prolong

/prəˈlɒŋ//prəˈlɒŋ/

معنی: دراز کردن، بتاخیر انداختن، طولانی کردن، طول دادن، امتداد دادن، امتداد یافتن، بطول انجامیدن، ممتد کردن
معانی دیگر: (زمان یا درازا) طولانی کردن، به درازا کشاندن، لفت دادن، تمدید کردن، درازاندن، کش دادن (prolongate هم می گویند)، prolongate : طولانی کردن، طفره رفتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prolongs, prolonging, prolonged
مشتقات: prolonged (adj.), prolongation (n.)
(1) تعریف: to make (something) last longer; protract.
مترادف: continue, draw out, extend, lengthen, protract
متضاد: conclude, curtail, shorten
مشابه: drag out, maintain, spin, spin out, stretch, sustain

- Taking this drug will most likely prolong your life.
[ترجمه گوگل] مصرف این دارو به احتمال زیاد عمر شما را طولانی می کند
[ترجمه ترگمان] گرفتن این دارو به احتمال زیاد عمر شما را طولانی تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They were having such a good time that they decided to prolong their stay.
[ترجمه گوگل] آنها آنقدر خوش می گذراندند که تصمیم گرفتند مدت اقامتشان را طولانی کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها چنین زمان خوبی داشتند که تصمیم گرفتند اقامت خود را طولانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Let's not prolong this animal's suffering.
[ترجمه گوگل] بیایید رنج این حیوان را طولانی نکنیم
[ترجمه ترگمان] بیا این رنج و عذاب حیوانی را طولانی تر نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make (something) reach farther; extend.
مترادف: extend, stretch
متضاد: curtail, shorten
مشابه: draw out, elongate, enlarge, lengthen

جمله های نمونه

1. an old man who tried to prolong his dusty life
پیرمردی که می کوشید عمر بی حاصل خود را طولانی تر کند

2. Two things doth prolong your life: a quiet heart and a loving wife.
[ترجمه گوگل]دو چیز عمر شما را طولانی می کند: یک قلب آرام و یک همسر مهربان
[ترجمه ترگمان]دو چیز زندگی تو را طولانی تر می کند: یک قلب آرام و یک همسر دوست داشتنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Might it be possible to prolong life indefinitely?
[ترجمه گوگل]آیا می توان عمر را به طور نامحدود طولانی کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است برای مدت طولانی زندگی را طولانی تر کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He has decided to prolong his visit through the weekend.
[ترجمه گوگل]او تصمیم گرفته است که بازدید خود را تا آخر هفته طولانی کند
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفته است که سفر خود را تا آخر هفته طولانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't prolong the agony -just tell us who won!
[ترجمه گوگل]عذاب را طولانی نکنید - فقط به ما بگویید چه کسی برنده شد!
[ترجمه ترگمان]این درد رو تحمل نکن - فقط به ما بگو کی برنده می شه!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He offered her a drink to try to prolong her visit.
[ترجمه گوگل]او به او نوشیدنی داد تا سعی کند ملاقاتش را طولانی کند
[ترجمه ترگمان]به او نوشیدنی تعارف کرد تا به دیدارش برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The operation could prolong his life by two or three years.
[ترجمه شهاب] این عمل میتونه عمرش رو برای دو یا سه سال طولانی تر کنه
|
[ترجمه گوگل]این عمل می تواند دو یا سه سال عمر او را طولانی کند
[ترجمه ترگمان]این عمل می تواند دو یا سه سال طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't prolong the agony?just tell me the result!
[ترجمه گوگل]عذاب را طولانی نکنید؟ فقط نتیجه را به من بگویید!
[ترجمه ترگمان]این عذاب را طولانی تر نکن؟ ! فقط نتیجه رو بهم بگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The delegation decided to prolong their visit by one week.
[ترجمه گوگل]هیئت تصمیم گرفت که سفر خود را یک هفته تمدید کند
[ترجمه ترگمان]این هیات تصمیم گرفت تا یک هفته بازدید خود را طولانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We do not want to prolong the meeting unnecessarily.
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم جلسه را بی جهت طولانی کنیم
[ترجمه ترگمان]ما نمی خواهیم به طور غیر ضروری جلسه را ادامه دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Careful use will prolong the life of your machine.
[ترجمه گوگل]استفاده دقیق باعث افزایش عمر دستگاه شما می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده دقیق، عمر دستگاه شما را طولانی تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Chemotherapy can prolong survival in cancer patients.
[ترجمه گوگل]شیمی درمانی می تواند طول عمر بیماران سرطانی را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]شیمی درمانی می تواند زنده ماندن در بیماران سرطانی را طولانی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't prolong the agony just tell us the result!
[ترجمه گوگل]عذاب را طولانی نکنید فقط نتیجه را به ما بگویید!
[ترجمه ترگمان]این درد را تحمل نکن فقط نتیجه را به ما بگو!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It may also prolong the half-life of some concomitantly administered drugs.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است نیمه عمر برخی از داروهایی که همزمان تجویز می شوند را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است نیمه عمر برخی داروهای تجویز شده را طولانی تر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Doctors say these drugs can reduce pain and prolong lives.
[ترجمه گوگل]پزشکان می گویند این داروها می توانند درد را کاهش دهند و عمر را طولانی کنند
[ترجمه ترگمان]پزشکان می گویند که این داروها می توانند باعث کاهش درد و طولانی تر شدن زندگی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دراز کردن (فعل)
streak, extend, porrect, crane, lengthen, elongate, protract, prolong, prolongate

بتاخیر انداختن (فعل)
hinder, delay, prolong, prolongate, put over

طولانی کردن (فعل)
stretch, extend, imp, lengthen, elongate, prolong, prolongate, draw out, stretch out

طول دادن (فعل)
extend, protract, prolong, draw out

امتداد دادن (فعل)
stretch, elongate, protract, prolong, prolongate, eke out

امتداد یافتن (فعل)
prolong, prolongate

بطول انجامیدن (فعل)
prolong, prolongate

ممتد کردن (فعل)
prolong

تخصصی

[ریاضیات] امتداد دادن

انگلیسی به انگلیسی

• extend, lengthen, make longer
if you prolong something you make it last longer.

پیشنهاد کاربران

دور کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prolong / prolongate
✅️ اسم ( noun ) : prolongation
✅️ صفت ( adjective ) : prolonged / prolongable
✅️ قید ( adverb ) : _
طولانی کردن، امتداد دادن، دراز کردن، امت داد یافتن، به تأخیر انداختن، طفره رفتن، به طول انجامیدن
verb
[ obj] : to make ( something ) last or continue for a longer time
◀️Chemotherapy helped to prolong [=extend] her life.
...
[مشاهده متن کامل]

Additives are used to prolong the shelf life of packaged◀️ food.
◀️High interest rates were prolonging the recession.
◀️ She prolonged her stay by ten days : او توقف خود را ده روز طولانی تر کرد.
مثال :
◀️ Hard to tell with the quality, byt are there tourniquets wrapped around his thighs preventing massive blood loss to prolong the suffering ?

به معنی کش دادن و طول دادن کاری
Don't prolong the agony
رنج و عذابشو بیشتر نکنید ( کش ندید )
منظور بکشیدش تا درد و رنجش بیشتر طول نکشه.
لفت دادن
طولانی کردن
افزایش طول عمر
"کِش دادن" چیزی

بپرس