- We had a profitable business until the competition became too stiff.
[ترجمه گوگل] ما یک تجارت سودآور داشتیم تا اینکه رقابت خیلی سخت شد [ترجمه ترگمان] ما یک تجارت پر سود داشتیم تا اینکه مسابقه خیلی خشک شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The bottom line is that recycling isn't profitable.
[ترجمه گوگل]نکته اصلی این است که بازیافت سودآور نیست [ترجمه ترگمان]نکته اصلی این است که بازیافت سود آور نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. May your finances profitable this year.
[ترجمه گوگل]انشالله که امسال مالیتون سودمند باشه [ترجمه ترگمان]ماه مه سال مالی تان سودآور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The bottom line is that it's not profitable.
[ترجمه گوگل]نکته اصلی این است که سودآور نیست [ترجمه ترگمان]خط پایین این است که سودآور نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Drug manufacturing is the most profitable business in America.
[ترجمه Atefe] تولید دارو سودآور ترین تجارت در آمریکا است
|
[ترجمه گوگل]تولید دارو سودآورترین تجارت در آمریکا است [ترجمه ترگمان]تولید دارو سودمندترین مشاغل در آمریکا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The deal was profitable to all of us.
[ترجمه گوگل]این معامله برای همه ما سودآور بود [ترجمه ترگمان]معامله سود زیادی برای همه ما بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is usually more profitable to sell direct to the public.
[ترجمه گوگل]معمولاً فروش مستقیم به مردم سود بیشتری دارد [ترجمه ترگمان]فروش مستقیم به مردم سودمندتر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. What can be done to keep the business profitable?
[ترجمه گوگل]برای سودآوری کسب و کار چه باید کرد؟ [ترجمه ترگمان]چه کاری می تواند برای سودآور نگه داشتن کسب وکار انجام شود؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Have a happy and profitable year.
[ترجمه گوگل]سالی پر از موفقیت و شادی داشته باشید [ترجمه ترگمان]یک سال شاد و پر سود باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. That business became profitable last year.
[ترجمه گوگل]آن تجارت سال گذشته سودآور شد [ترجمه ترگمان]آن کسب وکار در سال گذشته سودآور شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We have become very profitable. Not coincidentally(sentence dictionary), we have only half as many employees as we did in 198
[ترجمه گوگل]ما بسیار سودآور شده ایم نه تصادفی (فرهنگ لغت جملات)، ما فقط نصف تعداد کارمندانمان در سال 198 داریم [ترجمه ترگمان]ما بسیار سودآور شدیم نه به طور اتفاقی (فرهنگ لغت)، ما فقط نیمی از کارمندان را در ۱۹۸ داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The advertising campaign proved very profitable.
[ترجمه گوگل]کمپین تبلیغاتی بسیار سودآور بود [ترجمه ترگمان]تبلیغات تبلیغاتی بسیار سودآور شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. BT at its profitable peak was coining it at the rate of £90 a second.
[ترجمه گوگل]BT در اوج سودآوری خود، آن را با نرخ 90 پوند در ثانیه میساخت [ترجمه ترگمان]شرکت BT در اوج سودآور خود، آن را با نرخ ۹۰ پوند در ثانیه به ضرب گلوله از بین برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. His hobby of winemaking was fast becoming a profitable sideline.
[ترجمه گوگل]سرگرمی او از شراب سازی به سرعت تبدیل به یک حاشیه سودآور شد [ترجمه ترگمان]سرگرمی او به سرعت در حال تبدیل شدن به یک حاشیه سود آور بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The business could become less profitable or, even worse, could close down.
[ترجمه گوگل]کسب و کار ممکن است سود کمتری داشته باشد یا حتی بدتر از آن، تعطیل شود [ترجمه ترگمان]این کسب وکار می تواند سود کمتری داشته باشد و یا حتی بدتر از آن ممکن است به پایان برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• lucrative, paying; rewarding, beneficial; producing income a profitable organization or practice makes a profit. something that is profitable results in some benefit for you.
پیشنهاد کاربران
سود آور ، سود بخش
وضعیتی که منفعت و سود بنسبت زیادی داشته باشد.
گران دخل. [ گ ِ دَ ] ( ص مرکب ) پردرآمد. دارنده. پربهره : کیست که از بخشش تو نیست گران دخل کیست که از منت تو نیست گرانبار. فرخی.
سودآوری ، سود بخشی
*برای آنها بیشتر نفع داره! منفعت داشتن برای کسی
( صفت ) برای کسی یا چیزی نفع داشتن It's more profitable for them بیشتر براشون نفع داره