profile

/ˈproʊfaɪl//ˈprəʊfaɪl/

معنی: مقطع عرضی، مقطع، نمایه، نیمرخ، خط نیمرخ، برش عمودی، نقشه برش نما، عکس نیمرخ
معانی دیگر: نیم نما، نما، شرح حال (مختصر و زنده)، تاریخچه، (معماری) مقطع، نیمرخ کشیدن، نما کشیدن، برش عمودی رسم کردن، عکس نیمر، برجسته، نمودار یا منحنی مخصوصنمایش چیزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an outline or view from the side, esp. of a human face and head.
مشابه: biography, contour, features, outline, picture, portrait, silhouette, sketch, skyline, vignette

(2) تعریف: a visual depiction of such an outline.
مشابه: bust, contour, face, figure, form, line, lineament, picture, portrait, silhouette, sketch

(3) تعریف: a written or visual representation or analysis of specified or salient characteristics of a person, group, pattern of behavior, or the like.
مشابه: analysis, brief, capsule, portrait, sketch, study, survey, synopsis

- the company's sales profile
[ترجمه امیرعلی] شرکت نمایه خود را فروخت.
|
[ترجمه فرشاد شافعی] مشخصات فروش شرکت
|
[ترجمه گوگل] مشخصات فروش شرکت
[ترجمه ترگمان] پروفایل فروش شرکت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a brief or partial biography that describes only the most notable or most important facts.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: profiles, profiling, profiled
• : تعریف: to make a written or visual profile of.
مترادف: outline
مشابه: caricature, describe, draw, picture, portray, silhouette, sketch, vignette

جمله های نمونه

1. a profile in relief
نیمرخ برجسته

2. her profile had cast a shadow on the wall
سایه ی نیمرخ او بر دیوار افتاده بود.

3. her profile was silhouetted against the moonlight
نیمرخ او در جلوی مهتاب سیه نما شده بود.

4. the profile of a distant mountain
نمای یک کوه دور دست

5. a clean profile
نیمرخ خوش فرم

6. he simplified the profile by turning it into a silhouette
با تبدیل نیمرخ به سیه نما آن را ساده کرد.

7. i saw her profile in the mirror
نیمرخ او را در آینه دیدم.

8. The painting shows her in profile.
[ترجمه گوگل]نقاشی او را در نمایه نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نقاشی او را به صورت نیم رخ نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I advised her to keep a low profile for the next few days .
[ترجمه زهرا] عکس ویانقشی که معرفی کننده فرد حقیقی یا حقوقی باشد
|
[ترجمه گوگل]من به او توصیه کردم که برای چند روز آینده خود را پایین نگه دارد
[ترجمه ترگمان]به او توصیه کردم که تا چند روز دیگر profile را مخفی نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Jack runs a department with a high public profile.
[ترجمه گوگل]جک دپارتمانی را اداره می کند که دارای مشخصات عمومی بالایی است
[ترجمه ترگمان]جک \"یه سازمان رو اداره میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We first build up a detailed profile of our customers and their requirements.
[ترجمه گوگل]ما ابتدا مشخصات دقیقی از مشتریان خود و نیازهای آنها ایجاد می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما ابتدا پروفایل دقیق مشتریان و الزامات آن ها را می سازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We need to increase our company's profile in Asia.
[ترجمه یوسف] ما بایستی وجهه شرکت را در آسیا افزایش دهیم
|
[ترجمه ا.ع] ما بایستی وجهه شرکتمان را در آسیا افزایش دهیم
|
[ترجمه گوگل]ما باید مشخصات شرکت خود را در آسیا افزایش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید پروفایل شرکت خود را در آسیا افزایش دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The BBC are working on a profile of the British nuclear industry.
[ترجمه گوگل]بی بی سی در حال کار بر روی مشخصاتی از صنعت هسته ای بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]بی بی سی در حال کار بر روی پروفایل صنعت هسته ای بریتانیا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The magazine published a short profile of the new mayor.
[ترجمه ا.ع] این مجله شرح حال کوتاهی از شهردار جدید را منتشر کرد
|
[ترجمه گوگل]این مجله مشخصات کوتاهی از شهردار جدید منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]این مجله پروفایل کوتاهی از شهردار جدید را منتشر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The star has a high profile in Britain.
[ترجمه گوگل]این ستاره در بریتانیا شهرت بالایی دارد
[ترجمه ترگمان]این ستاره پروفایل بالایی در بریتانیا دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The story was given a low profile in today's papers.
[ترجمه گوگل]این داستان در روزنامه‌های امروز کمرنگ شد
[ترجمه ترگمان]داستان کوتاهی در روزنامه های امروز داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I only saw her face in profile.
[ترجمه گوگل]من فقط صورتش را در پروفایل دیدم
[ترجمه ترگمان]من فقط صورت او را در نیم رخ دیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقطع عرضی (اسم)
cross-section, profile, psychograph

