profligate

/ˈprɒflɪˌɡet//ˈprɒflɪɡət/

معنی: زانی، ولخرج، هرزه، فاسد الاخلاق، بی بند و بار
معانی دیگر: تن پرور، عیاش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: totally given over to immoral and shameful pursuits; dissolute.
مترادف: debauched, dissolute, libertine, rakehell, rakish
متضاد: moral
مشابه: amoral, degenerate, dissipated, lascivious, lecherous, loose, promiscuous, wanton, wicked, wild

- The profligate son spent most of his time drinking and seducing the young servants.
[ترجمه گوگل] پسر زورگو بیشتر وقت خود را صرف مشروب خواری و اغوای نوکران جوان می کرد
[ترجمه ترگمان] پسر فاسد بیشتر اوقات خود را صرف نوشیدن و اغوا کردن خدمتکاران جوان می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: spending imprudently and excessively; extravagant.
مترادف: extravagant, prodigal, wasteful
متضاد: frugal, thrifty
مشابه: dissipative, improvident, lavish, spendthrift, thriftless

- Her profligate habits left the family destitute.
[ترجمه گوگل] عادات اسراف آمیز او باعث فقر خانواده شد
[ترجمه ترگمان] با این حال، عادات فاسد شده او، خانواده را تهیدست و بی پناه رها کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: profligacy (n.)
• : تعریف: one who is profligate.
مترادف: libertine, rake, reprobate
مشابه: debauchee, degenerate, dissipater, lecher, prodigal, rakehell, rip, rou�, satyr, spendthrift, voluptuary, wanton, wastrel

جمله های نمونه

1. She is well-known for her profligate spending habits.
[ترجمه گوگل]او به خاطر عادات ولخرجی اش مشهور است
[ترجمه ترگمان]او به خاطر عادات spending اش معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their profligate lifestyle resulted in bankruptcy.
[ترجمه گوگل]سبک زندگی ولخرجی آنها منجر به ورشکستگی شد
[ترجمه ترگمان]سبک زندگی فاسد آن ها منجر به ورشکستگی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This profligate recipe for survival is used by many animals of many kinds.
[ترجمه گوگل]این دستور العمل حیف و میل برای بقا توسط بسیاری از حیوانات از انواع مختلف استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل فاسد برای بقا، توسط بسیاری از حیوانات از انواع مختلف مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although the sources are not profligate with information, it is possible to reach a more differentiated picture.
[ترجمه گوگل]اگرچه منابع اطلاعاتی انباشته نیستند، اما می توان به تصویر متفاوت تری دست یافت
[ترجمه ترگمان]اگرچه منابع با اطلاعات فاسد نیستند، اما رسیدن به یک تصویر متمایز ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was an out-and-out profligate, darting from one partner to the next.
[ترجمه گوگل]او فردی ولخرج بود و از شریکی به شریک دیگر می رفت
[ترجمه ترگمان]او از یک شریک در کنار یک شریک در حال خارج شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The implication of this is that the more profligate councils will not be re-elected.
[ترجمه گوگل]معنای این امر این است که شوراهای پرحاشیه تر دوباره انتخاب نخواهند شد
[ترجمه ترگمان]مفهوم این امر این است که شوراهای فاسد بیشتری مجددا انتخاب نخواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A persistent critic of profligate government, he now has his chance to trim the deficit.
[ترجمه گوگل]او که منتقد سرسخت دولت بی‌سابقه است، اکنون فرصتی برای کاهش کسری بودجه دارد
[ترجمه ترگمان]او که یک منتقد سرسخت دولت فاسد است، اکنون شانس خود برای اصلاح کسری بودجه را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why do you bring your profligate companions here?
[ترجمه گوگل]چرا اصحاب فاسق خود را به اینجا می آورید؟
[ترجمه ترگمان]چرا در اینجا رفقای فاسد خود را به اینجا می آورید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Similarly Americans have been profligate in the handling of mineral resources.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، آمریکایی ها در مدیریت منابع معدنی بسیار زیاده روی کرده اند
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب آمریکایی ها در اداره منابع معدنی فاسد شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As investors focus on that gap, the most profligate rich countries, such as Britain, will suffer.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که سرمایه گذاران بر روی این شکاف تمرکز می کنند، ثروتمندترین کشورهای ثروتمند، مانند بریتانیا، متضرر خواهند شد
[ترجمه ترگمان]همانطور که سرمایه گذاران بر روی این شکاف تمرکز می کنند، most کشورهای ثروتمند، مانند بریتانیا، رنج خواهند برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The region's profligate economies will struggle for longer as austerity kicks in.
[ترجمه گوگل]با شروع ریاضت اقتصادی، اقتصادهای منحرف منطقه برای مدت طولانی تری با مشکل مواجه خواهند شد
[ترجمه ترگمان]اقتصاد فاسد این منطقه برای مدت بیشتری به عنوان ریاضت اقتصادی مبارزه خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The young profligate needs to be controlled.
[ترجمه گوگل]جوان ولخرج باید کنترل شود
[ترجمه ترگمان]این جوان فاسد باید کنترل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In her profligate life, she lost all sense of decency.
[ترجمه گوگل]او در زندگی هولناک خود، تمام حس نجابت خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان]در زندگی profligate، او حس نجابت را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. America can ill-afford another profligate Republican; and once again directing most of the benefits to the well-off is tone-deaf politics.
[ترجمه گوگل]آمريكا مي تواند يك جمهوري خواه ديگر را هزينه كند و بار دیگر هدایت بیشتر منافع به سمت افراد مرفه، سیاستی است که لحن ناشنوایی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]آمریکا می تواند یک جمهوری خواه فاسد دیگر را تحمل کند؛ و یک بار دیگر بیشتر مزایا را در سیاست کاملا \"کری آهنگ\" هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زانی (اسم)
libertine, profligate

