فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: procures, procuring, procured
حالات: procures, procuring, procured
• (1) تعریف: to get or get hold of by effort; obtain.
• مترادف: acquire, get, obtain, secure
• مشابه: achieve, appropriate, attain, buy, commandeer, earn, gain, garner, grasp, purchase, seize, take, win
• مترادف: acquire, get, obtain, secure
• مشابه: achieve, appropriate, attain, buy, commandeer, earn, gain, garner, grasp, purchase, seize, take, win
- During the war, it was difficult to procure the medicine that his wife needed.
[ترجمه كريستين] در طول جنگ تهیه دارویی که همسرش به ان نیاز داشت دشوار بود.|
[ترجمه گوگل] در زمان جنگ، تهیه داروهای مورد نیاز همسرش دشوار بود[ترجمه ترگمان] در طول جنگ، تهیه پزشکی که زنش به آن نیاز داشت دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to bring about or effect.
• مترادف: effect
• مشابه: cause, contrive, elicit, induce, land
• مترادف: effect
• مشابه: cause, contrive, elicit, induce, land
- They hoped that these measures would procure peace.
[ترجمه گوگل] آنها امیدوار بودند که این اقدامات باعث ایجاد صلح شود
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوار بودند که این اقدامات صلح را تامین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوار بودند که این اقدامات صلح را تامین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to obtain the services of (a prostitute) for another person.
• مشابه: hustle, solicit, supply
• مشابه: hustle, solicit, supply
- A prostitute had been procured for the general.
[ترجمه گوگل] یک فاحشه برای ژنرال تهیه شده بود
[ترجمه ترگمان] یک روسپی به خاطر ژنرال تهیه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یک روسپی به خاطر ژنرال تهیه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: procurable (adj.), procurement (n.)
مشتقات: procurable (adj.), procurement (n.)
• : تعریف: to serve as a procurer of sexual services.
• مترادف: pander, pimp, solicit
• مترادف: pander, pimp, solicit