professorship

/prəˈfesərˌʃɪp//prəˈfesəʃɪp/

معنی: استادی، مقام استادی
معانی دیگر: استادی، مقام استادی

جمله های نمونه

1. I hope Jan gets that professorship she's in for.
[ترجمه گوگل]امیدوارم جان به آن مقام استادی برسد
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که جان این مقام استادی را که به دنبالش است بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He has accepted a research professorship at Cambridge University.
[ترجمه گوگل]او کرسی استادی پژوهشی را در دانشگاه کمبریج پذیرفته است
[ترجمه ترگمان]او یک کرسی تحقیقاتی در دانشگاه کمبریج را پذیرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He advanced from a lectureship to a professorship.
[ترجمه گوگل]او از کرسی سخنرانی به مقام استادی رسید
[ترجمه ترگمان] از یه \"lectureship\" به \"professorship\" نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The professorship of zoology is vacant and has been advertised.
[ترجمه گوگل]جای استادی جانورشناسی خالی است و آگهی شده است
[ترجمه ترگمان]کرسی استادی وی خالی است و تبلیغ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was appointed to a professorship in Economics at Princeton.
[ترجمه گوگل]او به سمت استادی اقتصاد در پرینستون منصوب شد
[ترجمه ترگمان]او به سمت استادی اقتصاد در دانشگاه پرینستون منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was offered a professorship .
[ترجمه گوگل]به او کرسی استادی پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]او مقام استادی را پیشنهاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A fixed-term professorship is being filled.
[ترجمه گوگل]کرسی استادی مدت معین در حال تکمیل شدن است
[ترجمه ترگمان]یک مقام بلند مدت در حال پر شدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most have held a professorship in their department before advancing.
[ترجمه گوگل]اکثر آنها قبل از پیشرفت در بخش خود کرسی استادی داشته اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها قبل از این که پیشروی کنند، خود را در department مستقر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The stipend of the professorship is at present £3467 perannum.
[ترجمه گوگل]کمک هزینه استادی در حال حاضر 3467 پوند سالانه است
[ترجمه ترگمان]مقرری مقام استادی در حال حاضر ۳۴۶۷ perannum پوند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The professorship colleges' financial responsibility audit work is an important economic supervision and appraisal activity.
[ترجمه گوگل]کار حسابرسی مسئولیت مالی دانشکده های استادی یک فعالیت نظارتی و ارزیابی اقتصادی مهم است
[ترجمه ترگمان]کار حسابرسی مسیولیت مالی دانشگاه ها یک نظارت اقتصادی مهم و فعالیت ارزیابی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Longfellow was lucky in securing a professorship of modern languages at Harvard.
[ترجمه گوگل]لانگفلو در کسب مقام استادی زبان های مدرن در هاروارد خوش شانس بود
[ترجمه ترگمان]لانگفلو در جلب استادی زبان های مدرن در دانشگاه هاروارد شانس آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 1500 he had a lectureship or professorship of mathematics in Rome, but in 1503 he returned to his native land, where he was a canon of Frauenburg.
[ترجمه گوگل]در سال 1500 او در رم مقام سخنرانی یا استادی ریاضیات داشت، اما در سال 1503 به سرزمین مادری خود بازگشت، جایی که یکی از اعضای کانون فرائنبورگ بود
[ترجمه ترگمان]در سال به مقام استادی و استادی ریاضیات در روم رسید، اما در سال به سرزمین مادری خود بازگشت و در آنجا در کلیسای جامع فراوئنبورگ حاضر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The proof is according to the college professorship admissible authorized rule 4 first amendment fifth article.
[ترجمه گوگل]اثبات مطابق با قانون مجاز 4 استادی کالج قابل قبول است اصلاحیه اول ماده پنجم
[ترجمه ترگمان]اثبات این مدرک مطابق با سمت استادی دانشگاه است که مجاز است قانون پنجم اصلاحیه اول را تصویب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dr. Smith was moved up from an associate to a full professorship.
[ترجمه گوگل]دکتر اسمیت از کاردانی به استادی کامل ارتقا یافت
[ترجمه ترگمان]دکتر \"اسمیت\" از یک دستیار به یه محل امن منتقل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استادی (اسم)
skill, art, artifice, professorship, workmanship, master stroke, wonderwork

مقام استادی (اسم)
professorship, mastership

انگلیسی به انگلیسی

• professorship, office of professor; rank of professor
a professorship is the post of professor in a university.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : professionalize / profess
✅️ اسم ( noun ) : profession / professional / professionalism / professionalization / professorship
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : professional / professorial / professed
✅️ قید ( adverb ) : professionally / professedly

. e. g
I've just been appointed to the chair of/professorship of European History
( the position of a professor )

بپرس