proclivity

/proˈklɪvəti//prəˈklɪvɪti/

معنی: میل، تمایل، خوی، تمایل طبیعی بچیز بد
معانی دیگر: تمایل (ذاتی یا طبیعی)، گرایش، میل (به ویژه نسبت به چیزهای ناشایسته)، تمایل بارتکاب بدی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: proclivities
• : تعریف: a natural tendency or inclination; propensity or predisposition.
مشابه: inclination, instinct, leaning, penchant, propensity, tendency, turn

- His proclivity is to work late into the night and then sleep through the morning.
[ترجمه گوگل] تمایل او این است که تا دیروقت شب کار کند و سپس تا صبح بخوابد
[ترجمه ترگمان] proclivity قرار است تا دیروقت شب کار کند و صبح تا صبح بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The child showed no proclivity towards aggression.
[ترجمه گوگل]کودک هیچ تمایلی به پرخاشگری نشان نداد
[ترجمه ترگمان]کودک هیچ واکنشی نسبت به پرخاشگری نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This proclivity hinders their ability to respond effectively to challenges.
[ترجمه گوگل]این تمایل مانع از توانایی آنها در پاسخگویی موثر به چالش ها می شود
[ترجمه ترگمان]این proclivity مانع از توانایی آن ها برای پاسخ موثر به چالش ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is those who had no proclivity towards will making about whom we most wish to know.
[ترجمه گوگل]این کسانی هستند که تمایلی به اراده نداشتند که ما بیش از همه آرزوی شناخت آنها را داریم
[ترجمه ترگمان]این کسانی هستند که هیچ proclivity نسبت به کسی ندارند که ما می خواهیم بدانیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In some places the proclivity to riot was especially marked.
[ترجمه گوگل]در برخی جاها تمایل به شورش به ویژه مشخص بود
[ترجمه ترگمان]در بعضی جاها the به شورش مشخص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I have always felt a proclivity for Kilburn.
[ترجمه گوگل]من همیشه به کیلبورن تمایل داشتم
[ترجمه ترگمان]من همیشه یه حس proclivity نسبت به \"Kilburn\" داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now there was added a proclivity to emulate the scale of French colonial rule.
[ترجمه گوگل]اکنون تمایلی برای تقلید از مقیاس حکومت استعماری فرانسه اضافه شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون یک proclivity برای تقلید از مقیاس حکومت استعماری فرانسه وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He has a proclivity toward violence.
[ترجمه گوگل]او تمایل زیادی به خشونت دارد
[ترجمه ترگمان]او یک proclivity به سمت خشونت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the case of "proclivity" it might run something along the lines of "an inclination or predisposition toward something. "
[ترجمه گوگل]در مورد "تمایل" ممکن است چیزی در امتداد خطوط "تمایل یا تمایل به چیزی" باشد
[ترجمه ترگمان]در مورد \"proclivity\" ممکن است چیزی در امتداد خطوط \"تمایل یا استعداد به سمت چیزی\" اجرا شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He has a proclivity to [ toward ] violence .
[ترجمه گوگل]او تمایلی به خشونت دارد
[ترجمه ترگمان]او یک proclivity برای [ به سمت ] خشونت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. "There's not much of a proclivity to invest right now, is how I see it, " he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: «در حال حاضر تمایل زیادی برای سرمایه‌گذاری وجود ندارد، این طوری است که من می‌بینم
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" اکنون بخش زیادی از سرمایه گذاری برای سرمایه گذاری وجود ندارد، این طور است که من آن را می بینم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But there is a tone to proclivity too.
[ترجمه گوگل]اما یک لحن برای تمایل نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اما a هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. So even if the dictionary tells you that proclivity means a predisposition, it doesn't tell you that most people use proclivity when talking with light disapproval. . . or is that winking approval?
[ترجمه گوگل]بنابراین حتی اگر فرهنگ لغت به شما بگوید که تمایل به معنای استعداد است، به شما نمی گوید که اکثر مردم هنگام صحبت با مخالفت خفیف از تمایل استفاده می کنند یا این چشمک تاییدیه؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین حتی اگر فرهنگ لغت به شما بگوید که proclivity به معنای یک زمینه است، به شما نمی گویند که اغلب افراد وقتی با نارضایتی نور صحبت می کنند، از proclivity استفاده می کنند یا این که چشمک می زند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Interest, a psychologic proclivity with consciousness trait, also serves as a numen for young children to acquire extraneous information and to explore the veiled things in the world.
[ترجمه گوگل]علاقه، یک گرایش روانی همراه با خصیصه هوشیاری، همچنین به عنوان عاملی برای کودکان خردسال برای به دست آوردن اطلاعات اضافی و کشف چیزهای پنهان در جهان عمل می کند
[ترجمه ترگمان]علاقه، a psychologic با ویژگی آگاهی، هم چنین به عنوان a برای کودکان جوان برای به دست آوردن اطلاعات جدید و کشف چیزهای پنهان در دنیا عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I don't have access to the Oxford English Corpus so I don't know exactly what it would make of "proclivity" but here's what I did.
[ترجمه گوگل]من به مجموعه انگلیسی آکسفورد دسترسی ندارم، بنابراین نمی‌دانم دقیقاً چه چیزی را از "گرایش" نشان می‌دهد، اما این کاری است که انجام دادم
[ترجمه ترگمان]من به the انگلیسی آکسفورد دسترسی ندارم، بنابراین نمی دانم که دقیقا چه کاری از \"proclivity\" خواهد کرد، اما این کاری است که من کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

تمایل (اسم)
hang, addiction, inclination, appetence, appetency, disposition, liking, tendency, sentiment, trend, would, leaning, turn, anxiety, nisus, gust, gravitation, roll, streak, tilt, inclining, recumbency, fantasy, preoccupation, tenor, declination, yen, proclivity

خوی (اسم)
addiction, nature, character, habit, custom, affection, temper, temperament, propensity, bent, sweat, perspiration, strain, squint, slobber, slabber, proclivity, saliva

تمایل طبیعی به چیز بد (اسم)
proclivity

انگلیسی به انگلیسی

• tendency, propensity, inclination
a proclivity for a particular kind of behaviour is a tendency to behave in that way; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A natural tendency or inclination 🌱
🔍 مترادف: Habit
✅ مثال: She has a proclivity for music, often playing instruments in her free time
تمایل به انجام ( ارتکاب ) کار ناپسند و زشت
I have a proclivity for viruses or they for me.
به ویروس ها علاقه دارم یا اونا به من علاقمندن. ( منظور: زیاد مریض شدن )
تمایل
Proclivity =tendency
Proclivity to hard work
تمایل به کار سخت
دیدگاه، نقطه نظر
Propensity
تمایل به تداوم کاری

بپرس