مقطع (اسم)
cut, section, segment, profile

نمایه (اسم)
index, profile, psychograph

نیمرخ (اسم)
silhouette, profile, sideview

خط نیمرخ (اسم)
profile

برش عمودی (اسم)
profile, psychograph

نقشه برش نما (اسم)
profile, psychograph

عکس نیم رخ (اسم)
profile, psychograph

تخصصی

[شیمی] مقطع، نیمرخ، برش عمودی
[عمران و معماری] نیمرخ - پروفیل - مقطع طولی
[کامپیوتر] سیستم پرسنلی ذخیره انبوه کامپیوتر - نما - فایلی از اطلاعات ذخیره شده که نشان می دهد کاربر چگونه می خواهد چیزی به طور عادی انجام شود.
[برق و الکترونیک] مقطع، برش عرضی
[زمین شناسی] نیمرخ - (لرزه شناسی):در بررسی لرزه ای، داده های ثبت شده از یک نقطه انفجار توسط چندین گروه آشکارساز. - (زمین شناسی ساختمانی):مقطع عرضی منطقه ای از چین های استوانه ای رسم شده عمود بر محور چین. - (آبشناسی):مقطع قائم یک سطح ایستابی یا هر سطح پتانسیل سنجی دیگر یا یک توده آب سطحی. - (زمین ریخت شناسی):الف) طرح ایجادشده در جایی که سطح یک مقطع قائم، سطح زمین را قطع می کند؛به عنوان مثال نیمرخ طولی یک رود، یا نیمرخ یک ساحل یا تپه.ب) مقطع نیمرخی - (زمین فیزیک):الف) یک نمودار یا ترسیمی که تغییر یک ویژگی نظیر ارتفاع یا گرانش را معمولاً به صورت یک بعد قائم نسبت به ویژگی دیگر، نظیر مسافت نشان می دهد.
[ریاضیات] نیمرخ، برش قائم نیمرخ، نمودار
[پلیمر] پروفایل،نیم رخ، نمودار، قطعات طولی
[آب و خاک] نیمرخ

انگلیسی به انگلیسی

• portrait showing a side view of a head and face; silhouette, view showing the outer contours of an object; outline made from a side view
present an outline, present a brief description; draw a portrait of a side view of a head and face
your profile is the outline of your face seen from the side.
a profile of someone is a short article or programme describing their life and character.
if someone such as a reporter profiles someone, they write an account of that person's life and work.
if you keep a low profile, you deliberately avoid people because you do not want to attract attention to yourself.

پیشنهاد کاربران

شهرت و اعتبار
He raised the profile of landscape painting
To profile someone means to make assumptions or judgments about them based on certain characteristics, such as their race, gender, or appearance. It involves creating a generalization about a person or group without considering their individual qualities.
...
[مشاهده متن کامل]

بر اساس ویژگی های خاصی مانند نژاد، جنسیت یا ظاهر کسی در مورد او قضاوت یا مفروضاتی داشتن.
این شامل ایجاد یک تعمیم در مورد یک فرد یا گروه بدون در نظر گرفتن ویژگی های فردی آنها است.
مثال؛
“Don’t profile me just because of the way I dress. ”
In a discussion about racial profiling, someone might say, “Profiling is a form of discrimination that disproportionately affects minority communities. ”
A person might argue, “Profiling goes against the principles of equality and fairness. ”

"پروفایل کردن" به معنای توصیف، تحلیل یا دسته بندی یک فرد بر اساس ویژگی ها یا رفتارهای خاص است.
ایجاد یک شرح یا درک دقیق از فرد که اغلب برای پیش بینی اقدامات آینده یا شناسایی الگوها استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

معمولاً در زمینه هایی مانند بازاریابی، اجرای قانون و علوم اجتماعی برای توصیف فرآیند جمع آوری اطلاعات دقیق درباره افراد یا گروه ها استفاده می شود.
مترادف؛ Characterize، Analyze
مثال؛
The detective profiled the suspect based on the crime scene evidence.
The marketer profiled potential customers to target their advertising efforts effectively.
She profiled the job applicants to determine the best fit for the position.

