prohibitive

/proˈhɪbətɪv//prəˈhɪbətɪv/

معنی: گران، جلوگیری کننده، منعی، موجب منع
معانی دیگر: (بها) گران، گزاف، کمرشکن، بازدارنده، باز مانگر، منع کننده، prohibitory منعی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: prohibitively (adv.), prohibitiveness (n.)
(1) تعریف: serving as a prohibition; forbidding.
مترادف: forbidding, inhibitive

(2) تعریف: serving as a preventative.
مترادف: inhibitive
متضاد: conducive
مشابه: preventive, restrictive

- The cost of parking downtown has become prohibitive.
[ترجمه گوگل] هزینه پارکینگ در مرکز شهر گران شده است
[ترجمه ترگمان] هزینه پارکینگ مرکز شهر ممنوع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. prohibitive prices
قیمت های گزاف

2. The cost of land in Tokyo is prohibitive.
[ترجمه گوگل]هزینه زمین در توکیو گران است
[ترجمه ترگمان]هزینه زمین در توکیو گران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cost of private treatment can be prohibitive.
[ترجمه گوگل]هزینه درمان خصوصی می تواند گزاف باشد
[ترجمه ترگمان]هزینه درمان خصوصی می تواند بازدارنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The price of property in the city is prohibitive.
[ترجمه گوگل]قیمت ملک در شهر گران است
[ترجمه ترگمان]قیمت املاک در شهر ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The cost of repairs would be prohibitive.
[ترجمه گوگل]هزینه تعمیرات بسیار زیاد خواهد بود
[ترجمه ترگمان]هزینه تعمیرات گران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The cost of property in the city is prohibitive.
[ترجمه گوگل]هزینه ملک در شهر گران است
[ترجمه ترگمان]هزینه دارایی در شهر ممنوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The cost of launderettes is prohibitive on a subsistence income - so the washing gets done in the sink.
[ترجمه گوگل]هزینه لباسشویی برای درآمد معیشتی گران است - بنابراین شستشو در سینک انجام می شود
[ترجمه ترگمان]هزینه of بر درآمد subsistence گران است، بنابراین شستشو در سینک انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the cost can be prohibitive.
[ترجمه گوگل]و هزینه می تواند بسیار زیاد باشد
[ترجمه ترگمان]و هزینه می تواند بازدارنده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Formal regulation finds expression through technically prohibitive statements of law, backed up by the threat of some sanction consequent upon breach.
[ترجمه گوگل]مقررات رسمی از طریق بیانیه‌های قانونی منع فنی، که با تهدید برخی تحریم‌ها در نتیجه نقض حمایت می‌شود، بیان می‌شود
[ترجمه ترگمان]مقررات رسمی بیان از طریق بیانیه های قانونی منع قانونی از قانون، پشتیبانی از تهدید برخی از احکام ناشی از نقض قانون را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cost of uniforms and books was becoming prohibitive and the gang scene was worsening at school.
[ترجمه گوگل]هزینه لباس‌ها و کتاب‌ها گران می‌شد و صحنه باند در مدرسه بدتر می‌شد
[ترجمه ترگمان]هزینه یونیفورم و کتاب گران شده بود و صحنه باند در مدرسه رو به وخامت می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Today the cost seems utterly prohibitive, and Washington and Oregon would probably resist the engineers with tanks.
[ترجمه گوگل]امروزه این هزینه کاملاً گزاف به نظر می رسد و واشنگتن و اورگان احتمالاً در برابر مهندسان با تانک مقاومت می کنند
[ترجمه ترگمان]امروزه این هزینه بسیار گران به نظر می رسد، و واشنگتن و اورگون ممکن است در برابر مهندسین با تانک مقاومت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In mixed religion abstinency in, buddhism gives strictly prohibitive, this is the action that causes because of sex instinct and desire can cause soulful disturbance and trouble most.
[ترجمه گوگل]در دین مرکب پرهیز از دین بودایی به شدت منع می کند، این عملی است که باعث می شود به دلیل غریزه و میل جنسی بیشتر باعث اختلال روحی و دردسر شود
[ترجمه ترگمان]در دین مختلط، مکتب بودا به شدت بازدارنده است، این اقدامی است که به خاطر غریزه جنسی و تمایل می تواند موجب ایجاد اغتشاش و آشفتگی بیشتر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is cost prohibitive and requires time and patience.
[ترجمه گوگل]هزینه زیادی دارد و نیاز به زمان و صبر دارد
[ترجمه ترگمان]این هزینه گران است و مستلزم زمان و صبر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hotel prices in the major cities are high but not prohibitive.
[ترجمه گوگل]قیمت هتل ها در شهرهای بزرگ بالاست اما زیاد نیست
[ترجمه ترگمان]قیمت هتل در شهرهای اصلی زیاد است اما گران نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Personally, I was excited at the prospect of participating in a real blood-and-guts battle against a prohibitive odds-on favorite.
[ترجمه گوگل]من شخصاً از احتمال شرکت در یک نبرد واقعی در برابر یک مورد علاقه بسیار هیجان زده بودم
[ترجمه ترگمان]من شخصا از امید مشارکت در نبرد واقعی با خون و روده در مقابل یک مبارزه با اختلاف عمده هیجان زده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گران (صفت)
dear, heavy, onerous, costly, exclusive, expensive, prohibitive, sumptuous, deluxe, prohibitory

جلوگیری کننده (صفت)
prohibitive, preventative, preventive, suppressive, prohibitory

منعی (صفت)
prohibitive, prohibitory

موجب منع (صفت)
prohibitive

انگلیسی به انگلیسی

• forbidding, disallowing, enjoining; preventing, hindering, preclusive
if the cost of something is prohibitive, it is so high that you cannot afford it.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Expensive or cost - prohibitive 💰
🔍 مترادف: Expensive, exorbitant
✅ مثال: The prohibitive prices of the concert tickets discouraged many fans from attending
ترجمه ی همه دوستان درست بود و چقدر لذت بردم از کامنت دیداری ( بصری ) آقای حامد جباری.
همیشه فکر میکردم prohibitive همان expensive و یا pricy است. اصلا نمیفهمیدم فرق اینها را و برایم علامت سوال بود prohibit و مشتقاتش ( سپاس ویژه از آقای میر کریمی ) چه ربطی به گرانی دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

با توضیح آقای جباری ، قشنگ ربطش را دریافتم.
حتما این توضیح را بخوانید.
فقط اضافه میکنم prohibitive به گرانی اشیا گفته نمی شود، توجه کنید ؛ به گرانی خدمات گفته میشود .
مثال :
The cost 4 medicare is prohibitive
هزینه ی حوزه سلامت بسیار گران است.

هزینه گزاف و کمرشکن
prohibitive 2 ( adj ) = ( of a price or a cost ) so high that it prevents people from buying sth or doing sth, e. g. prohibitive costs. a prohibitive tax on imported cars.
prohibitive
prohibitive 1 ( adj ) ( prəˈhɪbət̮ɪv ) =preventing people from doing sth by law, e. g. prohibitive legislation.
prohibitive
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prohibit
✅️ اسم ( noun ) : prohibition / prohibitionist
✅️ صفت ( adjective ) : prohibitive
✅️ قید ( adverb ) : prohibitively
ممنوعه
بازدارنده
بازدارنده، چنان کلان که باعث دلسردی و پس زدن دیگران می شود ( بیشتر در مورد قیمت ها ) tending to discourage
Somethig that prevents or forbids
the prohibitive cost of production
هزینه گزاف
غیر قابل قبول
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس