promised


معنی: موعود
معانی دیگر: معهود، مقرر

جمله های نمونه

1. he promised not to blab
قول داد دهان لقی نکند.

2. he promised to explain the secret of his success
او قول داد که راز موفقیت خو را شرح بدهد.

3. he promised to forsake his evil ways
او قول داد که از روش های شیطانی خود دست بردارد.

4. he promised to marry zarri, but he reneged
قول داد که با زری ازدواج کند ولی به قول خود وفا نکرد.

5. he promised to redress past injustices
قول داد که بی عدالتی های گذشته را جبران کند.

6. she promised not to lie again
او عهد کرد که دیگر دروغ نگوید.

7. the promised help is not forthcoming
از کمکی که قول داده بودند خبری نیست.

8. he has promised me lunch today
امروز به من وعده ی ناهار داده است.

9. his children promised to fulfill his dying wishes
فرزندانش قول دادند خواسته های دم مرگ او را به اجرا درآورند.

10. i never promised you a rose garden
هرگز به تو قول باغ گل سرخ را ندادم.

11. she had promised to help her friend, but was forced to disoblige him for lack of time
قول داده بود که به دوستش کمک کند ولی به خاطر کمبود وقت مجبور شد روی او را زمین بیندازد.

12. the mayor promised to give the city a face lifting
شهردار قول داد که ظاهر بهتری به شهر بدهد.

13. the preacher promised us eternity
واعظ به ما نوید داد که جاودانه خواهیم شد.

14. you yourself promised me
شما خودتان به من قول دادید.

15. he not only promised but performed too
او نه تنها قول داد بلکه به قول خود عمل هم کرد.

16. the car was not what the hucksters had promised to them
اتومبیل،آن چیزی نبود که فروشندگان نادرست به آنها قول داده بودند.

17. He promised his grandchildren the money.
[ترجمه گوگل]او به نوه هایش قول پول داد
[ترجمه ترگمان]او به نوه هایش قول پول داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The government has promised to uphold the principles of democracy.
[ترجمه گوگل]دولت وعده داده است که اصول دموکراسی را حفظ کند
[ترجمه ترگمان]دولت وعده حمایت از اصول دموکراسی را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. They embraced and wept and promised to keep in touch.
[ترجمه گوگل]آنها در آغوش گرفتند و گریه کردند و قول دادند که با هم ارتباط برقرار کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها همدیگر را در آغوش کشیدند و می گریستند و قول دادند که در تماس باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. They promised that individuals could live freely without fear of reprisal from the military.
[ترجمه گوگل]آنها قول دادند که افراد بدون ترس از انتقام ارتش می توانند آزادانه زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قول دادند که بدون ترس از انتقام ارتش، افراد می توانند آزادانه زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The government has promised a full investigation into the disaster.
[ترجمه گوگل]دولت قول داده است که در مورد این فاجعه تحقیقات کامل انجام دهد
[ترجمه ترگمان]دولت وعده تحقیق کامل در مورد این فاجعه را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موعود (صفت)
appointed, promised, assigned

انگلیسی به انگلیسی

• pledged, avowed, assured by an oath

پیشنهاد کاربران

پیمان داده شده
تعهد شده
موعود
وعده داده شده
مثال: The Promised Land نام فیلم سینمایی است به نام "سرزمین موعود"
adjective. agreed, assured or undertaken to be given, done or take place. the promised delivery dates. the Promised Land. Collins English Dictionary.
صفت: وعده شده/ وعده داده/ وعده کرده/توافق شده/ توافق کرده/ عهد شده/ موعود
...
[مشاهده متن کامل]

The promised land سرزمین موعود، ارض موعود، بهشت
Instagram Adress: @504_Essential_Word

وعده
یک حالت قسم خوردن هم داره
پیمان بسته شده
قول داده ، قول داده شده.
قول دادن، قول داده
قول دادن

بپرس