profuseness


زیادی، بسیاری، فراوانی، ریخت و پاش، اسراف

جمله های نمونه

1. The profuseness of his thanks was embarrassing.
[ترجمه گوگل]فراوانی تشکر او شرم آور بود
[ترجمه ترگمان]profuseness تشکر او شرم اور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Do you suppose the Mind that imaged that profuseness ever intended you to be limited, to have to scrimp and save in order to eke out a bare existence?
[ترجمه گوگل]آیا فکر می‌کنید ذهنی که آن وفور را به تصویر می‌کشد، هرگز قصد داشته شما را محدود کند، مجبور باشد برای به دست آوردن وجودی برهنه، دست به کار شوید و پس‌انداز کنید؟
[ترجمه ترگمان]آیا تصور می کنید که ذهن تصویر نشان می دهد که profuseness تا به حال قصد دارید محدود باشید، باید از دوری دوری کنید و پس انداز کنید تا یک زندگی خالی به دست آورید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The profuseness of the contents of Du Fu's poetry provides for us infinite possibilities. New theories present a new channel for us to interpret Du Fu's poetry.
[ترجمه گوگل]انبوه مطالب شعر دو فو امکانات بی نهایتی را برای ما فراهم می کند نظریه های جدید کانال جدیدی را برای تفسیر شعر دو فو به ما ارائه می دهند
[ترجمه ترگمان]توصیف محتوای شعر دو فو، احتمالات نامحدودی را برای ما فراهم می کند نظریه های جدید یک کانال جدید برای ما ارائه می کنند تا شعر دو فو را تفسیر کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Where was all that charm he had lathered with sickening profuseness on Simone?
[ترجمه گوگل]کجا بود آن همه جذابیتی که او با فراوانی بیمارگونه روی سیمونه کف کرده بود؟
[ترجمه ترگمان]این افسون را از کجا آورده بود و با profuseness تهوع آور به سیمون انداخته بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Quality and texture of coat to be considered above mere profuseness .
[ترجمه گوگل]کیفیت و بافت کت باید بالاتر از فراوانی در نظر گرفته شود
[ترجمه ترگمان]کیفیت و بافت کت باید بیشتر از profuseness در نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• generousness, quality of giving freely; extravagance, wastefulness; abundance, plentifulness

پیشنهاد کاربران

profuseness ( noun ) = فراوانی، وفور، شدت، زیادی، انبوهی، کثرت/گزافه گویی، پرچونگی/عظمت، بزرگی/ افراط، زیاده روی، ولخرجی
examples:
1 - Since its foundation, France Laure draws its ingredients from nature's botanical profuseness such as marine and mineral extracts to obtain perfect skin symbioses.
...
[مشاهده متن کامل]

فرانس لور از زمان تأسیس خود، مواد تشکیل دهنده خود را از کثرت مواد گیاهی طبیعت مانند عصاره های دریایی و معدنی برای به دست آوردن همزیستی های پوستی تمام عیار می گیرد.
2 - The profuseness of the illuminations outdid the brightness of the meridian sun.
فراوانی نورها از درخشندگی خورشید نصف النهار پیشی گرفت.
3 - The profuseness of the illuminations outdid the brightness of the meridian sun.
شدت تابش نورها از درخشندگی خورشید نصف النهار پیشی گرفت.
4 - In thy apparel avoid singularity, profuseness, and gaudiness.
در لباس خود از تکینگی، پرچونگی و زرنگی خودداری کنید.
5 - Luxuriant vegetation spread in wild profuseness over this prodigal soil.
پوشش گیاهی سرسبز با وفور جنگل وحشی بر روی این خاک پربرکت گسترش یافته است.

بپرس