promontory

/ˈprɒməntr̩i//ˈprɒməntr̩i/

معنی: پرتگاه، بر امدگی، دماغه، دماغه بلند
معانی دیگر: (جغرافی) سنگپوز، کوهپوز، راس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: promontories
• : تعریف: a high cliff projecting into a large body of water, or a similar projection above a lowland.
مشابه: precipice

- The divers jumped from the promontory into the ocean.
[ترجمه مهشید] آنهایی که میخواستند شیرجه بزنند از بالای صخره به اقیانوس پریدند
|
[ترجمه گوگل] غواصان از دماغه به داخل اقیانوس پریدند
[ترجمه ترگمان] غواصان از دماغه قایق به سوی اقیانوس پریدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Yet another fortress stands on a promontory only half a mile away.
[ترجمه گوگل]با این حال قلعه دیگری روی دماغه ای در فاصله نیم مایلی آن قرار دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، دژ دیگری در دماغه دماغه است که فقط نیم مایل آن طرف تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They were on a promontory which had been built up with blocks of granite.
[ترجمه گوگل]آنها روی دماغه ای قرار داشتند که با بلوک های گرانیتی ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان]آن ها در دماغه کوچکی بودند که با آجرهای سنگ خارا ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The plane crashed just off a promontory called Lovers' Point.
[ترجمه گوگل]این هواپیما درست در نزدیکی دماغه ای به نام Lovers' Point سقوط کرد
[ترجمه ترگمان]هواپیما از یک دماغه به نام \"عاشقان پوینت\" سقوط کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Douglas castle of Morton stands on a promontory, protected on three sides by a small loch.
[ترجمه گوگل]قلعه داگلاس مورتون روی دماغه ای قرار دارد که از سه طرف توسط یک دریاچه کوچک محافظت می شود
[ترجمه ترگمان]قلعه داگلاس از مورتن روی دماغه ای است که در سه طرف به وسیله لاک کوچک محافظت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At the far end a rocky promontory extended into deep water - a promising place for snorkelling.
[ترجمه گوگل]در انتهای آن دماغه‌ای صخره‌ای که به عمق آب کشیده شده بود - مکانی امیدوارکننده برای غواصی
[ترجمه ترگمان]در انتهای دماغه سنگلاخی به آب های ژرف گسترش می یافت - مکانی امیدبخش برای snorkelling
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He decided to walk down to the promontory by way of the market, just for the hell of it.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفت از راه بازار به سمت دماغه برود، فقط برای جهنم
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت به طرف دماغه به طرف دماغه برود و به طرف دماغه به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was perched on a small promontory to the east of the town, overlooking the bay.
[ترجمه گوگل]روی یک دماغه کوچک در شرق شهر، مشرف به خلیج قرار داشت
[ترجمه ترگمان]روی دماغه کوچکی در سمت شرقی شهر قرار داشت و مشرف به خلیج بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A promontory of northern France extending into the Strait of Dover near Calais. It is the nearest point to the island of Great Britain.
[ترجمه گوگل]دماغه ای از شمال فرانسه که تا تنگه دوور در نزدیکی کاله امتداد دارد این نزدیکترین نقطه به جزیره بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]یک promontory از شمال فرانسه در تنگه دوور در نزدیکی کاله گسترش یافت این نزدیک ترین نقطه به جزیره بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A promontory at the northwest extremitythe scottish mainland.
[ترجمه گوگل]دماغه ای در منتهی الیه شمال غربی سرزمین اصلی اسکاتلند
[ترجمه ترگمان]یک دماغه در شمال غربی extremitythe scottish در سرزمین اصلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A promontory of extreme southern Nova Scotia, Canada.
[ترجمه گوگل]دماغه ای در نوا اسکوشیا جنوبی، کانادا
[ترجمه ترگمان]A از نوا اسکوشیا در جنوب کانادا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusions:Promontory grooves and promontory bony canal could be used to detect the tympanic nerve when tympanic neurectomy was operated.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: شیارهای دماغه‌ای و کانال استخوانی دماغه را می‌توان برای تشخیص عصب تمپان در هنگام جراحی نورکتومی تمپان استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: شیارهای promontory و مجرای سرریز promontory می تواند برای کشف عصب tympanic هنگامی که tympanic neurectomy فعال بود، به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Or piny promontory of the Arctic main.
[ترجمه گوگل]یا دماغه کاج از قطب شمال
[ترجمه ترگمان]یا promontory قطب شمال قطب شمال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A stark ,[sentence dictionary] rocky promontory towered over a stand of majestic pines.
[ترجمه گوگل]دماغه‌ای صخره‌ای تند و [فرهنگ جمله‌ای] بر روی پایه‌ای از کاج‌های باشکوه برافراشته بود
[ترجمه ترگمان]یک promontory سنگی (dictionary)سنگی بر فراز یک نقطه از کاج ها بلند قامت برافراشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective:To detect the significance of promontory groove and promontory canal on tympanic neurectomy.
[ترجمه گوگل]هدف: تشخیص اهمیت شیار پرومونتوری و کانال دماغه در نورکتومی تمپان
[ترجمه ترگمان]هدف: برای تشخیص اهمیت شیار promontory و کانال promontory بر روی tympanic neurectomy
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A city of southwest Yugoslavia on a promontory jutting into the Adriatic Sea. A popular tourist resort, it was a center of Serbo-Croatian culture and literature in medieval times. Population, 3 10
[ترجمه گوگل]شهری در جنوب غربی یوگسلاوی بر روی دماغه ای که به دریای آدریاتیک می رسد یک تفرجگاه توریستی محبوب، مرکز فرهنگ و ادبیات صرب-کرواسی در قرون وسطی بود جمعیت، 3 10
[ترجمه ترگمان]شهری در جنوب غربی یوگسلاوی در a که به دریای آدریاتیک رسیده بود این شهر در دوران قرون وسطی مرکز فرهنگ و ادبیات کرواسی - کرواسی بود جمعیت، ۳ ۱۰
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرتگاه (اسم)
bluff, precipice, headland, promontory, crag

بر امدگی (اسم)
eminence, nook, projection, excrescence, mound, bulge, protuberance, protuberancy, granulation, bump, overhang, knob, knop, nub, stigma, promontory, ledge, burr, tumor, convexity, ganglion, node, nodule, knurl, eminency, turgescence, excrescency, ridge, gibbosity, outgrowth, knur, verruca, whaleback

دماغه (اسم)
head, headland, promontory, cape, nose, ness

دماغه بلند (اسم)
promontory

تخصصی

[عمران و معماری] سنگپوز
[زمین شناسی] دماغه - الف) تصویر پیشرفته و برجسته یا نقطه ای از زمین یا پرتگاه سنگ که به صورت پرشیب به سمت توده ای از آب در آنسوی خط ساحلی پیش می رود؛ دماغه، خشکی سربرآورده. - ب) دماغه ای با ارتفاع کم و یا قابل توجه، با انتهای پرشیب. - ج) پرتگاه یا تپه برجسته مسلط یا پیش افکنده بر یک دشت.

انگلیسی به انگلیسی

• headland, bluff, high point of land or rock that projects out over water
a promontory is a cliff that stretches out into the sea.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A high point of land that juts out into the sea 🏔️
🔍 مترادف: Headland, cliff
✅ مثال: The lighthouse stood on a promontory overlooking the ocean
پرتگاه لب دریا ( یا اقیانوس )

بپرس