proffer

/ˈprɑːfər//ˈprɒfə/

معنی: پیشنهاد، عرضه، تقدیم، پیشنهاد کردن، تقدیم داشتن
معانی دیگر: (به ویژه چیزهای لمس نشدنی) ارزانی داشتن، عرضه داشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: proffers, proffering, proffered
• : تعریف: to propose or tender; offer.
متضاد: refuse, withdraw
مشابه: bid, extend, lay, offer, propose, provide, render, suggest, tender
اسم ( noun )
مشتقات: profferer (n.)
• : تعریف: an offer, or the act of making one.
مشابه: bid, tender

جمله های نمونه

1. to proffer friendship
پیشنهاد دوستی کردن

2. What advice would you proffer to someone starting up in business?
[ترجمه گوگل]چه توصیه ای به کسی که در کسب و کار راه اندازی می کند پیشنهاد می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چه توصیه ای می کنید به کسی که شروع به کار کرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. May we proffer you our congratulations?
[ترجمه گوگل]ممکن است به شما تبریک بگوییم؟
[ترجمه ترگمان]می توانیم به شما تبریک بگوییم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I didn't think it wise to proffer an opinion.
[ترجمه گوگل]به نظرم عاقلانه نبود که نظر بدهم
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کردم عاقلانه باشد که عقیده ای داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. What advice would you proffer her?
[ترجمه گوگل]چه توصیه ای به او می کنید؟
[ترجمه ترگمان]چه توصیه ای به او می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is he merely to proffer his hand and lead her into a stately minuet?
[ترجمه گوگل]آیا او صرفاً برای این است که دستش را دراز کند و او را به یک صحنه باشکوه هدایت کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او فقط می خواهد دستش را به سوی او دراز کند و او را به صورت رقصی باشکوه و باشکوه هدایت کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I proffer to help him.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد می کنم به او کمک کنم
[ترجمه ترگمان]می خواهم به او کمک کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Spencer refused to proffer an apology.
[ترجمه گوگل]اسپنسر از عذرخواهی خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]اسپنسر از داشتن عذرخواهی امتناع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The solutions they proffer only come from the limited range of their own experience.
[ترجمه گوگل]راه حل هایی که آنها ارائه می دهند فقط از محدوده محدود تجربه خودشان سرچشمه می گیرد
[ترجمه ترگمان]این راه حل ها تنها از طیف محدود تجربه خودشان نشات می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They proffer grapes, strawberries, orange slices, pastries, coffee.
[ترجمه گوگل]آنها انگور، توت فرنگی، تکه های پرتقال، شیرینی، قهوه را عرضه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها انگور، توت فرنگی، برش های پرتقال، شیرینی و قهوه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I proffer to lend him one.
[ترجمه گوگل]پیشنهاد می کنم به او قرض بدهم
[ترجمه ترگمان]می خواهم یکی از آن ها را به او قرض بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was instinctive for her to proffer help to Mrs. Fisher.
[ترجمه گوگل]برای او غریزی بود که به خانم فیشر کمک کند
[ترجمه ترگمان]برای او غریزی بود که به خانم فیشر کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Few lobbyists proffer an explicit quid pro quo to elected officials.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از لابی‌گران به مقامات منتخب پیشنهاد می‌دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از مبلغان پارلمانی از وضع موجود در دولت خودداری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The development of computer and finite element method, proffer a new way for this research.
[ترجمه گوگل]توسعه کامپیوتر و روش اجزای محدود، راه جدیدی را برای این تحقیق ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]توسعه روش آلمان محدود و محدود، روش جدیدی برای این تحقیق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Whereas scientific managemant system proffer reference of objective, nought refutation for individual profession development.
[ترجمه گوگل]در حالی که سیستم مدیریت علمی مرجع عینی است، اما هیچ ردی برای توسعه حرفه فردی ندارد
[ترجمه ترگمان]در حالی که سیستم managemant علمی، ارجاع به هدف و nought برای توسعه حرفه انفرادی را به نمایش می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشنهاد (اسم)
motion, tender, offer, bid, plea, suggestion, proposal, proposition, proffer

عرضه (اسم)
skill, exposition, efficiency, offer, presentation, proffer

تقدیم (اسم)
present, offer, presentation, proffer

پیشنهاد کردن (فعل)
submit, motion, advance a proposal, offer, propose, suggest, bid, hold forth, propound, proffer, move a proposal, propone

تقدیم داشتن (فعل)
submit, give, present, put, offer, proffer

تخصصی

[حقوق] پیشنهاد کردن، ایجاب کردن، ارائه دادن، عرضه کردن، پیشنهاد، ایجاب، ارائه، عرضه

انگلیسی به انگلیسی

• offer, proposal, suggestion
offer, suggest, propose
if you proffer something to someone, you offer it to them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. تقدیم کردن. تسلیم کردن. ۲. {چیزی را} تعارف کردن ۳. پیشنهاد کردن. عرضه کردن. ارائه کردن ۴. پیشنهاد
مثال:
Do not eat up your wealth among yourselves wrongfully, nor proffer it to the judges
اموالتان را میان یکدیگر به ناحق نخورید و آن را به قاضیان تقدیم نکنید.
...
[مشاهده متن کامل]

�وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ وَتُدْلُوا بِهَا إِلَی الْحُکَّامِ�

۱ - تعارف کردن ( به وسیله گرفتن چیزی مقابل کسی مثل سینی )
۲ - پیشنهاد دادن چیزی مثل نصیحت یا توضیح = offer
تعارف کردن، تقدیم کردن، پیشنهاد
offer

بپرس