programs

جمله های نمونه

1. his political programs were disfavored by most people
بیشتر مردم با برنامه های سیاسی او موافق نبودند.

2. their research programs are still relatively picayune
برنامه های پژوهشی آنها هنوز نسبتا پیش پا افتاده است.

3. the government's laughable programs for economic stability
برنامه های مسخره ی دولت برای ثبات اقتصادی

4. slum clearance and housing programs
برنامه های پاکسازی محله های فقیر نشین و خانه سازی

5. one of the most massive programs ever submitted to the congress
یکی از جامع ترین برنامه هایی که تاکنون به کنگره تقدیم شده است

6. the indiscriminate viewing of t. v. programs
تماشای هر برنامه ی تلویزیونی که پیش بیاید

7. there is a great need for training programs aimed at the disemployed
نیاز مبرمی به برنامه های آموزشی برای بیکاران وجود دارد.

8. help from the privates sector is also important in projecting school building programs
در برنامه ریزی ساختمان مدارس کمک بخش خصوصی نیز اهمیت دارد.

پیشنهاد کاربران

برنامه ها ( جمع برنامه ) / اسم
There are many TV programs I like
دفترچه راهنما ( معمولا در تئاتر ) / اسم
I bought a program at the theater
برنامه ریزی کردن ( تنظیم کردن ) / فعل
I need to program the new remote control
برنامه . پروژه .
برنامه ، پروژه
برنامه ها
پروژه ای برای کار های روزانه

بپرس