promisor

/ˈprɒmɪsə//ˈprɒmɪsə/

معنی: متعهد، وعده دهنده
معانی دیگر: (حقوق) تعهد کننده، قول دهنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in law, one who makes a promise.

جمله های نمونه

1. C the promisor and promisee are named in the document or so described as to be capable of identification when it is delivered.
[ترجمه گوگل]ج قول دهنده و وعده دهنده در سند ذکر شده اند یا به گونه ای توصیف شده اند که در هنگام تحویل، قابلیت شناسایی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]ج)promisor و promisee در سند نامگذاری می شوند و یا به گونه ای توصیف می شوند که قادر به شناسایی زمان تحویل آن باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A promise conditional on a performance by the promisor is a promise of alternative performances within 77 unless occurrence of the condition is also promised.
[ترجمه گوگل]قول مشروط به اجرا از سوی متعهد، قول اجرای جایگزین در 77 است مگر اینکه وقوع شرط نیز قول داده شده باشد
[ترجمه ترگمان]یک وعده مشروط به عملکرد توسط the یک وعده اجرای جایگزین در ۷۷ تا زمانی است که وقوع شرایط نیز وعده داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Would the promise of a complete stranger to pay a mother to maintain her illegitimate child be binding on the promisor?
[ترجمه گوگل]آیا قول یک غریبه کامل مبنی بر پرداخت پول به مادر برای نگهداری از فرزند نامشروعش برای متعهد الزام آور خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا وعده یک غریبه کامل برای پرداخت یک مادر به منظور حفظ فرزند نامشروع او در promisor؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The value of a bond, note or other promise to pay depends on the financial condition of the promisor.
[ترجمه گوگل]ارزش اوراق قرضه، اسکناس یا سایر تعهدات برای پرداخت بستگی به وضعیت مالی متعهد دارد
[ترجمه ترگمان]ارزش یک اوراق قرضه، یادداشت یا قول دیگر برای پرداخت به شرایط مالی of بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A written promise, sealed or unsealed, may be delivered by the promisor in escrow, conditionally to the promisee, or unconditionally.
[ترجمه گوگل]قول کتبی، ممهور یا بدون مهر، ممکن است توسط متعهد به صورت امانی، مشروط به قول‌دهنده یا بدون قید و شرط تسلیم شود
[ترجمه ترگمان]تعهد کتبی، مهر و موم شده، ممکن است توسط promisor در سپرده، مشروط به the، یا بدون قید و شرط تحویل داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Force majeure clauses, it seems, go to limit the extent of the obligation assumed by the promisor.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که بندهای فورس ماژور میزان تعهدی را که متعهد پذیرفته است محدود می کند
[ترجمه ترگمان]زیربند ۸ - ۱ - ۵ - ۵ شرط اصلی: به نظر می رسد که به محدود کردن گستره الزام فرض شده توسط the محدود می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The performance or return promise may be given to the promisor or to some other person.
[ترجمه گوگل]قول اجرا یا استرداد ممکن است به وعده دهنده یا شخص دیگری داده شود
[ترجمه ترگمان]عملکرد یا وعده بازگشت ممکن است به the یا شخص دیگری داده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Force majeure clauses, It'seems go to limit the extent of the obligation assumed the promisor.
[ترجمه گوگل]بندهای فورس ماژور، به نظر می رسد برای محدود کردن میزان تعهدی که قول دهنده به عهده گرفته است
[ترجمه ترگمان]زیربند ۸ - ۱ - ۵ - ۵ عبارت: به نظر می رسد که به محدود کردن محدوده تعهد فرض شده مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. An express promise to pay all or part of an indebtedness of the promisor, discharged or dischargeable in bankruptcy proceedings which begun before the promise is made, is binding.
[ترجمه گوگل]قول صریح برای پرداخت تمام یا قسمتی از بدهی متعهد، که در جریان دادرسی ورشکستگی که قبل از انعقاد تعهد شروع شده است، تادیه شده یا قابل پرداخت باشد، الزام آور است
[ترجمه ترگمان]تعهد کتبی برای پرداخت همه یا قسمتی از بدهکاری، discharged یا dischargeable در اقدامات ورشکستگی که پیش از این که قول انجام شود، آغاز شده است، الزام آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متعهد (اسم)
warranter, underwriter, undertaker, promisor, warrantor

وعده دهنده (اسم)
promisor

تخصصی

[حقوق] متعهد، قول دهنده

انگلیسی به انگلیسی

• one who makes a pledge or vow, one who takes an oath (law)

پیشنهاد کاربران

بپرس