ولخرج (اسم)
spendthrift, profligate, prodigal, scattergood

هرزه (صفت)
perverse, bawdy, ribald, reprobate, immoral, loose, licentious, lewd, dissolute, harlot, lascivious, lubricious, libertine, profligate, sordid, rakish, scabrous, sloven, prurient, salacious, rakehelly, sluttish

فاسد الاخلاق (صفت)
immoral, dissolute, harlot, depraved, profligate

بی بند و بار (صفت)
loose, unbound, profligate, footloose, unrestrained, free-living

انگلیسی به انگلیسی

• squanderer, excessively extravagant person; wanton person, licentious person; promiscuous person, depraved person
wasteful, overly extravagant; promiscuous, depraved; wanton, licentious
profligate means extravagant and wasteful; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Recklessly extravagant or wasteful in the use of resources 💸
🔍 مترادف: Wasteful, lavish
✅ مثال: His profligate spending habits led him to financial ruin.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : profligacy
صفت ( adjective ) : profligate
قید ( adverb ) : _
Traditionally the most common ( noun ) terms for such a one would probably be a "prodigal" ( as in the proverbial, Prodigal Son ) or, alternately, a "profligate".
prodigal noun :
1. a person who spends money in a recklessly extravagant way.
...
[مشاهده متن کامل]

• a person who leaves home and behaves recklessly, but later makes a repentant return.
noun: prodigal son
synonyms: wasteful, extravagant, spendthrift, profligate, improvident, imprudent; see Google prodigal
profligate noun :
1. a licentious, dissolute person. "he was an out - and - out profligate"
synonyms: libertine, debauchee, degenerate, dissolute, rou�, rake, sybarite, voluptuary

⬛ PROFLIGATE ⬛
adjective
[more profligate; most profligate] formal : carelessly and foolishly wasting money, materials, etc. : very wasteful
◀️She was very profligate in her spending.
◀️profligate energy use
...
[مشاهده متن کامل]

⬛ PRODIGAL ⬛
adjective
Usage: always used before a noun
formal : carelessly and foolishly spending money, time, etc
◀️a prodigal spender
◀️a prodigal lifestyle
◀️prodigal son/daughter
: a son/daughter who leaves his or her parents to do things that they do not approve of but then feels sorry and returns home — often used figuratively
◀️
He left the company several years ago, but now the prodigal son has returned

اسراف کار

بپرس