progenitor

/proʊˈdʒenɪtə//prəʊˈdʒenɪtə/

معنی: جد، پیشرو، نمونه، پدر بزرگ
معانی دیگر: نیا، (جمع) پیشینیان، اجداد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an ancestor or forebear.
مترادف: ancestor, forebear, parent
مشابه: antecedent, father, forefather, forerunner, precursor, predecessor, primogenitor

- Portraits of the duke's progenitors hung on the walls of the large drawing room.
[ترجمه گوگل] پرتره هایی از اجداد دوک بر دیوارهای اتاق نشیمن بزرگ آویزان شده بود
[ترجمه ترگمان] سه میز بزرگ در اتاق پذیرایی بزرگ نصب کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an originator of or model for something; precursor.
مترادف: ancestor, precursor
مشابه: archetype, father, first, original, primogenitor, prototype

جمله های نمونه

1. Marx was the progenitor of communism.
[ترجمه گوگل]مارکس مولد کمونیسم بود
[ترجمه ترگمان]مارکس والد کمونیسم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Mediterranean oat held to be progenitor of modern cultivated oat.
[ترجمه گوگل]یولاف مدیترانه ای به عنوان مولد یولاف کشت شده مدرن شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]جو Mediterranean نیز به عنوان progenitor از جو cultivated امروزی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was also a progenitor of seven presidents of Nicaragua.
[ترجمه گوگل]او همچنین زاده هفت رئیس جمهور نیکاراگوئه بود
[ترجمه ترگمان]او همچنین a از هفت رئیس جمهور نیکاراگوئه نیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Graham was a great progenitor of modern dance.
[ترجمه گوگل]گراهام یک مولد بزرگ رقص مدرن بود
[ترجمه ترگمان]زندگی گرا یس سرشار از زندگی مدرن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Binet is considered the progenitor of intelligence testing.
[ترجمه گوگل]بینه را مولد تست هوش می دانند
[ترجمه ترگمان]بینه به عنوان نمونه آزمایش هوش شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The progenitor of this class of problems may date back to pre - Greek times.
[ترجمه گوگل]مولد این دسته از مشکلات ممکن است به دوران پیش از یونان برگردد
[ترجمه ترگمان]این نوع از مشکلات ممکن است به زمان های پیش از یونان بازگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Red bone marrow contains stem cells, progenitor cells precursor cells, and functional blood cells.
[ترجمه گوگل]مغز استخوان قرمز حاوی سلول های بنیادی، سلول های پیش ساز سلول های پیش ساز و سلول های خونی عملکردی است
[ترجمه ترگمان]مغز استخوان قرمز شامل سلول های بنیادی، سلول های بنیادی پیشرو و سلول های بنیادی خون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their Progenitor was a Siberian shaman, and their Bestowment is Ephemeral Flesh.
[ترجمه گوگل]مولد آنها یک شمن سیبری بود و بخشش آنها گوشت زودگذر است
[ترجمه ترگمان]Progenitor یک شمن است و Bestowment آن ها Ephemeral است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Endothelial progenitor cells (EPC) play a key role in the adult vasculogenesis . The discoveries of EPC provide a new therapy for the ischemic disease which could not be treated by revascularization.
[ترجمه گوگل]سلول های پیش ساز اندوتلیال (EPC) نقش کلیدی در واسکولوژنز بزرگسالان دارند اکتشافات EPC یک درمان جدید برای بیماری ایسکمیک ارائه می دهد که با عروق مجدد قابل درمان نیست
[ترجمه ترگمان]سلول های والد Endothelial (EPC)نقش کلیدی در the بزرگ سال بازی می کنند کشفیات مرکز EPC یک درمان جدید برای بیماری ischemic فراهم می کند که ممکن است با revascularization درمان نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their Progenitor was the famous Frankenstein's monster, and their Bestowment is Unholy Strength.
[ترجمه گوگل]اجداد آنها هیولای معروف فرانکشتاین بود و اعطای آنها قدرت نامقدس است
[ترجمه ترگمان]Progenitor هیولای مشهور Frankenstein است و Bestowment نحس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is incorrect to say that the progenitor of man is ape.
[ترجمه گوگل]اینکه می گویند زاده انسان میمون است نادرست است
[ترجمه ترگمان]این اشتباه است که بگوییم که progenitor انسان میمون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To isolate, culture, and identify retinal progenitor cells from adult human eyes in vitro.
[ترجمه گوگل]برای جداسازی، کشت و شناسایی سلول های پیش ساز شبکیه چشم انسان بالغ در شرایط آزمایشگاهی
[ترجمه ترگمان]برای جداسازی، فرهنگ، و شناسایی سلول های پیش ساز شبکیه از چشم انسان بالغ در آزمایشگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. METHODS: The culture of hemopoietic progenitor cell in vitro was used.
[ترجمه گوگل]روش ها: از کشت سلول های پیش ساز خون ساز در شرایط آزمایشگاهی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: فرهنگ سلول والد hemopoietic در آزمایشگاه مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results: Osteoclast and their progenitor cells underwent apoptosis after exposure to alendronate in vitro.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: استئوکلاست و سلول‌های پیش‌ساز آنها پس از قرار گرفتن در معرض آلندرونات در شرایط آزمایشگاهی تحت آپوپتوز قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]نتایج: Osteoclast و سلول های بنیادی آن ها بعد از قرار گرفتن در آزمایشگاه در آزمایشگاه تحت فشار قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Their Progenitor was Galatea, the woman created by Pygmalion .
[ترجمه گوگل]مولد آنها گالاتئا بود، زنی که پیگمالیون خلق کرد
[ترجمه ترگمان]progenitor Their بود، زنی که توسط Pygmalion ساخته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جد (اسم)
ancestor, forefather, progenitor, predecessor, grandsire, forerunner, grandsir

پیشرو (اسم)
chief, progenitor, forerunner, antecessor, pioneer, precursor, pathfinder, herald, harbinger, fugleman, postilion, van, front man, futurist, outrider, postillion

نمونه (اسم)
example, instance, exemplar, parable, exemplum, progenitor, precedent, piece, breadboard, sample, model, specimen, module, paradigm, typicality

پدر بزرگ (اسم)
progenitor, grandsire, grandfather, grandpa, grandsir

انگلیسی به انگلیسی

• distant ancestor, forefather; father, male parent; sire, procreator, begetter
someone's progenitors are their direct ancestors; a formal word.
the progenitor of an idea is the person who first thought of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: An ancestor or parent; one from whom a person or group is descended 👳‍♂️
🔍 مترادف: Ancestor, forebear
✅ مثال: The scientist is considered a progenitor of modern genetics due to his groundbreaking research.
از معنای دیگر
نیا
ریشه
مولد
رو هم میشه ذکر کرد
مقلد، هم سبک، مرید
جد - تبار - مبتکر - پیشرو - ابداع کننده :Progenitor
زاینده - دارای نیروی تولید :Progenitive
اولاد - فرزند :Progency
مسبوق سابقه
پیش ساز
MGE progenitors cells
سلول های پیش ساز ام جی ای
سَلَف
مبتکر، واضع، آغازگر
( منبع: فرهنگ معاصر هزاره )
اجدادی
بنیانگذار
progentor of cubisim
نیایاخته

بپرس