profluent


معنی: روان، پرجریان، جاری بمقدار زیاد
معانی دیگر: جاری، سرشار، پرآب، ساری

مترادف ها

روان (صفت)
clear, handy, easy, spirit, current, versatile, fluid, liquid, smooth, glib, fluent, cursive, profluent, voluble

پرجریان (صفت)
profluent

جاری به مقدار زیاد (صفت)
profluent

پیشنهاد کاربران

بپرس