فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: prolongs, prolonging, prolonged
مشتقات: prolonged (adj.), prolongation (n.)
حالات: prolongs, prolonging, prolonged
مشتقات: prolonged (adj.), prolongation (n.)
• (1) تعریف: to make (something) last longer; protract.
• مترادف: continue, draw out, extend, lengthen, protract
• متضاد: conclude, curtail, shorten
• مشابه: drag out, maintain, spin, spin out, stretch, sustain
• مترادف: continue, draw out, extend, lengthen, protract
• متضاد: conclude, curtail, shorten
• مشابه: drag out, maintain, spin, spin out, stretch, sustain
- Taking this drug will most likely prolong your life.
[ترجمه گوگل] مصرف این دارو به احتمال زیاد عمر شما را طولانی می کند
[ترجمه ترگمان] گرفتن این دارو به احتمال زیاد عمر شما را طولانی تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گرفتن این دارو به احتمال زیاد عمر شما را طولانی تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They were having such a good time that they decided to prolong their stay.
[ترجمه گوگل] آنها آنقدر خوش می گذراندند که تصمیم گرفتند مدت اقامتشان را طولانی کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها چنین زمان خوبی داشتند که تصمیم گرفتند اقامت خود را طولانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها چنین زمان خوبی داشتند که تصمیم گرفتند اقامت خود را طولانی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Let's not prolong this animal's suffering.
[ترجمه گوگل] بیایید رنج این حیوان را طولانی نکنیم
[ترجمه ترگمان] بیا این رنج و عذاب حیوانی را طولانی تر نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیا این رنج و عذاب حیوانی را طولانی تر نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make (something) reach farther; extend.
• مترادف: extend, stretch
• متضاد: curtail, shorten
• مشابه: draw out, elongate, enlarge, lengthen
• مترادف: extend, stretch
• متضاد: curtail, shorten
• مشابه: draw out, elongate, enlarge, lengthen