promptitude

/ˈprɒmptɪtjuːd//ˈprɒmptɪtjuːd/

معنی: سرعت، چالاکی، فوریت، زرنگی، سریع العملی
معانی دیگر: سرعت عمل، بی درنگی، تندکاری، واکنش بدون معطلی، چستی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality of being prompt; promptness.
مشابه: alacrity

جمله های نمونه

1. With commendable promptitude, he caught Harrison by the collar and held him firmly, while Agnes and Dotty recovered their balance.
[ترجمه گوگل]با سرعت قابل تحسینی، او یقه هریسون را گرفت و محکم نگه داشت، در حالی که اگنس و داتی تعادل خود را بازیافتند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که اگنس و داتی تعادل خود را بازیافته بودند، با سرعت commendable او را گرفت و محکم نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A weak, nerveless fool, devoid of energy and promptitude.
[ترجمه گوگل]یک احمق ضعیف و بی اعصاب، فاقد انرژی و تدبیر
[ترجمه ترگمان]یک احمق ضعیف ضعیف که عاری از انرژی و سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Article 5 The principles of fairness, impartiality, promptitude and effectiveness shall be followed in legal aid.
[ترجمه گوگل]ماده 5 - اصول انصاف، بی طرفی، سرعت و اثربخشی در معاضدت حقوقی رعایت می شود
[ترجمه ترگمان]ماده ۵ اصول انصاف، بی طرفی، سرعت و اثربخشی باید در کمک قانونی دنبال شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their own promptitude in retreating at the critical moment saved them.
[ترجمه گوگل]سرعت عمل آنها در عقب نشینی در لحظه حساس آنها را نجات داد
[ترجمه ترگمان]promptitude که در لحظه بحرانی عقب نشینی می کردند، آن ها را نجات می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The vivaciousness and the promptitude are appreciated, action with the fire of passion would be adored. As Goethe said: "Responsibility is an action of sufferance and meticulousness ;"
[ترجمه گوگل]نشاط و سرعت قابل ستایش است، عمل با آتش شور قابل تحسین است همانطور که گوته گفت: "مسئولیت یک عمل رنج و دقت است "
[ترجمه ترگمان]The و the مورد تقدیر قرار می گیرند و عمل با آتش شور و اشتیاق مورد ستایش قرار می گیرد همان طور که گوته می گفت: \" مسئولیت یک عمل با زجر و رنج است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We must really insist upon greater promptitude in regard to deliveries.
[ترجمه گوگل]ما باید واقعاً بر سرعت بیشتر در مورد تحویل اصرار کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از طریق سریعی که برای تحویل دادن به تحویل دریافت کردیم پافشاری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. AFLP (amplified fragment length polymorphism) is a new DNA molecular marker technique with high efficiency, promptitude, stability and accuracy.
[ترجمه گوگل]AFLP (پلی‌مورفیسم طول قطعه تقویت‌شده) یک تکنیک جدید نشانگر مولکولی DNA با کارایی، سرعت، پایداری و دقت بالا است
[ترجمه ترگمان]AFLP (amplified fragment length polymorphism)یک تکنیک marker مولکولی جدید با کارایی بالا، سرعت، ثبات و دقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was like an intuition; he comprehended it with his clear and sagacious promptitude.
[ترجمه گوگل]مثل یک شهود بود او آن را با شتاب روشن و خردمندانه خود درک کرد
[ترجمه ترگمان]مثل یک مکاشفه بود؛ با سرعت واضح و زیرکانه خود آن را درک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The administration of engine room device shows that the collecting, tracking and checking on information with the utmost promptitude are quite behind the time.
[ترجمه گوگل]مدیریت دستگاه موتورخانه نشان می‌دهد که جمع‌آوری، ردیابی و بررسی اطلاعات با نهایت سرعت بسیار عقب مانده است
[ترجمه ترگمان]دستگاه اتاق موتور نشان می دهد که جمع آوری، ردیابی و چک کردن اطلاعات با حداکثر سرعت، کاملا پشت سر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرعت (اسم)
acceleration, haste, speed, velocity, rapidity, rate, pace, expedition, celerity, promptitude, fastness, headway, speeding, quickness

چالاکی (اسم)
agility, dexterity, legerity, adroitness, vivacity, pep, promptitude, vigilance

فوریت (اسم)
promptitude, urgency, immediacy

زرنگی (اسم)
promptitude, sleight, knack

سریع العملی (اسم)
promptitude

انگلیسی به انگلیسی

• immediacy, state of being done without delay; alertness, quickness; readiness, preparedness

پیشنهاد کاربران

بپرس