prolonged

/prəˈlɔŋd//prəˈlɔŋd/

معنی: مدید، مستلزم وقت زیاد

جمله های نمونه

1. she prolonged her stay by ten days
او توقف خود را ده روز طولانی تر کرد.

2. the city was not capable of withstanding a prolonged siege
شهر قادر نبود که یک محاصره ی طولانی را تحمل کند.

3. They prolonged their visit by a few days.
[ترجمه گوگل]دیدار خود را چند روز طولانی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تا چند روز دیگر دیدار خود را ادامه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Prolonged exposure to the sun can cause skin cancer.
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن طولانی مدت در معرض نور خورشید می تواند باعث سرطان پوست شود
[ترجمه ترگمان]مواجهه Prolonged با خورشید می تواند باعث سرطان پوست شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were impoverished by a prolonged spell of unemployment.
[ترجمه گوگل]آنها با طلسم طولانی بیکاری فقیر شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها با یک افسون طولانی بیکاری فقیر شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Government sources said there would be no prolonged pause in the war.
[ترجمه گوگل]منابع دولتی گفتند که هیچ وقفه طولانی در جنگ وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]منابع دولتی گفتند که هیچ توقف طولانی در جنگ وجود نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Goodyear could be vulnerable in a prolonged economic slump.
[ترجمه گوگل]گودیر ممکن است در یک رکود اقتصادی طولانی مدت آسیب پذیر باشد
[ترجمه ترگمان]Goodyear می تواند در رکود اقتصادی طولانی مدت آسیب پذیر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Firms are struggling against a prolonged recession.
[ترجمه گوگل]شرکت ها در برابر رکود طولانی مدت مبارزه می کنند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها در حال مبارزه با رکود اقتصادی طولانی مدت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prolonged use of the drug is known to have harmful side-effects.
[ترجمه گوگل]مصرف طولانی مدت دارو عوارض جانبی مضری دارد
[ترجمه ترگمان]مصرف طولانی مدت مواد مخدر دارای عوارض جانبی مضر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The report recommends people to avoid prolonged exposure to sunlight.
[ترجمه گوگل]این گزارش به مردم توصیه می کند از قرار گرفتن طولانی مدت در معرض نور خورشید خودداری کنند
[ترجمه ترگمان]این گزارش به مردم توصیه می کند که از قرار گرفتن طولانی مدت در برابر نور خورشید خودداری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The surgery must not be unduly prolonged.
[ترجمه گوگل]جراحی نباید بی دلیل طولانی شود
[ترجمه ترگمان]جراحی بی جهت نباید طولانی باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prolonged hot weather had shrivelled the grapes in every vineyard.
[ترجمه گوگل]هوای گرم طولانی مدت انگورهای هر تاکستان را چروک کرده بود
[ترجمه ترگمان]آب و هوای گرم و طولانی، انگور را در هر گلدان کاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They prolonged their visit by two days.
[ترجمه گوگل]آنها دیدار خود را دو روز طولانی کردند
[ترجمه ترگمان]این دیدار دو روز طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Prolonged strike action debilitated the industry.
[ترجمه گوگل]اعتصاب طولانی مدت صنعت را ضعیف کرد
[ترجمه ترگمان]اقدام ضربتی Prolonged این صنعت را ضعیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He left the stage to prolonged applause.
[ترجمه گوگل]او صحنه را با تشویق های طولانی ترک کرد
[ترجمه ترگمان]او صحنه را به دست تشویق طولانی سپرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مدید (صفت)
long, extended, prolonged, protracted

مستلزم وقت زیاد (صفت)
prolonged

انگلیسی به انگلیسی

• extended, lengthened, made longer; protracted, drawn out, lasting a long period of time
a prolonged event or situation continues for a long time.

پیشنهاد کاربران

BrE📌
/prəˈlɒŋd/
AmrE 📌
/prəˈlɔːŋd/
continuing for a long time
طولانی مدت
adjective
a prolonged illness
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prolong / prolongate
✅️ اسم ( noun ) : prolongation
✅️ صفت ( adjective ) : prolonged / prolongable
✅️ قید ( adverb ) : _
افزایش عمر
تطویلی
طولانی مدت ، طولانی شده
به صورت متمادی
مدید، طولانی مدت
مدت دار کردن
تمدید یافته
طولانی و متمادی
متمادی
طولانی شده
زمان هنگفتی
دایمی
بلند و دراز
طولانی مدت
به تاخیر افتادن
مدت زمان زیاد
مدت زمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس