1. The weather prognosticator saw his shadow this morning, forecasting six more weeks of winter.
[ترجمه گوگل]پیش بینی هواشناسی امروز صبح سایه خود را دید و شش هفته دیگر زمستان را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]آب و هوا امروز صبح سایه او را دید و شش هفته دیگر زمستان پیش بینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آب و هوا امروز صبح سایه او را دید و شش هفته دیگر زمستان پیش بینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. This much-quoted 16th century physician and prognosticator with his cryptic quatrains has been the most respected seer in history.
[ترجمه گوگل]این پزشک و پیشگوی قرن شانزدهم با رباعیات مرموز خود معتبرترین پیشگو در تاریخ بوده است
[ترجمه ترگمان]این This قرن ۱۶ به نقل prognosticator quatrains cryptic with his the the seer in in respected been been has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این This قرن ۱۶ به نقل prognosticator quatrains cryptic with his the the seer in in respected been been has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has has
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The prioress, that pronounced prognosticator, immediately took a fancy to Cosette and gave her a place in the school as a charity pupil.
[ترجمه گوگل]پیشوا، آن پیشگوی معروف، فوراً به سراغ کوزت رفت و به او جایی در مدرسه به عنوان یک دانش آموز خیریه داد
[ترجمه ترگمان]رئیسه که تلفظ این کلمه را بر زبان آورده بود بی درنگ به کوزت علاقمند شد و در مدرسه به عنوان یک شاگرد خیریه به او جا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رئیسه که تلفظ این کلمه را بر زبان آورده بود بی درنگ به کوزت علاقمند شد و در مدرسه به عنوان یک شاگرد خیریه به او جا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You remember her, the errant prognosticator who predicted municipal-bond defaults in the hundreds of billions of dollars in 20
[ترجمه گوگل]شما او را به یاد دارید، پیشگوی اشتباهی که پیش بینی نکول اوراق قرضه شهرداری به مبلغ صدها میلیارد دلار در 20 سال بود
[ترجمه ترگمان]شما او را به یاد می آورید که the سرگردان که پیش بینی اوراق قرضه شهرداری را در حدود صدها میلیارد دلار در ۲۰ سال پیش بینی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شما او را به یاد می آورید که the سرگردان که پیش بینی اوراق قرضه شهرداری را در حدود صدها میلیارد دلار در ۲۰ سال پیش بینی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The Pennsylvania prognosticator came out of his burrow this morning and didn't see a shadow.
[ترجمه گوگل]پیشگوی پنسیلوانیا امروز صبح از لانه خود بیرون آمد و سایه ای ندید
[ترجمه ترگمان]The پنسیلوانیا امروز صبح از پناه گاه بیرون آمد و کسی را ندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]The پنسیلوانیا امروز صبح از پناه گاه بیرون آمد و کسی را ندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. If the snake so much as hiccups as the rat inches along, the market analysts and social prognosticators pounce.
[ترجمه گوگل]اگر مار به اندازه ی موش سکسکه کند، تحلیلگران بازار و پیش بینی کنندگان اجتماعی به شدت می خندند
[ترجمه ترگمان]اگر مار به اندازه موش چند اینچ طول بکشد، تحلیلگران بازار و prognosticators اجتماعی به آن ها حمله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر مار به اندازه موش چند اینچ طول بکشد، تحلیلگران بازار و prognosticators اجتماعی به آن ها حمله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Now analysts are beginning to weigh in on the game's potential, with one professional prognosticator saying the game could nearly match sales of Call of Duty: Modern Warfare
[ترجمه گوگل]اکنون تحلیلگران شروع به بررسی پتانسیل بازی کردهاند و یک پیشبین حرفهای میگوید این بازی تقریباً میتواند با فروش Call of Duty: Modern Warfare برابری کند
[ترجمه ترگمان]اکنون تحلیلگران شروع به ارزیابی پتانسیل بازی می کنند و یک بازیکن حرفه ای می گوید که این بازی تقریبا می تواند فروش ندای وظیفه را تطبیق دهد: جنگاوری نوین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اکنون تحلیلگران شروع به ارزیابی پتانسیل بازی می کنند و یک بازیکن حرفه ای می گوید که این بازی تقریبا می تواند فروش ندای وظیفه را تطبیق دهد: جنگاوری نوین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It is sometimes called Dr. Copper by fans because it's seen as a better prognosticator of the economy than academics with Ph. D. s.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات توسط طرفداران دکتر مس نامیده می شود زیرا به عنوان پیش بینی کننده بهتر اقتصاد نسبت به دانشگاهیان با مدرک دکترا شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]این موضوع گاهی اوقات به عنوان دکتر مس توسط طرفداران شناخته می شود، زیرا به عنوان یک prognosticator بهتر از اقتصاد شناخته می شود تا دانشگاهیان با مدرک دکترا s
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این موضوع گاهی اوقات به عنوان دکتر مس توسط طرفداران شناخته می شود، زیرا به عنوان یک prognosticator بهتر از اقتصاد شناخته می شود تا دانشگاهیان با مدرک دکترا s
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But one thing can be said unequivocally : He's a lousy prognosticator of economic growth rates.
[ترجمه گوگل]اما یک چیز را می توان به صراحت گفت: او پیش بینی کننده بدی برای نرخ رشد اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]اما تنها یک نکته می تواند به صراحت گفته شود: او a از نرخ رشد اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اما تنها یک نکته می تواند به صراحت گفته شود: او a از نرخ رشد اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. MVD is correlated with tumor malignancy, infiltration and metastasis, and can be used as an important prognosticator of endometrial carcinoma.
[ترجمه گوگل]MVD با بدخیمی تومور، انفیلتراسیون و متاستاز در ارتباط است و می تواند به عنوان یک پیش آگهی مهم کارسینوم آندومتر استفاده شود
[ترجمه ترگمان]وزارت داخله با تومور malignancy، نفوذ و متاستاز ارتباط دارد و می تواند به عنوان an مهم of endometrial مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وزارت داخله با تومور malignancy، نفوذ و متاستاز ارتباط دارد و می تواند به عنوان an مهم of endometrial مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید