profusion

/prəˈfjuːʒn̩//prəˈfjuːʒn̩/

معنی: فراوانی، وفور، بخشش، اسراف، سرشاری
معانی دیگر: کثرت، زیادتی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of being profuse.
مشابه: bounty, multitude, opulence, plenitude, plenty, prodigality

(2) تعریف: extravagant expense.
مترادف: extravagance
مشابه: bounty, excess, lavishness, overindulgence, waste

(3) تعریف: an abundant supply or display.
مترادف: abundance, cornucopia, multiplicity
مشابه: amplitude, heap, legion, mass, mountain, multitude, oversupply, plenitude, plenty, plethora, quantity, scad, slew, superfluity, surfeit, ton, volume, wealth

- It was spring, and the garden was bursting with a profusion of daffodils.
[ترجمه گوگل] بهار بود و باغ پر از گل نرگس بود
[ترجمه ترگمان] بهار بود و باغ پر از گل daffodils بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a profusion of colorful flowers
وفور گل های رنگارنگ

2. The house was overflowing with a profusion of strange ornaments.
[ترجمه گوگل]خانه مملو از انبوهی از زیور آلات عجیب و غریب بود
[ترجمه ترگمان]خانه مملو از انواع و اقسام وسایل عجیب و غریب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Dart is a delightful river with a profusion of wild flowers along its banks.
[ترجمه گوگل]دارت رودخانه ای لذت بخش با انبوهی از گل های وحشی در امتداد سواحل آن است
[ترجمه ترگمان]رودخانه Dart رودخانه delightful است با انبوهی از گل های وحشی در طول ساحل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The weeds grew in wanton profusion.
[ترجمه گوگل]علف های هرز در انبوهی ناخواسته رشد کردند
[ترجمه ترگمان]علف های هرز رشد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was remarking on the recent profusion of books and articles on the matter.
[ترجمه گوگل]من به انبوه کتاب ها و مقالات اخیر در این زمینه اشاره کردم
[ترجمه ترگمان]درباره رشته های مختلف کتاب ها و اشیا مختلف توجه می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Roses grew in profusion against the old wall.
[ترجمه گوگل]گل های رز در برابر دیوار قدیمی به وفور رشد کردند
[ترجمه ترگمان]گل های سرخ گل های سرخ بر دیوار قدیمی روییده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There is a profusion of flowers in the garden in summer.
[ترجمه گوگل]در تابستان گل های فراوانی در باغ وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تابستان ها، گل های فراوان در باغ وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Roses were growing in profusion against the old wall.
[ترجمه گوگل]گل های رز در برابر دیوار قدیمی به وفور رشد می کردند
[ترجمه ترگمان]گل های سرخ گل سرخ بر دیوار قدیمی روییده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Cornflowers grow in profusion in the fields.
[ترجمه گوگل]گل های ذرت در مزارع به وفور رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]cornflowers به وفور در مزارع رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This seems likely, to judge from the profusion and confusion of qualifications and subordinate clauses.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که این امر از فراوانی و سردرگمی صلاحیت ها و بندهای فرعی قضاوت می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این امر به نظر می رسد که از وفور و هرج و مرج شرایط و عبارات وابسته قضاوت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. While the relatively tame pace accounts for a profusion of retirees, it apparently also suits many younger families.
[ترجمه گوگل]در حالی که سرعت نسبتاً آرام باعث انبوه بازنشستگان می شود، ظاهراً برای بسیاری از خانواده های جوان تر نیز مناسب است
[ترجمه ترگمان]در حالی که این روند نسبتا رام برای بازنشستگان متداول است، اما ظاهرا برای بسیاری از خانواده های جوان هم مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A profusion of fresh flowers surrounded the tables.
[ترجمه گوگل]انبوهی از گلهای تازه دور میزها را احاطه کرده بود
[ترجمه ترگمان]انبوهی از گل های تازه را احاطه کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Plates and barbells lie scattered in lazy profusion.
[ترجمه گوگل]بشقاب ها و هالترها در انبوهی تنبل پراکنده شده اند
[ترجمه ترگمان]Plates و barbells در جاه ای پر جنب و جوش پراکنده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Just now with the flowers it is a profusion of colour and our cemetery leaves nothing to be desired.
[ترجمه گوگل]همین الان با گل‌ها رنگ‌های فراوانی دارد و گورستان ما چیزی باقی نمی‌گذارد
[ترجمه ترگمان]اکنون فقط با گله ای رنگارنگ و گورستان ما چیزی نیست که بتوان آن را آرزو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The creamy yellow flowers grew in profusion on the slopes of an old railway embankment.
[ترجمه گوگل]گلهای زرد مایل به کرم در دامنه های یک خاکریز راه آهن قدیمی به وفور رشد کردند
[ترجمه ترگمان]گل های زرد رنگ در دامنه های یک خاکریز خط آهن به وفور روییده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوانی (اسم)
plenty, aboundness, abundance, affluence, redundancy, profusion, amplitude, exuberance, ampleness, plenitude, great supply, lavishness, redundance, plentifulness, plentitude, superabundance

وفور (اسم)
abundance, affluence, profusion, wealth, bounty, exuberance, luxuriance, plenitude, lavishness, plurality, pluralism, opulence, plentitude, rout, superabundance

بخشش (اسم)
release, present, profusion, forgiveness, remission, remittal, bounty, tip, grant, grace, boon, pardon, gift, generosity, mercy, baksheesh, bakshish, benefaction, beneficence, bestowal, munificence, largess, pity

اسراف (اسم)
profusion, squander, dissipation, prodigality, improvidence

سرشاری (اسم)
profusion, fullness, plenitude

انگلیسی به انگلیسی

• plentifulness, abundance; numerousness, plurality; wasteful spending, squandering; lavishness, excess
if there is a profusion of something or if it occurs in profusion, there is a very large quantity of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
The garden was filled with a profusion of colorful flowers.
In a discussion about art, someone might say, “The museum had a profusion of paintings from different time periods. ”
A traveler might describe a market as having “a profusion of unique souvenirs. ”
انبوهی
به وفور = in profusion
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : profusion
✅️ صفت ( adjective ) : profuse
✅️ قید ( adverb ) : profusely
She'd never seen flowers so beautiful and in such profusion.
یه کاربرد جالب از این واژه
کثیر و وافر، فراوان
کثرت و وفور
فراوانی
Abundance

بپرس