prone to do something


اماده برای کردن کاری، اماده کردن برای

پیشنهاد کاربران

مستعدِ انجام کاری
در معرضِ انجام کاری
he was prone to suffer more in harsh condition
او مستعد رنج بیشتر کشیدن در شرایط سخت بود
( یعنی آسیب پذیر تر بود )
مجاز به انجام کاری - داشتن اجازه برای انجام کاری

بپرس