promulgator


معنی: ترویج، اعلام دارنده
معانی دیگر: promulgation اعلام

جمله های نمونه

1. Promulgator of advertisement operator, advertisement is known perfectly well or should know advertisement to still be designed phonily, make, release, ought to assume joint liability lawfully.
[ترجمه گوگل]ناشر اپراتور آگهی، آگهی کاملاً شناخته شده است یا باید بداند که آگهی هنوز به صورت ساختگی طراحی شود، بسازد، منتشر کند، باید مسئولیت تضامنی را قانوناً بپذیرد
[ترجمه ترگمان]تبلیغ گرداننده تبلیغ به خوبی شناخته شده است و یا باید تبلیغ کند که هنوز phonily طراحی نشده است، درست کردن، انتشار، باید به طور قانونی مسئولیت مشترک را به عهده بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Being the most authoritative information promulgator, government could control and guide the public opinion through good communication with the media, which is critical to solve the crisis.
[ترجمه گوگل]دولت به عنوان معتبرترین منتشر کننده اطلاعات، می تواند افکار عمومی را از طریق ارتباط خوب با رسانه ها کنترل و هدایت کند، که برای حل بحران بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]با the اطلاعات، دولت می تواند افکار عمومی را از طریق ارتباط خوب با رسانه ها کنترل و هدایت کند که برای حل این بحران حیاتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To the end, he considered himself a promulgator of the "essence of democracy".
[ترجمه گوگل]او تا پایان خود را مروج جوهر دموکراسی می دانست
[ترجمه ترگمان]در پایان، او خود را به عنوان \"جوهر دموکراسی\" در نظر گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No one among humanity is dearer to Me than the promulgator of Bhagavad-Gita and there will never be another more dearer to Me, than he in this world.
[ترجمه گوگل]هیچ کس در میان بشریت نزد من عزیزتر از مروج بهاگاواد گیتا نیست و هرگز عزیزتر از او در این دنیا نزد من نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در میان بشریت برای من عزیزتر از promulgator of نیست، و هیچ وقت برای من عزیزتر از او نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As the fourth media, network has more advantages than the press, broadcasting, movie and TV. First, everyone can be information promulgator, disseminator and embracer.
[ترجمه گوگل]شبکه به عنوان چهارمین رسانه از مزایای بیشتری نسبت به مطبوعات، صدا و سیما، سینما و تلویزیون برخوردار است اولاً، هرکسی می‌تواند منتشرکننده، اشاعه‌دهنده و پذیرنده اطلاعات باشد
[ترجمه ترگمان]به عنوان رسانه چهارم، این شبکه مزایای بیشتری نسبت به مطبوعات، پخش، فیلم و تلویزیون دارد اول اینکه، همه می توانند information، disseminator و embracer باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Instead, I would like to turn to a feature of Freud's skills as a promulgator of his ideas, a feature which was deeply rooted in his personality yet which has not been given the attention it deserves.
[ترجمه گوگل]در عوض، می‌خواهم به ویژگی‌های مهارت‌های فروید به‌عنوان مروج ایده‌هایش بپردازم، ویژگی‌ای که عمیقاً در شخصیت او ریشه دوانده بود که هنوز آن‌طور که شایسته است به آن توجه نشده است
[ترجمه ترگمان]در عوض، من دوست دارم که به یکی از مهارت های فروید به عنوان بخشی از ایده های او تبدیل شوم، ویژگی که عمیقا در شخصیت او ریشه داشت، که توجه چندانی به آن نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترویج (اسم)
advancement, promotion, propagation, promulgation, cultivation, fomentation, promulgator

اعلام دارنده (اسم)
promulgation, promulgator

انگلیسی به انگلیسی

• distributor, publisher; one who publicizes, one who advertises

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : promulgate
✅️ اسم ( noun ) : promulgation / promulgator
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس