فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pronounces, pronouncing, pronounced
حالات: pronounces, pronouncing, pronounced
• (1) تعریف: to articulate or enunciate (a sound, word, or words), or to utter (something) in a specified manner.
• مترادف: articulate, enunciate, say, sound
• مشابه: utter, vocalize, voice
• مترادف: articulate, enunciate, say, sound
• مشابه: utter, vocalize, voice
- We don't pronounce the "k" in "knight."
[ترجمه ناشناس] ما کلمه" k" را هیچ وقت در شوالیه تلفط نمی کنیم|
[ترجمه صنم] ما حرف - ک - را در کلمه - شوالیه - تلفظ نمی کنیم.|
[ترجمه گوگل] ما "ک" را در "شوالیه" تلفظ نمی کنیم[ترجمه ترگمان] ما نام \"k\" را در \"شوالیه\" تلفظ نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has a hard time pronouncing long words correctly.
[ترجمه گوگل] او در تلفظ صحیح کلمات طولانی مشکل دارد
[ترجمه ترگمان] او به سختی کلمات طولانی را به درستی تلفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او به سختی کلمات طولانی را به درستی تلفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to officially declare (someone or something) to be that which is specified.
• مترادف: declare, proclaim
• مشابه: adjudge, affirm, announce, asseverate, decree, ordain, pass, render, return, tender
• مترادف: declare, proclaim
• مشابه: adjudge, affirm, announce, asseverate, decree, ordain, pass, render, return, tender
- I now pronounce you husband and wife.
[ترجمه پارسا خرمی] من اکنون شما را رسما زن و شوهر اعلام می کنم|
[ترجمه گوگل] من الان شما را زن و شوهر تلفظ می کنم[ترجمه ترگمان] من اکنون شما را زن و شوهر اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I pronounce this to be the property of the U.S. government.
[ترجمه گوگل] من اعلام می کنم که این متعلق به دولت ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان] من این را به عنوان دارایی دولت آمریکا اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من این را به عنوان دارایی دولت آمریکا اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I pronounce this monument open to the public.
[ترجمه گوگل] من این بنای تاریخی را برای عموم آزاد اعلام می کنم
[ترجمه ترگمان] من این بنای یادبود رو در ملا عام اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من این بنای یادبود رو در ملا عام اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to announce that a specified condition is true of.
• مترادف: judge
• مشابه: consider, deem, pass, regard
• مترادف: judge
• مشابه: consider, deem, pass, regard
- She pronounced the weather perfect for a picnic.
[ترجمه Uu] او گفت که هوا برای گردش عالی است|
[ترجمه گوگل] او آب و هوا را برای یک پیک نیک عالی اعلام کرد[ترجمه ترگمان] و گفت که هوا برای گردش خیلی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to assert or declare formally or officially.
- The doctors pronounced that the man had died of natural causes.
[ترجمه Tokyo] پزشکان گفتند که این مرد با مرگ طبیعی فوت کرده است|
[ترجمه گوگل] پزشکان اعلام کردند که این مرد به مرگ طبیعی فوت کرده است[ترجمه ترگمان] دکترها اعلام کردند که این مرد از علل طبیعی مرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to show the pronunciation of (words) by transcribing into phonetic symbols.
• مشابه: transliterate
• مشابه: transliterate
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: pronounceable (adj.), pronouncer (n.)
مشتقات: pronounceable (adj.), pronouncer (n.)
• (1) تعریف: to make a declaration or announcement.
• مترادف: declare, profess
• مشابه: decree, pass, predicate
• مترادف: declare, profess
• مشابه: decree, pass, predicate
• (2) تعریف: to articulate language sounds or words.
• مترادف: articulate, enunciate, speak
• مشابه: vocalize
• مترادف: articulate, enunciate, speak
• مشابه: vocalize
- The child pronounces amusingly.
[ترجمه گوگل] کودک به طرز سرگرم کننده ای تلفظ می کند
[ترجمه ترگمان] بچه به شوخی اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بچه به شوخی اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید