procurator

/ˈprɒkjʊreɪtər//ˈprɒkjʊreɪtə/

معنی: عامل، وکیل، گماشته، نایب، ناظر هزینه
معانی دیگر: (روم باستان) والی، پیشکار دارایی استان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: procuratorial (adj.)
• : تعریف: a business agent who has power of attorney.

جمله های نمونه

1. He was arrested for subsidizing the chief procurator.
[ترجمه گوگل]او به دلیل پرداخت یارانه به دادستانی بازداشت شد
[ترجمه ترگمان]وی به جرم یارانه دادن به دادستان کل دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The procurator fiscal has a wide measure of autonomy, both in a discretion whether to prosecute and in choosing the charges.
[ترجمه گوگل]دادستان مالی از میزان وسیعی از استقلال برخوردار است، هم در صلاحدید تعقیب و هم در انتخاب اتهامات
[ترجمه ترگمان]قانون مالیاتی یک معیار استقلال در اختیار دارد که هر دو در اختیار دارند که آیا آن ها را تحت پی گرد قانونی قرار دهند یا در انتخاب این اتهامات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Supreme People's Procuratorate chief procurator Jia Chunwang visit Group accompany by Zheng Yuanbao board chairman.
[ترجمه گوگل]دادستان عالی خلق، جیا چونوانگ، رئیس هیئت مدیره ژنگ یوانبائو، از گروه بازدید می کند
[ترجمه ترگمان]\"جیا Chunwang\"، رئیس دادگاه عالی دادگاه عالی، از گروهی که توسط رئیس هیات مدیره ژنگ Yuanbao همراهی می شد، دیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Inacted as procurator inthus upholding the clients'rights under the law.
[ترجمه گوگل]به عنوان دادستان عمل نکرد و از این رو از حقوق مشتریان طبق قانون حمایت کرد
[ترجمه ترگمان]Inacted به عنوان دادستان از حقوق مشتریان در قانون حمایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The procurator referred a public charge against him.
[ترجمه گوگل]دادستان یک اتهام عمومی علیه او مطرح کرد
[ترجمه ترگمان]دادستان به اتهام عمومی علیه وی اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The chief procurator is submitting to court that their refusal to serve is illegal.
[ترجمه گوگل]دادستان کل به دادگاه تسلیم می کند که امتناع آنها از خدمت غیرقانونی است
[ترجمه ترگمان]دادستان کل در حال ارسال به دادگاه است که امتناع آن ها از خدمت غیرقانونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. No spouse or child of a public procurator may serve as an agent ad litem or a defender in a case being handled by the Procuratorates where the public procurator holds a post.
[ترجمه گوگل]هیچ همسر یا فرزند مدعی العموم نمی‌تواند به عنوان وکیل یا وکیل در پرونده‌ای که توسط دادستان‌ها رسیدگی می‌شود، جایی که مدعی العموم دارای سمت است، ایفای نقش کند
[ترجمه ترگمان]هیچ همسر یا فرزند یک دادستان عمومی ممکن است به عنوان یک نماینده یا مدافع در پرونده ای که توسط the اداره می شود و در آن دادستان عمومی پست خود را نگه می دارد، خدمت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the public procurator disagrees with the result, he or she may apply for reconsideration.
[ترجمه گوگل]اگر مدعی العموم با نتیجه موافق نباشد، می تواند درخواست تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]اگر دادستان عمومی با این نتیجه مخالف باشد، او ممکن است درخواست تجدید نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Procurator system is a sign of law rule, and public prosecutor is also called Law Tutelary.
[ترجمه گوگل]نظام دادستانی نشانه حاکمیت قانون است و مدعی العموم را قیمومیت قانون نیز می گویند
[ترجمه ترگمان]سیستم دادستانی یک نشانه از قانون قانون است و دادستان عمومی نیز قانون tutelary نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A former public procurator may not be the law agent or defender in the case handled by the procuratorate he or she belonged to after leaving the post of the People's Procuratorate .
[ترجمه گوگل]مدعی العموم سابق نمی تواند وکیل یا وکیل دادگستری باشد که پس از ترک سمت دادستانی به آن تعلق داشته است
[ترجمه ترگمان]یک دادستان عمومی سابق ممکن است نماینده قانونی یا مدافع در پرونده ای باشد که پس از ترک پست وزارت دادگستری به آن تعلق داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The independence of procurator is an important content and symbol of civilization of ruling by law.
[ترجمه گوگل]استقلال دادستان مضمون و نماد مهم تمدن حاکمیت قانون است
[ترجمه ترگمان]استقلال دادستان کل محتوای بسیار مهم و نماد تمدن حاکم بر قانون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The legal supervision status of our procurator ate is not only confirmed by Constitution, but also established by profound nomology theory.
[ترجمه گوگل]وضعیت نظارت قانونی دادستان ما نه تنها توسط قانون اساسی تأیید شده است، بلکه توسط نظریه نومولوژی عمیق نیز تأیید شده است
[ترجمه ترگمان]وضعیت نظارت قانونی دادستان کل ما نه تنها توسط قانون اساسی تایید شده است بلکه توسط نظریه nomology نیز ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Briefly speaking, Independence of procurator means procurators independently exercise procuratorial power.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، استقلال دادستان به این معناست که دادستان به طور مستقل از قدرت دادرسی استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]بطور خلاصه، استقلال of به این معنی است که دادستانی به طور مستقل قدرت procuratorial را اعمال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Tashkent's deputy chief of police and the deputy city procurator allegedly watched the attack but did not intervene to stop it.
[ترجمه گوگل]ظاهراً معاون رئیس پلیس تاشکند و معاون دادستان شهر این حمله را تماشا کردند اما برای جلوگیری از آن مداخله نکردند
[ترجمه ترگمان]معاون رئیس پلیس تاشکند و معاون دادستان کل در تاشکند این حمله را بررسی کردند، اما مداخله نکرد تا مانع از آن شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عامل (اسم)
operative, agent, factor, operator, doer, assignee, procurator, spy, propellant, operant, propellent

وکیل (اسم)
solicitor, proxy, attorney, agent, deputy, assignee, procurator, lieutenant, syndic

گماشته (اسم)
agent, assignee, procurator, appointee, batman

نایب (اسم)
assistant, proctor, deputy, procurator, vicegerant, lieutenant

ناظر هزینه (اسم)
procurator, dispenser

تخصصی

[حقوق] وکیل، نماینده، مباشر، عامل

انگلیسی به انگلیسی

• one who has power of attorney; agent, one who acts on behalf of another
in some countries, and also in the roman catholic church or the ancient roman empire, a procurator is an administrative official with legal powers.

پیشنهاد کاربران

بپرس