professed

/prəˈfest//prəˈfest/

مقر، اقرار کرده، معترف، خستو، سوگند خورده، وانمودین، تظاهری، دروغی، مدعی، خود گفته، داوخواه، (کشیش) سوگند خورده (و در مراسم آغاز خدمت شرکت کرده)، اظهار شده، ظاهر، ظاهری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: openly admitted; acknowledged.

(2) تعریف: claiming to be qualified or professional.

- a professed expert in detecting art forgeries
[ترجمه گوگل] یک متخصص در کشف جعلیات هنری
[ترجمه ترگمان] یکی از افراد متخصص در ردیابی اسناد جعلی هنر،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a professed christian
کسی که مسیحیت خود را اعلام کرده است

2. a professed mathematician
کسی که بنابه قول خود ریاضی دان است

3. he was betrayed by his professed friends
دوستان دروغین به او خیانت کردند.

4. Her manner professed a gayety that she did not feel.
[ترجمه گوگل]رفتار او نشان دهنده هوسبازی بود که احساس نمی کرد
[ترجمه ترگمان]رفتارش حاکی از شادی بود که احساس نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She professed to hate her nickname.
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که از نام مستعار خود متنفر است
[ترجمه ترگمان]اون گفت که از اسم مستعار اون متنفر باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She professed a belief in God.
[ترجمه گوگل]او به خدا اعتقاد داشت
[ترجمه ترگمان]او به خدا اعتقاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her manner professed a gaiety that she did not feel.
[ترجمه گوگل]رفتار او ابراز خوشحالی می کرد که او احساس نمی کرد
[ترجمه ترگمان]رفتارش حاکی از شادی و شادی بود که او احساس نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He professed that he knew nothing about the plot.
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که هیچ چیز در مورد نقشه نمی داند
[ترجمه ترگمان]گفت که در این زمینه چیزی نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He professed himself fond of music.
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که به موسیقی علاقه دارد
[ترجمه ترگمان]خود را به موسیقی علاقه مند نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These, at least, were their professed reasons for pulling out of the deal.
[ترجمه گوگل]اینها، حداقل، دلایل ظاهری آنها برای خروج از معامله بود
[ترجمه ترگمان]این ها، دست کم، دلایل خود را برای بیرون کشیدن از معامله نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He professed a distaste for everything related to money.
[ترجمه گوگل]او نسبت به هر چیزی که به پول مربوط می شود بیزاری می کرد
[ترجمه ترگمان]او نسبت به مسائل مربوط به پول نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Their professed aim is to encourage democracy.
[ترجمه گوگل]هدف آنها تشویق دموکراسی است
[ترجمه ترگمان]هدف اصلی آن ها تشویق دموکراسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She professed ignorance of their intentions.
[ترجمه گوگل]او اظهار بی اطلاعی از نیات آنها کرد
[ترجمه ترگمان]او از قصد آن ها بی خبر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He professed to be an expert on Islamic art.
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که در هنر اسلامی صاحب نظر است
[ترجمه ترگمان]او مدعی بود که متخصص هنر اسلامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He professed himself to have made a great mistake.
[ترجمه گوگل]او ادعا کرد که اشتباه بزرگی مرتکب شده است
[ترجمه ترگمان]اعتراف کرد که اشتباه بزرگی مرتکب شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• declared, proclaimed; sworn, pledged; supposed, alleged

پیشنهاد کاربران

ادعایی. دروغین
مثال:
There too within less than a decade, the claims, the rhetoric, the professed justice and so - called "communist democracy" they had espoused all vanished.
آنجا {اتحاد جماهیر شوروی} هم در کمتر از یک دهه آن ادعاها، آن لفاظی ها، آن عدالت �دروغین و ادعایی� و به اصطلاح مردمسالاری کمونیستی که آنها از آن طرفداری می کردند همه از میان رفت.
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : professionalize / profess
✅️ اسم ( noun ) : profession / professional / professionalism / professionalization / professorship
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : professional / professorial / professed
✅️ قید ( adverb ) : professionally / professedly

professed
حرفه ای، شغلی
Professed values
ارزشهای ( هنجارهای ) حرفه ای، ارزشهای ( هنجارهای ) شغلی
خودخوانده

بپرس