procreate

/ˈproʊkrɪeɪt//ˈprəʊkrɪeɪt/

معنی: تولید کردن، زادن
معانی دیگر: تولید مثل کردن، بچه پس انداختن، بچه آوردن، زاد و ولد کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: procreates, procreating, procreated
(1) تعریف: to beget or give life to (offspring).
مترادف: bear, beget, conceive, engender, propagate
مشابه: breed, deliver, father, generate, mother, reproduce, sire, spawn

(2) تعریف: to create or produce.
مترادف: beget, create, engender, generate, mother, produce
مشابه: bear, breed, conceive, effect, father, occasion, spawn
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: procreative (adj.), procreation (n.), procreativeness (n.), procreator (n.)
• : تعریف: to beget young; reproduce.
مترادف: breed, propagate, reproduce
مشابه: bear, conceive, deliver, increase, multiply, proliferate, spawn

جمله های نمونه

1. Most young women feel a biological need to procreate.
[ترجمه گوگل]اکثر زنان جوان نیاز بیولوژیکی به تولید مثل را احساس می کنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان جوان نیاز بیولوژیکی به procreate دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Why do we breathe, why do we procreate?
[ترجمه گوگل]چرا نفس می کشیم، چرا تولید مثل می کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چرا ما باید نفس بکشیم، چرا ما procreate؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Their function was to work, to procreate and to give place to the next generation; while the sprawling capital endured.
[ترجمه گوگل]کارکرد آنها این بود که کار کنند، تولید مثل کنند و به نسل بعدی مکان بدهند در حالی که سرمایه گسترده دوام آورد
[ترجمه ترگمان]وظیفه آن ها کار کردن، به procreate و دادن به نسل بعدی بود؛ در حالی که پایتخت پراکنده تحمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To build is as natural as to procreate.
[ترجمه گوگل]ساختن به همان اندازه طبیعی است که تولید مثل کند
[ترجمه ترگمان]ساختن آن به اندازه to طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The bible tells people to procreate.
[ترجمه گوگل]کتاب مقدس به مردم می گوید که تولید مثل کنند
[ترجمه ترگمان]انجیل به مردم می گوید که تولید مثل زاد و ولد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To procreate ( offspring ) as the male parent.
[ترجمه گوگل]برای تولید مثل (فرزند) به عنوان پدر و مادر مرد
[ترجمه ترگمان]برای procreate (زاد و ولد)به عنوان والد مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. While priests were denied the right to marry and procreate, he said, their situation would remain impossible.
[ترجمه گوگل]او گفت که در حالی که کشیش ها از حق ازدواج و تولید مثل محروم بودند، وضعیت آنها غیرممکن خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در حالی که کشیش ها حق ازدواج با procreate را انکار کردند، او گفت که وضعیت آن ها غیر ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Livings together will happen in abundance, of course; but marriage will be another matter: marriage will imply intent to procreate.
[ترجمه گوگل]البته زندگی مشترک به وفور اتفاق خواهد افتاد اما ازدواج موضوع دیگری خواهد بود: ازدواج به معنای قصد زایش است
[ترجمه ترگمان]البته ازدواج با هم زیاد اتفاق خواهد افتاد، اما ازدواج موضوع دیگری خواهد بود: ازدواج به معنای نیت به procreate خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Witnesses testified that 98 percent of couples applying for marriage licenses intend to procreate.
[ترجمه گوگل]شاهدان شهادت دادند که 98 درصد از زوج هایی که برای مجوز ازدواج اقدام می کنند، قصد تولید مثل دارند
[ترجمه ترگمان]شاهدان شهادت دادند که ۹۸ درصد از زوج هایی که درخواست ازدواج می کنند قصد دارند procreate کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pauline candidly admits that some of the ancestors he cannibalized to procreate these monsters were stolen.
[ترجمه گوگل]پائولین با صراحت اعتراف می کند که برخی از اجدادی که او برای تولید این هیولاها آدم خوار کرده بود، دزدیده شده اند
[ترجمه ترگمان]پائولین به صراحت اعتراف کرد که بعضی از اجداد او به زاد و ولد می کنند که این هیولاها دزدیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The hurt to healthy of Lead contains the foul-up of Nerve System and Procreate System. Such us slowly upgrowth of nerve and body.
[ترجمه گوگل]صدمه به سلامت سرب شامل خرابی سیستم عصبی و سیستم تولید مثل است چنین ما به آرامی رشد عصب و بدن
[ترجمه ترگمان]آسیب به سلامتی سرب شامل سیستم عصبی سیستم عصبی و سیستم procreate است چنین ما به کندی از اعصاب و بدن جدا می شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So Ganesha was born out of the exclusively female desire of Parvati to procreate.
[ترجمه گوگل]بنابراین گانشا از تمایل انحصاری زنانه پارواتی برای تولید مثل متولد شد
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب گانشا از تمایل انحصاری زنانه پر وتی به procreate به دنیا آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Much of what we are about centers on the same impulses to eat, procreate, fight or flee that motivated Fred Flintstone.
[ترجمه گوگل]بیشتر چیزی که ما در مورد آن هستیم بر همان انگیزه هایی برای خوردن، تولید مثل، جنگیدن یا فرار متمرکز است که فرد فلینت استون را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]بیشتر آن چیزی که ما در مورد مراکز برای خوردن، procreate، مبارزه یا گریز از آن هستیم، فرد Flintstone را تشویق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تولید کردن (فعل)
breed, raise, fetch up, supply, generate, produce, beget, turn out, procreate, inbreed, bring forward, manufacture

زادن (فعل)
generate, procreate

انگلیسی به انگلیسی

• reproduce, bear children; create, generate; multiply, proliferate, propagate, breed
when animals or people procreate, they produce young animals or babies; a formal word.

پیشنهاد کاربران

☑️ فرافریدن، فراآفریدن
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: فرافریدن

⚫ نگارش به خط لاتین: Farāfaridan

⚫ آمیخته از: فرا ( pro ) و �آفریدن� ( create )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : procreate
✅️ اسم ( noun ) : procreation
✅️ صفت ( adjective ) : procreative
✅️ قید ( adverb ) : _
ی برنامه اس برای آیفون و آیپد و باهاش نقاشی دیجیتال میکشن، درواقع خیلی از کسایی که روی آیپد و آیفون کار میکنن از همین اپ procreate استفاده میکنن چون بهترین اپ هست. . .

بپرس