proclaimed

جمله های نمونه

1. acts that proclaimed him a friend
اعمالی که حاکی از دوستی او بود

2. he was proclaimed to be the winner
نام او به عنوان برنده اعلام شد.

پیشنهاد کاربران

🔹 معنی کلی
proclaimed = اعلام کرد / رسماً گفت / جار زد
از فعل proclaim میاد → یعنی چیزی رو با صدای بلند، رسمی یا عمومی اعلام کردن.
- - -
🔹 در دادگاه ( Legal context )
...
[مشاهده متن کامل]

یعنی وقتی قاضی، مأمور یا دادگاه چیزی رو رسماً اعلام می کنه.
The judge proclaimed the verdict.
→ قاضی حکم رو رسماً اعلام کرد.
The new law was proclaimed by the government.
→ قانون جدید توسط دولت اعلام شد.
- - -
🔹 در خارج از دادگاه ( Everyday / General use )
هر جایی که کسی چیزی رو علنی و محکم اعلام کنه:
She proclaimed her innocence.
→ او بی گناهی اش را اعلام کرد.
They proclaimed him king.
→ او را رسماً پادشاه اعلام کردند.
The banner proclaimed victory.
→ بنر، پیروزی را اعلام می کرد.
- - -
🔹 تفاوت با say / announce
say → فقط گفتن ( خیلی عمومی و ساده )
announce → خبر دادن رسمی
proclaim → اعلام محکم، رسمی، و اغلب عمومی ( انگار قدرت یا اقتدار پشتشه )

Announced
اذعان شده
ادعا شده
اعلام شده
Proclaimed aim هدفی که جار می زنند - هدفی که اعلام می کنند
میخوام لاغر کنم - میخوام برم دانشگاه - میخوام جهانگردی کنم . . . . .
اذان
اعلام کردن