proctor

/ˈprɑːktər//ˈprɒktə/

معنی: نایب، ناظر، متولی، وکیل قانونی، بازرس دانشجویان، نظارت کردن، بازرسی کردن
معانی دیگر: نماینده، وکیل، (در امتحانات) مراقب، بپا، ممتحن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who supervises students during an examination, esp. in a college or university.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: proctors, proctoring, proctored
مشتقات: proctorial (adj.), proctorship (n.)
• : تعریف: to supervise (the taking of an examination or the students doing so).

جمله های نمونه

1. Jones's wing partner Wayne Proctor scored next and flanker Mark Perego got another before half-time.
[ترجمه گوگل]وین پراکتور، شریک کناری جونز، گل بعدی را به ثمر رساند و مارک پرگو، طرفین گل دیگری را قبل از نیمه تمام به ثمر رساند
[ترجمه ترگمان]شریک بال جونز، وین Proctor، در دیدار بعدی خود، مارک Perego، را پیش از نیم به ثمر رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With Jamie Pollock suspended for one match, Proctor could press his claims for a recall to the squad.
[ترجمه گوگل]با محرومیت جیمی پولاک برای یک مسابقه، پراکتور می تواند ادعاهای خود را برای فراخوانی به تیم مطرح کند
[ترجمه ترگمان]با Pollock که برای یک مسابقه به کار برده بود، پراکتر می تونست ادعای اون رو برای یاد گرفتن یه تیم به دست بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The outdoor proctor or tout sought business and acted as an agent for petition-drawers and proctors.
[ترجمه گوگل]نگهبان در فضای باز به دنبال کسب و کار بود و به عنوان عاملی برای کشوها و حامیان دادخواست عمل می کرد
[ترجمه ترگمان]The یا tout در فضای باز به دنبال کار می گردند و به عنوان یک نماینده برای petition و proctors عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Proctor has recovered from a minor knee operation.
[ترجمه گوگل]پروکتور پس از یک عمل جراحی جزئی زانو بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]Proctor از یک عملیات مفصل زانو بهبود یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is John Proctor, who becomes caught in the madness after his affair with a servant girl played by Winona Ryder.
[ترجمه گوگل]او جان پراکتور است که پس از رابطه عاشقانه اش با یک خدمتکار با بازی وینونا رایدر در جنون گرفتار می شود
[ترجمه ترگمان]او جان پراکتر است که بعد از ماجرای خود با یک دختر خدمتکاری که توسط Winona Ryder نقش بازی می کند گرفتار جنون می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Instead of handing over the test, the testy proctor grabbed the gun.
[ترجمه گوگل]به جای اینکه آزمایش را تحویل دهد، مأمور آزمایش کننده اسلحه را گرفت
[ترجمه ترگمان]به جای تسلیم کردن این آزمایش، the proctor اسلحه را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tranmere turned up the heat and Mark Proctor retaliated in the dying seconds of the first half.
[ترجمه گوگل]ترانمر حرارت را افزایش داد و مارک پراکتور در ثانیه های پایانی نیمه اول تلافی کرد
[ترجمه ترگمان]Tranmere گرم شد و مارک پراکتر در لحظات مرگ نیمه اول تلافی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A fractional rig is set on a Proctor spar with swept-back spreaders.
[ترجمه گوگل]یک دکل کسری بر روی یک اسپار پروکتور با پخش کننده‌های پشتی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]یه دستگاه کسری داره روی یه میله پراکتر که با جارو برقی مبارزه می کنه نصب می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Proctor and Gamble, for example, suddenly announced that its disposable nappies were environmentally friendly.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، Proctor and Gamble ناگهان اعلام کرد که پوشک های یکبار مصرف خود سازگار با محیط زیست هستند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، Proctor و گمبل به طور ناگهانی اعلام کردند که پوشک یکبار مصرف آن ها سازگار با محیط زیست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Proctor said specialist house-builders would continue to replace contractors in the housing market.
[ترجمه گوگل]پروکتور گفت که خانه سازان متخصص به جایگزینی پیمانکاران در بازار مسکن ادامه خواهند داد
[ترجمه ترگمان]Proctor گفت که سازندگان لوازم خانگی به جایگزینی پیمانکاران در بازار مسکن ادامه خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Midfield player Mark Proctor celebrated his recall by putting Boro ahead after 15 minutes.
[ترجمه گوگل]مارک پراکتور بازیکن خط میانی پس از 15 دقیقه فراخوانی خود را با جلو انداختن بورو جشن گرفت
[ترجمه ترگمان]\"مارک Proctor\" (Mark Proctor)، بازیکن \"Midfield Proctor\" (Mark Proctor Proctor)، پس از ۱۵ دقیقه putting را به یاد آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Or some proctor who can slice some one in two without caring.
[ترجمه گوگل]یا یک سرپرست که می تواند یکی از دو را بدون توجه به تکه تکه کند
[ترجمه ترگمان]یا بعضی از proctor که می توانند بدون مراقبت یک نفر را بخورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Proctor argues that this has led to an increasingly transient workforce on the wards.
[ترجمه گوگل]پروکتور استدلال می کند که این منجر به افزایش روزافزون نیروی کار موقت در بخش ها شده است
[ترجمه ترگمان]Proctor استدلال می کند که این امر منجر به افزایش فزاینده نیروی کار در بخش ها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Alternatively, the loan of a Proctor flap crank would enable Q6-sized versions to be fabricated.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، وام یک میل لنگ پروکتور می تواند نسخه های سایز Q6 را تولید کند
[ترجمه ترگمان]به همین ترتیب، وام طرح flap Proctor، نسخه های Q۶ را قادر خواهد ساخت تا ساختگی باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Among them was Steven Proctor, who was on his way to the Himalayas for a four week mountaineering holiday.
[ترجمه گوگل]در میان آنها استیون پراکتور بود که برای چهار هفته تعطیلات کوهنوردی در راه هیمالیا بود
[ترجمه ترگمان]در بین آن ها استیون Proctor، که برای یک سفر چهار هفته ای به هیمالیا رسید، در میان آن ها قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نایب (اسم)
assistant, proctor, deputy, procurator, vicegerant, lieutenant

ناظر (اسم)
proctor, supervisor, superintendent, warden, bailiff, steward, chamberlain, majordomo, bystander, overseer, viewer, spectator, surveillant, butler, onlooker, looker on, controller, intendant, manciple

متولی (اسم)
proctor, custodian, trustee

وکیل قانونی (اسم)
proctor

بازرس دانشجویان (اسم)
proctor

نظارت کردن (فعل)
direct, administer, control, administrate, proctor, supervise

بازرسی کردن (فعل)
sight, proctor, search, examine, inspect, espy

انگلیسی به انگلیسی

• supervisor, overseer; one who monitors students during an examination

پیشنهاد کاربران

مراقب امتحان
هم اسم میتونه باشه هم فعل
In fact, even the presence of a proctor did not intimidate the students from cheating on the exam.
the new principal issued
bulletins and began to admonish those teachers who did not
proctor alertly
1100 barron's
week 5, day 1 ^ day 2

بپرس