prompt payment


پرداخت بموقع، پرداخت بی درنگ

جمله های نمونه

1. Prompt payment of bills is greatly appreciated.
[ترجمه گوگل]پرداخت سریع صورتحساب ها بسیار قدردانی می شود
[ترجمه ترگمان]پرداخت پرسش از قبوض به شدت مورد تقدیر قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We would be grateful for prompt payment of your account.
[ترجمه گوگل]از پرداخت سریع حساب شما سپاسگزار خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]ما از پرداخت دست مزد شما سپاسگزار خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Prompt payment of the invoice would be appreciated.
[ترجمه گوگل]پرداخت سریع فاکتور قابل قدردانی است
[ترجمه ترگمان]پرداخت تکلیف از صورت حساب مورد تقدیر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Prompt payment of bills greatly helps our company.
[ترجمه گوگل]پرداخت سریع قبوض به شرکت ما کمک زیادی می کند
[ترجمه ترگمان]پرداخت تکلیف صورتحساب تا حد زیادی به شرکت ما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We offer a 5% cash discount for prompt payment.
[ترجمه گوگل]ما برای پرداخت سریع 5٪ تخفیف نقدی ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما برای پرداخت فوری ۵ درصد تخفیف نقدی پیشنهاد می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His creditors came down on him for prompt payment of his bills.
[ترجمه گوگل]طلبکارانش به خاطر پرداخت سریع صورت حساب هایش به او سرزنش کردند
[ترجمه ترگمان]طلبکاران او برای پرداخت قبض his به او مراجعه می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Prompt payment is requested.
[ترجمه گوگل]پرداخت سریع درخواست می شود
[ترجمه ترگمان]درخواست پرداخت درخواست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It also aims to promote prompt payment of taxes.
[ترجمه گوگل]همچنین هدف آن ترویج پرداخت سریع مالیات است
[ترجمه ترگمان]همچنین هدف از آن ترویج پرداخت فوری مالیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. ShippingWe ship FAST so prompt payment helps to expedite your shipment.
[ترجمه گوگل]حمل و نقل ما سریع ارسال می کنیم بنابراین پرداخت سریع به تسریع ارسال شما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]ShippingWe سریع کشتی به این سرعت به تسریع ارسال شما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your prompt payment of the goods we sent last week will be greatly appreciated.
[ترجمه گوگل]پرداخت سریع شما از کالاهایی که در هفته گذشته ارسال کردیم بسیار قدردانی خواهد شد
[ترجمه ترگمان]پرداخت فوری کالاهایی که هفته پیش ارسال کردیم به میزان زیادی مورد قدردانی قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We forward to your prompt payment.
[ترجمه گوگل]ما منتظر پرداخت سریع شما هستیم
[ترجمه ترگمان]ما به پرداخت دست مزد فوری شما پیش می رویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Thanks for your prompt payment of my bill; It'saved my bacon with the bank manager.
[ترجمه گوگل]با تشکر از پرداخت سریع صورتحساب من بیکن من را با مدیر بانک ذخیره کرده است
[ترجمه ترگمان]از بابت دست مزد فوری your، با مدیر بانک گوشت خوک من را نجات داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We would appreciate your prompt payment.
[ترجمه گوگل]ما از پرداخت سریع شما قدردانی خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان] ما از پرداخت پول prompt قدردانی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We look forward to your prompt payment.
[ترجمه گوگل]ما مشتاقانه منتظر پرداخت سریع شما هستیم
[ترجمه ترگمان]ما منتظر دست مزد فوری شما هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Thank you for your recent purchase and prompt payment. We appreciate it very much.
[ترجمه گوگل]از خرید اخیر و پرداخت سریع شما متشکریم ما بسیار قدردان هستیم
[ترجمه ترگمان]برای خرید اخیر و پرداخت فوری از شما متشکریم ما از آن خیلی قدردانی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

### Meanings of "Prompt" in English with Persian Translations:
1. As an adjective ( quick, immediate ) :
- English: Referring to something that happens quickly or without delay.
- Persian: سریع، بی درنگ
...
[مشاهده متن کامل]

