prodigy

/ˈprɑːdədʒi//ˈprɒdɪdʒi/

معنی: شگفتی، اعجوبه، چیز غیر عادی، بسیار زیرک
معانی دیگر: نابغه، چمراس، فرهمند، هرچیز معجزه آسا یا شگفت انگیز، (جمع) عجایب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: prodigies
(1) تعریف: a person, esp. a young one, of exceptional talent or ability.
مترادف: marvel
مشابه: ace, genius, intellect, mastermind, mind, stunner, virtuoso, whiz, wizard, wonder

- Mozart had been a prodigy who began composing music at the age of five.
[ترجمه گوگل] موتزارت اعجوبه ای بود که از سن پنج سالگی شروع به ساخت موسیقی کرد
[ترجمه ترگمان] موتزارت یک اعجوبه بود که شروع به نواختن موسیقی در سن پنج سالگی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that inspires wonder by being extraordinary.
مترادف: marvel, miracle, phenomenon, wonder
مشابه: rarity, sensation, wonderment, wonderwork

جمله های نمونه

1. a child prodigy
کودک نابغه

2. The 16-year-old tennis prodigy is the youngest player ever to reach the Olympic finals.
[ترجمه Sam I am] این نابغه ی تنیس ۱۶ ساله جوانترین بازیکن است که به فینال المپیک رسیده است
|
[ترجمه گوگل]اعجوبه 16 ساله تنیس جوان ترین بازیکن تاریخ است که به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه ترگمان]این اعجوبه tennis ۱۶ ساله جوان ترین بازیکن است که تا به حال به فینال المپیک راه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mozart was an infant prodigy .
[ترجمه حمید] موتزارت یک کودک نابغه بود
|
[ترجمه گوگل]موتزارت یک اعجوبه نوزاد بود
[ترجمه ترگمان]موتسارت یک اعجوبه دوران کودکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The line-up included top bands Prodigy and Radiohead.
[ترجمه گوگل]این ترکیب شامل گروه های برتر Prodigy و Radiohead بود
[ترجمه ترگمان]این خط شامل باندهای بالایی Prodigy و ردیوهد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was a child prodigy, giving concerts before she was a teenager.
[ترجمه گوگل]او یک کودک اعجوبه بود و قبل از نوجوانی کنسرت می داد
[ترجمه ترگمان]او یک اعجوبه بچه بود و قبل از اینکه نوجوان شود کنسرت ها را اجرا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A child prodigy, he made his first professional tour as a pianist at the age of six.
[ترجمه گوگل]او که یک کودک اعجوبه بود، اولین تور حرفه ای خود را به عنوان نوازنده پیانو در سن شش سالگی انجام داد
[ترجمه ترگمان]او که یک نابغه بود، اولین تور حرفه ای خود را به عنوان نوازنده پیانو در سن شش سالگی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was a child prodigy on the violin.
[ترجمه گوگل]او یک کودک اعجوبه در ویولن بود
[ترجمه ترگمان]او یک اعجوبه child بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A child prodigy, Balling won a jazz contest in 1944 and formed his own small group.
[ترجمه گوگل]بالینگ که یک کودک اعجوبه بود، در سال 1944 برنده مسابقه جاز شد و گروه کوچک خود را تشکیل داد
[ترجمه ترگمان]A در سال ۱۹۴۴ در یک مسابقه جاز برنده شد و گروه کوچک خود را تشکیل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prodigy is trying a price cut of its own.
[ترجمه گوگل]Prodigy در حال تلاش برای کاهش قیمت خود است
[ترجمه ترگمان]Prodigy داره قیمت خودشو از خودش میبره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A musical prodigy, he played solo recitals by age
[ترجمه گوگل]او که یک اعجوبه موسیقی بود، بر اساس سن رسیتال های انفرادی می نواخت
[ترجمه ترگمان]یک اعجوبه موسیقی، تک نوازی را با سن و سال اجرا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Werbach was a precocious environmentalist and a leadership prodigy.
[ترجمه گوگل]ورباخ یک دوستدار محیط زیست زودرس و یک اعجوبه رهبری بود
[ترجمه ترگمان]Werbach یک متخصص محیط زیست زودرس و یک نابغه رهبری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was no such prodigy as a cricketer, but made the Warwickshire side as an attacking bat and top-class fielder.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کریکت اعجوبه ای نبود، اما به عنوان یک خفاش تهاجمی و بازیکن درجه یک به تیم وارویک شایر تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کریکت باز چنین اعجوبه نبود، بلکه مدافع عنوان مهاجم به عنوان بازیکن مهاجم و مدافع تیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Evgeny Kissin was the kind of child prodigy who made people believe in the possibility of a Mozart.
[ترجمه گوگل]اوگنی کیسین آن کودک اعجوبه ای بود که مردم را به امکان موتزارت باور کرد
[ترجمه ترگمان]Evgeny Kissin نوعی prodigy کودک بود که باعث شد مردم به امکان یک موتسارت باور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Last year's prodigy, in sharp contrast, endured the most miserable day of his short and spectacular formula one career.
[ترجمه گوگل]اعجوبه سال گذشته، در تضاد شدید، بدبخت ترین روز حرفه کوتاه و دیدنی فرمول یک خود را تحمل کرد
[ترجمه ترگمان]prodigy سال گذشته، در تضاد شدید، most روز زندگی کوتاه و دیدنی اش را به عنوان یک شغل تحمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mozart was a musical prodigy.
[ترجمه گوگل]موتزارت یک اعجوبه موسیقی بود
[ترجمه ترگمان]موتسارت یک نابغه موسیقی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شگفتی (اسم)
amazement, astonishment, marvel, singularity, prodigy

