیشران برای موشک های هسته ای و وسایل نقلیه فضایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]هیدروژن مایع در حجم زیادی از برنامه فضایی به عنوان سوخت موشک اولیه برای احتراق با اکسیژن یا فلوئور و به عنوان a برای موشک های هسته ای و وسایل نقلیه فضایی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After having solved the aging problems of beams, the long term aging effect of a solid propellent grain is also analyzed as an example.
[ترجمه گوگل]پس از حل مشکلات پیری تیرها، اثر پیری طولانی مدت یک دانه پیشران جامد نیز به عنوان مثال مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]بعد از حل مشکلات پیری تیرها، تاثیر بلند مدت یک دانه propellent جامد نیز به عنوان نمونه مورد تحلیل قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. China plays the active role of a participant and propellent in the security cooperation, which has made great progress, with Southeast Asia and Central Asia.
[ترجمه گوگل]چین نقش فعال مشارکت کننده و پیشرو در همکاری های امنیتی را ایفا می کند که با آسیای جنوب شرقی و آسیای مرکزی پیشرفت زیادی داشته است
[ترجمه ترگمان]چین نقش فعال یکی از شرکت کنندگان و شرکت کنندگان در هم کاری های امنیتی را بازی می کند که پیشرفت خوبی داشته است، با آسیای جنوب شرقی و آسیای میانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An application of fracture mechanics to the safety evaluation of rocket propellent tank was presented.
[ترجمه گوگل]کاربرد مکانیک شکست برای ارزیابی ایمنی مخزن پیشران موشک ارائه شد
[ترجمه ترگمان]کاربرد مکانیک شکست در ارزیابی ایمنی مخزن سوخت موشک ارایه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عامل (اسم)
operative, agent, factor, operator, doer, assignee, procurator, spy, propellant, operant, propellent

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

محرک (صفت)
motive, actuating, driving, stimulant, provocative, moving, motor, appetizing, impellent, excitant, incitant, locomotive, propellant, motory, propellent

انگلیسی به انگلیسی

• explosive material used to drive ammunition rockets and other projectiles
pushing, thrusting, driving; moving forward, propelling forward

پیشنهاد کاربران

بپرس