- Example: *She gave a prompt reply to the email. *
→ او پاسخی سریع به ایمیل داد.
2. As a verb ( to encourage or urge to do something ) :
- English: To cause someone to take action or provide a response.
- Persian: ترغیب کردن، وادار کردن
- Example: *The teacher prompted the students to participate in the discussion. *
→ معلم دانش آموزان را به مشارکت در بحث ترغیب کرد.
3. As a noun ( a cue or hint to start something ) :
- English: A word or action that signals someone to begin or respond.
- Persian: اشاره، نشانه
- Example: *He waited for the prompt before starting his speech. *
→ او منتظر اشاره ای بود قبل از اینکه سخنرانی اش را شروع کند.
4. As a noun ( in computing, a message asking for input ) :
- English: A message or symbol on a screen that indicates the system is ready for user input.
- Persian: درخواست ورودی ( در کامپیوتر )
- Example: *The prompt appeared on the screen, asking for the password. *
→ درخواست ورودی روی صفحه ظاهر شد و از کاربر خواست تا رمز عبور را وارد کند.
- - -
### Collocations with "Prompt" in English with Persian Translations:
1. Prompt action
- English: Immediate or quick action taken in response to a situation.
- Persian: اقدام فوری
- Example: *Prompt action was required to prevent the fire from spreading. *
→ اقدام فوری برای جلوگیری از گسترش آتش لازم بود.
2. Prompt reply/response
- English: A quick answer or response to a question or request.
- Persian: پاسخ سریع
- Example: *He gave a prompt reply to the inquiry. *
→ او پاسخ سریعی به درخواست داد.
3. Prompt decision
- English: A decision made without delay.
- Persian: تصمیم فوری
- Example: *The situation required a prompt decision to avoid further complications. *
→ وضعیت نیاز به تصمیم فوری داشت تا از پیچیدگی های بیشتر جلوگیری شود.
4. Prompt service
- English: Quick or efficient service, especially in a business context.
- Persian: خدمات سریع
- Example: *The restaurant is known for its prompt service. *
→ این رستوران به خدمات سریع خود معروف است.
5. Prompt payment
- English: Payment that is made without delay, typically in business transactions.
- Persian: پرداخت فوری
- Example: *The company expects prompt payment for the goods delivered. *
→ شرکت انتظار پرداخت فوری برای کالاهای تحویل داده شده دارد.
6. Prompt to action
- English: To encourage someone to take action.
- Persian: ترغیب به عمل
- Example: *His words prompted me to take action immediately. *
→ کلمات او مرا به انجام عمل فوری ترغیب کرد.
7. Computer prompt
- English: A message or symbol on a computer screen asking for user input.
- Persian: درخواست ورودی کامپیوتری
- Example: *The computer prompt asked me to enter my username. *
→ درخواست ورودی کامپیوتر از من خواست تا نام کاربری خود را وارد کنم.
8. Prompt payment discount
- English: A discount offered for paying a bill or invoice promptly.
- Persian: تخفیف برای پرداخت به موقع
- Example: *You can receive a prompt payment discount if you pay within 10 days. *
→ اگر ظرف 10 روز پرداخت کنید، می توانید تخفیف پرداخت به موقع دریافت کنید.
1. Her prompt response to the email showed her professionalism.
پاسخ سریع او به ایمیل نشان دهنده حرفه ای بودنش بود.
2. The teacher’s prompt intervention helped the student understand the concept better.
مداخله سریع معلم به دانش آموز کمک کرد تا مفهوم را بهتر درک کند.
3. It was the prompt action of the team that saved the project from failure.
اقدام سریع تیم بود که پروژه را از شکست نجات داد.
4. His prompt decision to apologize made a big difference in the situation.
تصمیم سریع او برای عذرخواهی تفاوت زیادی در وضعیت ایجاد کرد.
5. The prompt delivery of the package exceeded our expectations.
تحویل سریع بسته فراتر از انتظارات ما بود.
6. The manager’s prompt reply to the client's complaint helped resolve the issue.
پاسخ سریع مدیر به شکایت مشتری به حل مشکل کمک کرد.
7. It’s important to have a prompt reaction in emergency situations.
واکنش سریع در شرایط اضطراری اهمیت زیادی دارد.
8. The prompt arrival of the ambulance saved the patient's life.
رسیدن سریع آمبولانس جان بیمار را نجات داد.
9. A prompt reminder from the system helped me remember the meeting.
یادآوری سریع از سوی سیستم به من کمک کرد تا جلسه را به یاد بیاورم.
10. She was praised for her prompt handling of the customer’s complaint.
او به خاطر رسیدگی سریع به شکایت مشتری ستایش شد.
1. The teacher's prompt allowed the students to begin the test without delay.
دستور سریع معلم به دانش آموزان این امکان را داد که بدون تأخیر آزمون را آغاز کنند.
2. His prompt in responding to the urgent matter helped avoid a crisis.
واکنش سریع او در پاسخ به مسئله فوری از بروز بحران جلوگیری کرد.
3. The prompt from the coach motivated the players to perform better during the match.
دستورالعمل مربی باعث شد تا بازیکنان در طول مسابقه بهتر عمل کنند.
4. Her promptness in attending the meeting was highly appreciated by the team.
سریع بودن او در حضور در جلسه توسط تیم به شدت مورد تقدیر قرار گرفت.
5. The prompt decision to close the store early due to the storm was wise.
تصمیم سریع برای بستن فروشگاه زودتر به خاطر طوفان تصمیم عاقلانه ای بود.
6. A prompt of curiosity made her ask more questions during the lecture.
انگیزه کنجکاوی باعث شد تا او سوالات بیشتری در طول سخنرانی بپرسد.
7. It was his prompt that inspired the team to brainstorm ideas for the project.
این پیشنهاد او بود که تیم را ترغیب کرد تا ایده هایی برای پروژه ایجاد کنند.
8. The prompt for the play was to convey the emotions of love and loss.
دستورالعمل نمایشنامه این بود که احساسات عشق و از دست دادن را منتقل کند.
9. She gave a prompt in the form of a hint that led me to the correct solution.
او یک اشاره به عنوان پیشنهاد داد که مرا به راه حل صحیح هدایت کرد.
10. The company’s prompt action in dealing with customer complaints improved its reputation.
اقدام سریع شرکت در رسیدگی به شکایات مشتری باعث بهبود شهرت آن شد.
chatgpt

پرداخت به موقع

بپرس