profuse

/prəˈfjuːs//prəˈfjuːs/

معنی: فراوان، وافر، لبریز، سرشار
معانی دیگر: مفرط، بیش از حد، بی حد و حصر، ساری، سرشار ساختن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: profusely (adv.), profuseness (n.)
(1) تعریف: abundant or numerous; plentiful.
مترادف: abundant, bountiful, plentiful
متضاد: meager, scant, scanty, spare
مشابه: affluent, ample, bounteous, bumper, copious, exuberant, fat, generous, lush, luxuriant, much, numerous, opulent, plenty, prodigal, rich, rife

- He admired the profuse growth of the roses he'd been tending so carefully.
[ترجمه کامیار] او رشد زیاد گل های رزی که از آنها با دقت مراقبت کرده بود را ستایش کرد.
|
[ترجمه گوگل] او رشد فراوان رزهایی را که با دقت از آنها مراقبت می کرد تحسین می کرد
[ترجمه ترگمان] او رشد زیادی از گل های سرخ را که به دقت مراقبت کرده بود تحسین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The food at the party was profuse, but the guests seemed more interested in drinking.
[ترجمه کامیار] غذا در مهمانی بسیار زیاد بود، امابه نظر می رسید مهمانها علاقه ی بیشتری به نوشیدن داشتند.
|
[ترجمه گوگل] غذای مهمانی فراوان بود، اما به نظر می‌رسید مهمانان بیشتر به نوشیدنی علاقه دارند
[ترجمه ترگمان] غذایی که در مهمانی بود بسیار پر شده بود، اما میهمانان بیشتر به نوشیدن علاقه مند بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: given or giving generously or to excess.
مترادف: excessive, generous, liberal, munificent, unsparing
متضاد: begrudging, meager, sparing
مشابه: bounteous, bountiful, extravagant, exuberant, free, improvident, lavish, openhanded, unselfish, wasteful

- He was profuse in his apologies.
[ترجمه گوگل] او در عذرخواهی هایش بسیار زیاد بود
[ترجمه ترگمان] خیلی از او عذرخواهی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she is profuse in her apologies
او در معذرت خواهی زیاده روی می کند.

2. The old woman was profuse in her thanks.
[ترجمه گوگل]پیرزن در تشکر فراوان بود
[ترجمه ترگمان]پیرزن از او تشکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was a mistake. My profuse apologies.
[ترجمه گوگل]این یک اشتباه بود عذرخواهی فراوان من
[ترجمه ترگمان] این یه اشتباه بود خیلی معذرت می خوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The flowers are profuse in spring.
[ترجمه گوگل]گلها در بهار فراوان هستند
[ترجمه ترگمان]گل ها در بهار فراوان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was admitted to St Mary's Hospital with profuse bleeding.
[ترجمه گوگل]او با خونریزی شدید در بیمارستان سنت مری بستری شد
[ترجمه ترگمان]او با خونریزی فراوان به بیمارستان سنت مری منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Profuse sweating is one of the symptoms of heat exhaustion.
[ترجمه گوگل]تعریق شدید یکی از علائم گرمازدگی است
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her head was covered with a profuse mass of curls.
[ترجمه گوگل]سرش با انبوهی از فرها پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]سرش با انبوهی از موهای انبوه پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He made profuse apologies .
[ترجمه گوگل]عذرخواهی های فراوانی کرد
[ترجمه ترگمان]او خیلی معذرت خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The hostess is profuse in her hospitality.
[ترجمه گوگل]مهماندار در مهمان نوازی بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]میزبان از مهمان نوازی او خیلی خسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is profuse in hospitality.
[ترجمه گوگل]او در مهمان نوازی فراوان است
[ترجمه ترگمان]او از مهمان نوازی زیادی برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company accepted blame and sent us profuse apologies.
[ترجمه گوگل]شرکت تقصیر را پذیرفت و از ما عذرخواهی فراوان کرد
[ترجمه ترگمان]شرکت مقصر را پذیرفت و ما را به شدت پوزش خواست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I loved its profuse blossoms, its heady scent.
[ترجمه گوگل]من عاشق شکوفه های فراوانش، عطر دل انگیزش بودم
[ترجمه ترگمان]گل های فراوان و heady آن را دوست داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The discharge may be quite profuse.
[ترجمه گوگل]ترشح ممکن است بسیار زیاد باشد
[ترجمه ترگمان]این تخلیه ممکن است بسیار زیاد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Profuse amounts of grey and ginger hair sprouted from nose and ears.
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی موی خاکستری و زنجبیلی از بینی و گوش جوانه زده است
[ترجمه ترگمان]موهای فلفل نمکی و ginger از بینی و گوش ها گرفته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فراوان (صفت)
many, plenty, large, abundant, great, plentiful, numerous, manifold, strong, plural, affluent, voluminous, ample, bounteous, exuberant, profuse, copious, fulsome, multiple, prolific, umpteen, massed

وافر (صفت)
abundant, plentiful, luxuriant, plenteous, liberal, opulent, profuse, plenitudinous, umpteenth, umpteen, superabundant

لبریز (صفت)
replete, large, full, awash, brimful, overfilled, flown, profuse, top-full

سرشار (صفت)
plenteous, opulent, tremendous, brimful, overfilled, profuse, plenitudinous

انگلیسی به انگلیسی

• plentiful, abundant; generous, giving freely; extravagant, wasteful
profuse is used to indicate that a quantity of something is very large; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : profusion
✅️ صفت ( adjective ) : profuse
✅️ قید ( adverb ) : profusely
profuse ( adj ) = زیاد، فراوان، وافر، بی حد و حصر، مفرط
مترادف است با کلمه : abundant ( adj )
profuse apologies = عذرخواهی فراوان
profuse bleeding = خون ریزی زیاد
examples:
...
[مشاهده متن کامل]

1 - She was admitted to St Mary's Hospital with profuse bleeding.
او با خونریزی شدید در بیمارستان سنت مری بستری شد.
2 - The company accepted blame and sent us profuse apologies.
شرکت عیبش را پذیرفت و از ما عذرخواهی فراوان کرد.

بی حد و حصر

بپرس