1. production also needs to be costed out
هزینه ی فرآوری نیز باید برآورد شود.
2. production delays lost us several months' sales
تاخیر در تولید،فروش چندین ماه مارا دچار وقفه کرد.
3. production has slipped
تولید کم شده است.
4. production is not sufficient to satisfy people's requirements for drugs
تولید برای رفع نیاز مردم به دارو کافی نیست.
5. production is out of sync with consumption
تولید با مصرف هماهنگی ندارد.
6. production is scaled to consumption
تولید برحسب مصرف تنظیم شده است.
7. production norm
میانگین تولید
8. inefficient production methods
روش های فرآوری کم بازده
9. large-scale production of airplanes
تولید هواپیما به تعداد زیاد
10. mass production
فرآوری انبوه،تولید انبوه
11. meat production was upped
تولید گوشت زیاد شد.
12. rug production has tapered off
تولید قالی به تدریج کم شده است.
13. steel production has increased
تولید پولاد زیاد شده است.
14. the production and distribution of gasoline
فرآوری و پخش بنزین
15. the production of crude oil
تولید نفت خام
16. theatrical production of a kind
نمایش های تئاتری بد
17. volume production of cars
تولید فراوان اتومبیل
18. a musical production
نمایش موزیکال
19. an artistic production of dazzling beauty
یک اثر هنری با زیبایی خیره کننده
20. the serial production of pleasure boats
تولید بسایند قایق های تفریحی
21. to gear production to demand
تولید را با میزان تقاضا هماهنگ کردن
22. make a production (out) of
(عامیانه) توی بازی رفتن،(چیزی را بیش از حد) بزرگ کردن یا با آب و تاب شرح دادن
23. a carefully engineered production line
خط تولیدی که با دقت مهندسی شده است
24. a rise in production costs could dampen our sales
بالا رفتن هزینه ی تولید ممکن است فروش ما را کساد کند.
25. a slowdown in production
کاهش تولید
26. computers have revolutionized production
کامپیوترها تولید را کاملا دگرگون کرده اند.
27. index of industrial production
شاخص فرورد (تولید) صنعتی
28. the bottlenecks in production
عواملی که تولید را کند می کنند
29. the margin of production
حاشیه ی تولید
30. the peak of production
بیشینه ی تولید
31. the tempo of production increased
آهنگ تولید سریعتر شد.
32. they speeded up production
تولید را تندتر کردند.
33. to rev up production
تولید را زیاد کردن
34. we must increase production without sacrificing quality
بایستی بدون فدا کردن مرغوبیت،تولید خود را افزایش دهیم.
35. a cutback in the production of shoes
کاهش در تولید کفش
36. a forecast of oil production in the next five years
پیش بینی میزان تولید نفت در پنج سال آینده
37. bacteria cultured for vaccine production
ترکیزه هایی که به منظور تولید واکسن کشت شده اند
38. new methods in the production of food
روش های نوین در تولید مواد غذایی
39. the final phase of production
گام نهایی تولید
40. the plant geared up production
کارخانه بر میزان تولید افزود.
41. we must streamline our production procedures
بایستی روال تولیدی خود را موثرتر کنیم.
42. a project to boost agricultural production
طرحی برای فزونسازی فرآوری کشاورزی
43. needless governmental restraints have hindered production
اشکال تراشی های بیجای دولت جلو تولید را گرفته است.
44. population grows exponentially while food production grows mathematically
جمعیت به طور تصاعدی (فرایازی) رشد می کند در حالی که رشد تولید خوراک به صورت حسابی است.
45. strikes have slowed up our production
اعتصابات تولید ما را کم کرده است.
46. the government's monopoly of cigarete production
انحصار دخانیات توسط دولت
47. the strike halved the factory's production
اعتصاب تولیدات کارخانه را نصف کرد.
48. they agreed to freeze the production on nuclear bombs
آنان توافق کردند که تولید بمب های اتمی را متوقف کنند.
49. japan has overtaken germany in industrial production
ژاپن از نظر تولید صنعتی از آلمان جلو زده است.
50. japan has passed france in industrial production
ژاپن در تولید صنعتی از فرانسه جلو زده است.
51. state ownership of the means of production
مالکیت دولتی وسایل تولید
52. to retool a factory for armaments production
کارخانه ای را برای تولید اسلحه ابزارورزی کردن
53. higher prices are a sequel to rising production costs
قیمت های بالاتر پیامد هزینه های تولیدی فزاینده هستند.
54. the country has become self-sufficient in the production of foodstuffs
کشور از نظر تولید مواد خوراکی خودکفا شده است.
55. the strike frustrated the government's efforts toward increasing production
اعتصاب،کوشش های دولت در زیاد کردن تولید را بی اثر کرد.
56. they can only retrieve the situation by increasing production
آنها فقط با اضافه کردن تولید می توانند وضع را سروسامان بدهند.
57. overhead costs are relatively independent of the rate of production
هزینه ی بالاسری نسبتا از میزان تولید مستقل می باشند.
58. they soon discovered that merchandising is as important as production
آنها به زودی دریافتند که بازارپردازی همان قدر مهم است که فرآوری
59. iowa is billing itself as the center of american meat production
ایوا خود را مرکز تولید گوشت امریکا معرفی (تبلیغ) می کند.