نمادهء من در دست نیست ، چرا.
گاهی هم می شه �اعتبار� ترجمه ش کرد
نماده:پروفایل.
نمای اصلی . تصویر
مشخصات ، ویژگی ها ، نمایه ، صفحه شخصی
پروفایل، نمایه
I updated my profile on the social media platform.
پروفایل خود را در پلتفرم رسانه های اجتماعی به روز کردم.
مشخصات، صحفه مشخصات
صفحه اطلاعات شخصی فرد
صفت اطلاعات شخصی
منحنی
نیم رخ
شرح حال مختصر ( description )
نشانگر ، نمایانگر
چهره، نما، خود
نمودار یا منحنی مخصوص نمایش چیزی مثلاً:
پروفیل ولتاژ
نمودار ولتاژ
منحنی ولتاژ
مثلاً منحنی افت ولتاژ
شرح کوتاهی از زندگی، کار، شخصیت و . . . یک نفر.
شهرت، وجهه، اهمیت
صفحه مشخصات
1 - صفحه اطلاعات شخصی فرد
( معماری ) نقش برجسته های تزیینی ( به طور خاص در قسمت سینه ی سنتوری بناهای کلاسیک یونانی و روم )
profile ( زیست شناسی - پروتگان شناسی )
واژه مصوب: رُخ نما
تعریف: خلاصه یا تحلیلی سامان یافته از داده ها، اغلب به صورت نمودار یا جدول، که صفات و مشخصه های بارز آنها را نشان می دهد
وجهه
profile ( n ) مشخصه، ویژگی
نیمرخ، مقطع
study مطالعه
tell me about your new wall
موقعیت، منطقه
مقطع یا برش ( عرضی، دایروی یا عمودی )
Having such a low profile made it difficult for any individually adjustable shoe
arrangement
Having such a low profile made it difficult for any individually adjustable shoe
...
[مشاهده متن کامل]

arrangement. To allow individual shoe adjustment, the bearing pot would likely have to
be modified

مورد تحلیل و بررسی قرار دادن ( ارائه تاریخچه و . . . )
keep a low profile : سر کسی توی لاک خود بودن/ آرام زندگی کردن
نشانگر بودن ، نمایانگر بودن
( در بافت مالی و اقتصادی ) وضعیت
risk profile: وضعیت ریسک
تاریخچه نوشتن ، شرح مختصر نوشتن ، نمایه نوشتن، شمای کلی ( از کسی یا چیزی ) نوشتن
The new Chief Executive was profiled in yesterday’s newspaper.
شناسه
اهمیت - برجسته شدن و اهمیت یافتن یک موضوع - سابقه و تاریخچه
جلب توجه
نیم رخ
تشریح
روند
مشخصه، ویژگی
( گاهی در هنگامی استفاده میشود که قصد نویسنده ایجاد تمایز یا شرح مقایسه ای در خصوص چند مفهوم یا اصطلاح باشد )
نگاره. مشخصه
نمودار، نمایه، مشخصات، ویژگی.
افق:
soil profiles:
افق های خاک ( خاک از لایه هایی تشکیل شده که روی هم قرار گرفتن و خواص و ویژگی های متفاوتی دارن )
یا طبقات خاک
مشخصات، نمایه
ویژگی ، مشخصه
سابقه
نمایه ساختن، نمایه سازی
شناسه
ویژگی ، مشخصه ، مشخصات
رخ نما ، رخ نمایه ، نیمرخ نما
حالت ، وضعیت
[صنعت و ساختمان]
قوطی آهنی ، قوطی پلیمری
( برق )
profile voltage
پروفیل ولتاژ - مشخصات ولتاژ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٨)

بپرس