اعجوبه (اسم)
wonder, prodigy, monster

چیز غیر عادی (اسم)
prodigy

بسیار زیرک (صفت)
prodigy

تخصصی

[کامپیوتر] اعجوبه، پرادیجی - سرویس قابل دسترس و آماده برای کاربران کامپیوتر همراه با مودم . کاربران می توانند اطلاعات مربوط به هوا، ورزش، مسافرت، خرید، و مسائل مالی را به دست آورند، پست الکترونیکی تبادل کنند، و به اینترنت دسترسی داشته باشند. این سرویس مانند روزنامه و مجلات از طریق فروش تبلیغات . هزینه ها را برای کاربران کم می کند . اطلاعات بیشتر می تواند از http:// www.prodigy.com به دست آورید.

انگلیسی به انگلیسی

• marvel, wonder, something extraordinary; genius, person with exceptional intelligence
a prodigy is a person with an unusually great natural ability for something such as music or mathematics, which shows itself at an early age.
a prodigy is also something amazing and wonderful; a literary use.

پیشنهاد کاربران

Child prodigy :
child genius, very intelligent child
a child prodigy is a child with a very great talent, such as the ability to play a musical instrument
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : prodigy / prodigiousness / prodigality / prodigal
✅️ صفت ( adjective ) : prodigious / prodigal
✅️ قید ( adverb ) : prodigiously / prodigally
...
[مشاهده متن کامل]

❗️دوستان دقت کنید که تمامی این کلمات از یک ریشه هستند اما در معنا کاملا باهم فرق می کنند
برای استفاده صحیح، لطفا معنای همه ی صفت ها و قید های آن را سرچ کنید

اسم قابل شمارش
معنا : 1] اعجوبه ( فردی جوان با استعداد باورنکردنی ) 2] شگفتی
نکته : خود واژه ی اعجوبه در فارسی ( و نه prodigy که انگلیسی است ) در فارسی علاوه بر نقش اسمی، به عنوان صفت هم میتونه باشه با معنی شگفت آور. به عنوان اسم، جمع اعاجیب هم میتونه باشه
...
[مشاهده متن کامل]

🔴 a young person who is unusually talented in some way
◀️child prodigies : کودکان اعجوبه - کودکان شگفتی ساز
◀️a chess/tennis/math prodigy : یک اعجوبه ی شطرنج/تنیس/ریاضی
◀️a child prodigy : کودک نابغه
◀️He was known as a worker of prodigies : شهرت یافته بود که او کارهای اعجازانگیز می کند.
◀️the prodigies of nature : شگفتی های طبیعت

A best rapper
He's on mobb deep group
L
genius:person with great ability
کودک اعجوبه
اعجوبه، نابغه
piano prodigy
اعجوبه پیانو
اعجوبه , نابغه
# a mathematical prodigy
# Mozart was a musical prodigy
# She was a child prodigy on the violin
someone with a very great ability that usually shows itself when that person is a young child
جوان یا کودک با استعداد ( اسم )
استعداد
الگو یا مظهر
Everest climbers display prodigies of endurance
Prodigy is a young person with exceptional abilities
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس