promiscuously


بطور درهم برهم، بطور هرجو مرج

جمله های نمونه

1. Convention delegates were beaten, stabbed, and shot promiscuously by the police.
[ترجمه گوگل]نمایندگان کنوانسیون توسط پلیس مورد ضرب و شتم، چاقو زدن و تیراندازی ناپسند قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]هیات های حاضر در این کنوانسیون مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و به ضرب گلوله از سوی پلیس به ضرب گلوله کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A woman who behaves promiscuously is called a slut, but a man who behaves the same way is admiringly called a stud.
[ترجمه گوگل]به زنی که رفتار ناپسند دارد، شلخته می گویند، اما به مردی که همین رفتار را دارد، به طرز تحسین آمیزی گل میخ می گویند
[ترجمه ترگمان]زنی که رفتار می کند، شلخته است، اما کسی که مثل او رفتار می کند با تحسین به آن استاد داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In promiscuously mating species, males compete with each other for mates to enhance their own reproductive success.
[ترجمه گوگل]در گونه‌های جفت‌گیری بی‌وقفه، نرها برای افزایش موفقیت تولیدمثلی خود برای جفت‌گیری با یکدیگر رقابت می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در گونه های جفت گیری جفت گیری، مردان برای افزایش موفقیت تولید مثل خود با هم رقابت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But because female chimps to mate promiscuously with many males, paternity has been far to determine.
[ترجمه گوگل]اما از آنجایی که شامپانزه‌های ماده با بسیاری از نرها جفت‌گیری می‌کنند، تعیین وضعیت پدری بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]اما به این دلیل که chimps زن برای جفت گیری با بسیاری از مردان، پدر paternity برای تعیین این موضوع بسیار دور بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It promiscuously plunders other languages and delights in neologisms.
[ترجمه گوگل]بی بند و بار زبان های دیگر را غارت می کند و از نو شناسی لذت می برد
[ترجمه ترگمان]در neologisms دیگر زبان ها و خوشی های دیگر وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's like biology: an ecosystem where microbes are promiscuously swapping genes and traits, evolution speeds up.
[ترجمه گوگل]این مانند زیست‌شناسی است: اکوسیستمی که در آن میکروب‌ها ژن‌ها و ویژگی‌ها را به طور بی‌رویه مبادله می‌کنند، تکامل سرعت می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]مثل زیست شناسی است: یک اکوسیستم که در آن میکروب ها promiscuously، ژن ها و ویژگی ها را تعویض می کنند، سرعت تکامل بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Information is shared promiscuously among distant elements of the system, often to the point where nearly all the important information becomes global or duplicated.
[ترجمه گوگل]اطلاعات به طور بی‌رویه بین عناصر دوردست سیستم به اشتراک گذاشته می‌شود، اغلب تا جایی که تقریباً تمام اطلاعات مهم جهانی یا تکراری می‌شوند
[ترجمه ترگمان]اطلاعات در میان عناصر دوردست سیستم به اشتراک گذاشته می شود، که اغلب به نقطه ای می رسد که در آن تقریبا تمام اطلاعات مهم تبدیل به جهانی یا تکراری می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Just imagine, if you can, if the flesh of this country were allowed to wander around promiscuously!
[ترجمه گوگل]فقط تصور کنید، اگر می توانید، اگر به گوشت این مملکت اجازه داده می شد بی بند و بار بچرخد!
[ترجمه ترگمان]فکرش را بکن، اگر می توانی تصور کنی که اگر گوشت این کشور در اطراف promiscuously پرسه بزند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A thousand smells, of sausages and sweat, phosphorus and patchouli, mingle promiscuously in the arcades.
[ترجمه گوگل]هزاران بو، سوسیس و عرق، فسفر و نعناع هندی، بی‌وقفه در پاساژها می‌آمیزند
[ترجمه ترگمان]هزاران بوی، سوسیس و عرق، فسفر و نعناع، promiscuously را در زیر طاق های the مخلوط می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the fourth side the bones had been thrown down, and lay promiscuously upon the earth, forming at one point a mound of some size.
[ترجمه گوگل]از طرف چهارم، استخوان‌ها به پایین پرتاب شده بودند، و به طرز فحشا روی زمین افتاده بودند، و در یک نقطه تپه‌ای به اندازه‌ای تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر استخوان ها به زمین افتاده و بر روی زمین افتاده و در نقطه ای از یک پشته گرد آمده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once a person loses self-control, he is liable to do anything, including killing, stealing, acting promiscuously, and lying.
[ترجمه گوگل]هنگامی که شخصی کنترل خود را از دست می دهد، ممکن است دست به هر کاری بزند، از جمله قتل، دزدی، فحشا و دروغ گفتن
[ترجمه ترگمان]هنگامی که فرد کنترل خود را از دست می دهد، او مسئول انجام هر کاری از جمله کشتن، دزدی، عمل جراحی، و دروغ گفتن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Up to this point -- and some of you may have felt this -- I have been throwing the word chastity around a little promiscuously.
[ترجمه گوگل]تا این لحظه -- و شاید برخی از شما این احساس را داشته باشید -- من کلمه عفت را کمی بی بند و بار مطرح می کردم
[ترجمه ترگمان]تا این لحظه - - و برخی از شما ممکن است این را احساس کرده باشید - - من پاک دامنی را دور یک promiscuously کوچک می انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This young girl has to share a room with her mother who lives promiscuously.
[ترجمه گوگل]این دختر جوان مجبور است با مادرش که بی بند و بار زندگی می کند یک اتاق مشترک داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این دختر جوان باید یه اتاق رو با مادرش در میون بذاره که promiscuously زندگی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Posting anything anonymously to the Net is quite hard: the nature of the Net is to track everything infallibly, and to duplicate items promiscuously.
[ترجمه گوگل]ارسال هر چیزی به صورت ناشناس در شبکه بسیار سخت است: ماهیت شبکه این است که همه چیز را به صورت خطاناپذیر ردیابی کند و موارد را به طور بی‌رویه تکرار کند
[ترجمه ترگمان]ارسال هر چیزی که به طور ناشناس به شبکه را ارسال کند، بسیار سخت است: ماهیت خالص، ردیابی همه چیز به طور مستقیم و کپی کردن آیتم های کپی شده می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• wantonly, recklessly; without making distinction, with a lack of discernment

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : promiscuity
✅️ صفت ( adjective ) : promiscuous
✅️ قید ( adverb ) : promiscuously
بی رویه
به طور بی قاعده

بپرس