prompter

/ˈprɒmptər//ˈprɒmptə/

معنی: وادار کننده، سوفلور
معانی دیگر: یادآور، (تئاتر و غیره) سوفلور، متن رسان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in theater, a person offstage who supplies missed cues and forgotten lines to those who are performing.

جمله های نمونه

1. Words have a magical power. They can bring either the greatest happiness or deepestdespair; can transferknowledge from teacher to students words enable the orator to sway his audience and dictate its decisions . Words are capable of arousingthe strongest emotions and prompting all man's actions, Do not ridicule the use of words in psychotherapy.
[ترجمه گوگل]کلمات قدرت جادویی دارند آنها می توانند بزرگترین شادی یا عمیق ترین ناامیدی را به ارمغان بیاورند می‌تواند دانش را از معلم به دانش‌آموز منتقل کند و سخنران را قادر می‌سازد تا مخاطبان خود را تحت تأثیر قرار دهد و تصمیمات خود را دیکته کند کلمات می توانند قوی ترین احساسات را برانگیزند و همه اعمال انسان را تحریک کنند، استفاده از کلمات را در روان درمانی به سخره نگیرید
[ترجمه ترگمان]کلمات قدرت جادویی دارند آن ها می توانند بزرگ ترین سعادت یا deepestdespair را به همراه داشته باشند؛ می تواند از معلم به دانش آموزان اجازه دهد که شنوندگان را تحت تاثیر قرار دهد و تصمیمات خود را دیکته کند کلمات توانایی قوی ترین احساسات را دارند و تمام اعمال انسان را بر می انگیزند، به استفاده از کلمات در روان درمانی عادت نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Deliberate in counsel, prompt in action.
[ترجمه گوگل]عمد در مشاوره، سریع در عمل
[ترجمه ترگمان]Deliberate در عمل، فوری دست به کار شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prompt payment of bills is greatly appreciated.
[ترجمه گوگل]پرداخت سریع صورتحساب ها بسیار قدردانی می شود
[ترجمه ترگمان]پرداخت پرسش از قبوض به شدت مورد تقدیر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Japan's recession has prompted consumers to cut back on buying cars.
[ترجمه گوگل]رکود اقتصادی ژاپن باعث شده تا مصرف کنندگان از خرید خودرو خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]رکود اقتصادی ژاپن مشتریان را بر آن داشته است تا خودروهای خرید را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This mechanic is always prompt in his duties.
[ترجمه گوگل]این مکانیک همیشه در انجام وظایف خود سریع عمل می کند
[ترجمه ترگمان]این مکانیک همیشه وظیفه اش را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. An e-fit of the man prompted hundreds of calls after its release on Tuesday.
[ترجمه گوگل]فیت الکترونیکی این مرد پس از انتشار در روز سه شنبه صدها تماس را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]پس از انتشار آن در روز سه شنبه، یک مرد ناشناس صدها تماس گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What prompted you to do such a thing?
[ترجمه گوگل]چه چیزی شما را به انجام چنین کاری واداشت؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باعث شد که شما این کار را بکنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She laid down strict rules for her tenants including prompt payment of rent.
[ترجمه گوگل]او قوانین سختگیرانه‌ای را برای مستاجرانش وضع کرد، از جمله پرداخت سریع اجاره
[ترجمه ترگمان]قوانین سختگیرانه ای برای مستاجران خود از جمله پرداخت فوری اجاره وضع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In business, a prompt reply is imperative.
[ترجمه گوگل]در تجارت، پاسخ سریع ضروری است
[ترجمه ترگمان]در کسب وکار پاسخ سریع ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's amazing what we can re-member with a little prompting.
[ترجمه گوگل]این شگفت انگیز است که چه چیزی را می توانیم با کمی تلقین دوباره به خاطر بسپاریم
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که ما می توانیم با کمی انگیزه به آن کمک کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We would be grateful for prompt payment of your account.
[ترجمه گوگل]از پرداخت سریع حساب شما سپاسگزار خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]ما از پرداخت دست مزد شما سپاسگزار خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The bishop's speech has prompted an angry response from both political parties.
[ترجمه گوگل]سخنرانی اسقف با واکنش خشمگین هر دو حزب سیاسی مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]سخنرانی اسقف یک واکنش خشم آلود از سوی هر دو حزب سیاسی را برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Prompt action was required as the fire spread.
[ترجمه گوگل]با گسترش آتش، اقدام فوری لازم بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که آتش سوزی گسترش یافت، اقدام به کسب تکلیف مورد نیاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Your prompt attention to this matter will be appreciated.
[ترجمه گوگل]توجه سریع شما به این موضوع قابل قدردانی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]توجه سریع شما به این موضوع مورد تقدیر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وادار کننده (اسم)
impeller, prompter

سوفلور (اسم)
prompter

انگلیسی به انگلیسی

• motivator, one who inspires; impeller, stimulator; one who reminds actors of forgotten lines; device that shows words or text for persons to read on television
a prompter is the person whose job is to remind actors of words that they have forgotten during a performance.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prompt
✅️ اسم ( noun ) : promptness / prompt / prompter / prompting / promptings
✅️ صفت ( adjective ) : prompt
✅️ قید ( adverb ) : promptly
شخصی که کلمات رو به بازیگر موقع بازی یادآوری میکنه

بپرس