progeny

/ˈprɑːdʒəni//ˈprɒdʒəni/

معنی: دودمان، فرزند، سلاله، اخلاف
معانی دیگر: زاد و رود، اعقاب، نواده ها، تخم وترکه، اولاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: progenies
(1) تعریف: a descendant, or descendants collectively; offspring.
مترادف: descendant, family, issue, offspring
مشابه: baby, child, daughter, heir, litter, offshoot, product, scion, seed, son, spawn

- Unfortunately, none of the composer's progeny was blessed with his degree of musical ability.
[ترجمه گوگل] متأسفانه، هیچ یک از فرزندان این آهنگساز از درجه توانایی موسیقیایی او برخوردار نبودند
[ترجمه ترگمان] متاسفانه، هیچ یک از فرزندان آهنگساز با درجه توانایی موسیقیایی وی تقدیس نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a creation or product.
مترادف: creation, issue, offspring, product
مشابه: baby, child, descendant, offshoot, result, scion, spawn

جمله های نمونه

1. He appeared, surrounded by his numerous progeny.
[ترجمه گوگل]او ظاهر شد، در محاصره فرزندان متعددش
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که فرزندان بی شمار او احاطه اش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His numerous progeny are scattered all over the country.
[ترجمه گوگل]فرزندان متعدد او در سراسر کشور پراکنده هستند
[ترجمه ترگمان]فرزندان بی شمار او سراسر کشور پراکنده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These stories have produced progeny of their own.
[ترجمه گوگل]این داستان ها فرزندان خود را تولید کرده اند
[ترجمه ترگمان]این داستان ها فرزندان خود را تولید کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Connolly's book is the progeny of an earlier TV series.
[ترجمه گوگل]کتاب کانولی زاده یک سریال تلویزیونی قبلی است
[ترجمه ترگمان]کتاب \"کونولی\" فرزند یک سریال تلویزیونی قدیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was surrounded by his numerous progeny.
[ترجمه گوگل]او توسط فرزندان متعددش احاطه شده بود
[ترجمه ترگمان]فرزندان بی شمار خود او را احاطه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their progeny mate inside the fig before the young females disperse to new figs.
[ترجمه گوگل]نتاج آنها قبل از اینکه ماده های جوان در انجیرهای جدید پراکنده شوند در داخل انجیر جفت گیری می کنند
[ترجمه ترگمان]جفت گیری آن ها در تصویر انجیر، قبل از پراکنده شدن دختران جوان به figs جدید،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Foreign currency profits translated into tuition for the progeny of the high command.
[ترجمه گوگل]سود ارز خارجی به شهریه برای فرزندان فرماندهان عالی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]سود ارز خارجی به پرداخت شهریه برای فرزندان فرمان بالا تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The progeny from that chance cross yielded a triticale that was not only short but was much less sensitive to day length.
[ترجمه گوگل]فرزندان حاصل از آن تلاقی شانسی، تریتیکاله تولید کردند که نه تنها کوتاه بود، بلکه حساسیت کمتری به طول روز داشت
[ترجمه ترگمان]The از آن عبور تصادفی، triticale را تسلیم کردند که نه تنها کوتاه بود، بلکه نسبت به طول روز بسیار کم تر حساس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The salmons' progeny will be large enough to catch by next summer.
[ترجمه گوگل]فرزندان ماهی قزل آلا به اندازه ای بزرگ خواهند بود که تا تابستان آینده صید شوند
[ترجمه ترگمان]فرزندان salmons تا تابستان آینده به اندازه کافی بزرگ خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They die unmated and without progeny.
[ترجمه گوگل]آنها بدون جفت و بدون فرزند می میرند
[ترجمه ترگمان] اونا بدون فرزند و بدون بچه مردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The queen can choose the sex of her progeny.
[ترجمه گوگل]ملکه می تواند جنسیت فرزندان خود را انتخاب کند
[ترجمه ترگمان]ملکه می تونه جنسیت بچه هاش رو انتخاب کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are dooming our progeny by ruining the environment.
[ترجمه گوگل]ما فرزندان خود را با خراب کردن محیط زیست محکوم می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما با خراب کردن محیط، فرزندان خود را آلوده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Successive progeny from the same dam often shown heavy infections.
[ترجمه گوگل]نتاج متوالی از همان سد اغلب عفونت های شدید نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]نسل های بعدی از همان سد عفونت های شدید را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Lastly, we sum up the research progeny, and indicate several problems needed to be solved.
[ترجمه گوگل]در نهایت، ما نتاج تحقیق را خلاصه می‌کنیم و مشکلات متعددی را که باید حل شوند، نشان می‌دهیم
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ما فرزندان تحقیق را جمع کردیم و چندین مشکل مورد نیاز برای حل آن را نشان می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At last, bearing in her arms the infant progeny of Jove, she reached Lycia, weary with her burden and parched with thirst.
[ترجمه گوگل]سرانجام در حالی که فرزندان جوو را در آغوش داشت، خسته از بار خود و خشکیده از تشنگی به لیسیا رسید
[ترجمه ترگمان]عاقبت، در حالی که کودک نوزاد فرزند خود را در آغوش داشت، دست دراز کرد، بار دیگر بار سنگین و تشنه خود را بر دوش کشید و از تشنگی خسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دودمان (اسم)
antecedent, stem, lineage, ancestry, pedigree, dynasty, progeny, genealogy, phylum, stemma, stirps

فرزند (اسم)
issue, root, progeny, offset, child, produce, son, sprout, offspring, daughter, scion, shoot

سلاله (اسم)
progeny, seed, offspring

اخلاف (اسم)
progeny, posterity

تخصصی

[علوم دامی] نتاج؛ فرزندان یا نوزادان والدین .
[ریاضیات] زاده

انگلیسی به انگلیسی

• descendant, offspring; descendants or offspring (in general); result, outcome
the progeny of animals or people are the young animals or babies that they produce; a formal word.
the progeny of a particular thing are the things that develop from it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The offspring or descendants of a person, animal, or plant 👶
🔍 مترادف: Descendants, children
✅ مثال: The artist's progeny include several talented painters who continue the family tradition.
مثال؛
He was proud of his progeny and their accomplishments.
In a discussion about genetics, one might say, “The traits we pass on to our progeny are a combination of nature and nurture. ”
A person discussing family values might say, “Our greatest legacy is the love we instill in our progeny. ”
...
[مشاهده متن کامل]

درزبان باستانی پارسی وپهلوی واژه کهن وآریایی�فرزندfrazand� وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �پروجنیprogeny� به معنی فرزندان، نوادگان، دودمان. . . در زبان انگلیسی به کار میرود. در اینجا تبدیل رایج ف به پ وهمچنین تبدیل ز به جیم و حذف دال را داریم. یعنی فرزندfrazand > پروجنیprogeny.
نوادگان و فرزندان
نسل
O Allah send blessings on Muhammad and the progeny of Muhammad
دودمان طایفه
تو بافت عمومی می شه ( ( فَک و فامیل ) ) و ( ( عهد و عیال ) ) هم ترجمه اش کرد.
progeny ( زیست شناسی - ژن شناسی و زیست فنّاوری )
واژه مصوب: زادگان
تعریف: زاده های حاصل از یک یا چند نسل پیاپی|||متـ . نِتاج
: offspring of animals or plants
: a body of followers, disciples, or successors
fruit, get, issue, offspring, posterity, seed,
سازه ژنتیکی
ساختار ژنتیکی

در زیست شناسی به معنی دختری هم استفاده میشود. مثال :progenyDNA
دی ان ای دختری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس