pronounce

/prəˈnaʊns//prəˈnaʊns/

معنی: ادا کردن، تلفظ کردن، رسما بیان کردن
معانی دیگر: آوا کردن، (رسما) گفتن، اعلام کردن، شناختن، فرا گفتن، (فتوا یا حکم و غیره) صادر کردن، (با: on - با قاطعیت) نظر دادن، اظهار نظر کردن، داوری کردن، (تلفظ را با نشانه های آواشناسی مشخص کردن) آوانشان کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pronounces, pronouncing, pronounced
(1) تعریف: to articulate or enunciate (a sound, word, or words), or to utter (something) in a specified manner.
مترادف: articulate, enunciate, say, sound
مشابه: utter, vocalize, voice

- We don't pronounce the "k" in "knight."
[ترجمه ناشناس] ما کلمه" k" را هیچ وقت در شوالیه تلفط نمی کنیم
|
[ترجمه صنم] ما حرف - ک - را در کلمه - شوالیه - تلفظ نمی کنیم.
|
[ترجمه گوگل] ما "ک" را در "شوالیه" تلفظ نمی کنیم
[ترجمه ترگمان] ما نام \"k\" را در \"شوالیه\" تلفظ نمی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has a hard time pronouncing long words correctly.
[ترجمه گوگل] او در تلفظ صحیح کلمات طولانی مشکل دارد
[ترجمه ترگمان] او به سختی کلمات طولانی را به درستی تلفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to officially declare (someone or something) to be that which is specified.
مترادف: declare, proclaim
مشابه: adjudge, affirm, announce, asseverate, decree, ordain, pass, render, return, tender

- I now pronounce you husband and wife.
[ترجمه پارسا خرمی] من اکنون شما را رسما زن و شوهر اعلام می کنم
|
[ترجمه گوگل] من الان شما را زن و شوهر تلفظ می کنم
[ترجمه ترگمان] من اکنون شما را زن و شوهر اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I pronounce this to be the property of the U.S. government.
[ترجمه گوگل] من اعلام می کنم که این متعلق به دولت ایالات متحده است
[ترجمه ترگمان] من این را به عنوان دارایی دولت آمریکا اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I pronounce this monument open to the public.
[ترجمه گوگل] من این بنای تاریخی را برای عموم آزاد اعلام می کنم
[ترجمه ترگمان] من این بنای یادبود رو در ملا عام اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to announce that a specified condition is true of.
مترادف: judge
مشابه: consider, deem, pass, regard

- She pronounced the weather perfect for a picnic.
[ترجمه Uu] او گفت که هوا برای گردش عالی است
|
[ترجمه گوگل] او آب و هوا را برای یک پیک نیک عالی اعلام کرد
[ترجمه ترگمان] و گفت که هوا برای گردش خیلی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to assert or declare formally or officially.

- The doctors pronounced that the man had died of natural causes.
[ترجمه Tokyo] پزشکان گفتند که این مرد با مرگ طبیعی فوت کرده است
|
[ترجمه گوگل] پزشکان اعلام کردند که این مرد به مرگ طبیعی فوت کرده است
[ترجمه ترگمان] دکترها اعلام کردند که این مرد از علل طبیعی مرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to show the pronunciation of (words) by transcribing into phonetic symbols.
مشابه: transliterate
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: pronounceable (adj.), pronouncer (n.)
(1) تعریف: to make a declaration or announcement.
مترادف: declare, profess
مشابه: decree, pass, predicate

(2) تعریف: to articulate language sounds or words.
مترادف: articulate, enunciate, speak
مشابه: vocalize

- The child pronounces amusingly.
[ترجمه گوگل] کودک به طرز سرگرم کننده ای تلفظ می کند
[ترجمه ترگمان] بچه به شوخی اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to pronounce a death sentence
حکم اعدام را اعلام کردن

2. i now pronounce this couple man and wife
اکنون این زوج را زن و شوهر اعلام می کنم.

3. how do you pronounce this word?
این واژه را چگونه تلفظ می کنید؟

4. the speaker was twice required to pronounce on the subject of free speech
دو بار از سخنران خواسته شد که نظر خود را درباره ی آزادی بیان اعلام کند.

5. the weightiest decree which he could pronounce
مهمترین حکمی که می توانست صادر کند

6. How do you pronounce this word?
[ترجمه گوگل]چگونه این کلمه را تلفظ می کنید؟
[ترجمه ترگمان]این کلمه را از کجا تلفظ می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. How do you pronounce your surname?
[ترجمه گوگل]چگونه نام خانوادگی خود را تلفظ می کنید؟
[ترجمه ترگمان]نام خانوادگی اش را چگونه تلفظ می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. How do you pronounce your name?
[ترجمه گوگل]نام خود را چگونه تلفظ می کنید؟
[ترجمه ترگمان]اسم شما را چگونه تلفظ می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I don't know how to pronounce the name of the town.
[ترجمه گوگل]نمی دانم اسم شهر را چگونه تلفظ کنم
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چطور اسم شهر را تلفظ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Very few people can pronounce my name correctly.
[ترجمه گوگل]افراد بسیار کمی می توانند نام من را به درستی تلفظ کنند
[ترجمه ترگمان]خیلی از مردم می توانند اسم مرا درست تلفظ کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He feels able to pronounce on all kinds of subjects.
[ترجمه گوگل]او احساس می کند که می تواند در مورد انواع موضوعات تلفظ کند
[ترجمه ترگمان]او احساس می کند قادر است همه موضوعات را تلفظ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I hereby pronounce you man and wife.
[ترجمه گوگل]بدینوسیله شما را مرد و زن معرفی می کنم
[ترجمه ترگمان]بدین وسیله شما را زن و شوهر اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He is best qualified to pronounce upon such a matter.
[ترجمه گوگل]او بهترین صلاحیت را برای بیان چنین موضوعی دارد
[ترجمه ترگمان]او بهتر از این است که چنین چیزی را بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The school inspector's function is not merely to pronounce judgement, but also to suggest improvements.
[ترجمه پارسا خرمی] وظیفه بازرس مدرسه صرفاً صدور حکم نیست، بلکه پیشنهاد بهترشدن است
|
[ترجمه گوگل]وظیفه بازرس مدرسه صرفاً بیان قضاوت نیست، بلکه پیشنهاد بهبود است
[ترجمه ترگمان]وظیفه بازرس مدرسه تنها صدور رای نیست، بلکه پیشنهاد بهبود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The minister will pronounce on further security measures later today.
[ترجمه گوگل]وزیر در اواخر امروز تدابیر امنیتی بیشتر را اعلام خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]وزیر امور امنیتی بیشتری را امروز اعلام خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I now pronounce you man and wife.
[ترجمه گوگل]اکنون شما را مرد و زن تلفظ می کنم
[ترجمه ترگمان]من اکنون شما را زن و شوهر اعلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. How do you pronounce c-l-e-r-k?
[ترجمه صنم] کلرک چجور تلفظ می شود؟
|
[ترجمه گوگل]چگونه c-l-e-r-k را تلفظ می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چه جوری تلفظ میشه ک - ک - ک - ک؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادا کردن (فعل)
utter, express, acquit, discourse, enounce, execute, pay, voice, pronounce

تلفظ کردن (فعل)
enunciate, vocalize, diphthongize, pronounce

رسما بیان کردن (فعل)
pronounce

تخصصی

[حقوق] رأی دادن، حکم دادن، رسمأ اعلام کردن، اظهار نظر کردن، فتوی دادن

انگلیسی به انگلیسی

• utter, articulate, enunciate; declare, state; announce, proclaim
to pronounce a word means to say it.
if you pronounce something to be true, you state that it is true; a formal use.
if someone pronounces a verdict or opinion on something, they give their verdict or opinion of it; a formal use.
see also pronounced.

پیشنهاد کاربران

در مواردی، آشکار شدن، نمود یافتن
تلفظ کردن
صادر کردن، حکم دادن، فتوی دادن، رسما بیان کردن، ادا کردن، اظهار عقیده کردن
to say something officially or certainly
گفتن ( اعلام کردن ) چیزی به طور رسمی یا قطعی
He was taken to the hospital where he was pronounced dead on arrival.
The jury pronounced him guilty.
...
[مشاهده متن کامل]

He gazed vacantly while the verdict and sentence were pronounced.
She surveyed the building and pronounced herself pleased with their work.
The government pronounced that they are no longer a nuclear state.
"Have I met him?" "You have indeed - I recall you pronounced the man ( = said that he was ) a fool. "
The dessert was tried and pronounced delicious.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/pronounce
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pronounce
✅️ اسم ( noun ) : pronouncement / pronunciation
✅️ صفت ( adjective ) : pronounced / pronounceable
✅️ قید ( adverb ) : pronouncedly
very noticeable or certain:pronounced
بسیار بازشناخت پذیر و روشن
ارائه کردن
آواییدَن = to pronounce
بَراواییدَن = to enunciate
فراواییدَن = to articulate
عنوان کردن
به زبان آوردن
بیان کردن
he pronounced it as truth
جوری بیان کرد که انگار حقیقت رو میگه.
رسماً درستی چیزی را اعلام کردن، اعلام معتبر بودن چیزی
گفتن

شناختن ( بیولوژی )
شناختن رسمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس