processor

/ˈproʊsesə//ˈprəʊsesə/

معنی: تکمیل کننده، عمل کننده، پردازنده، پردازشگر، تمام کننده
معانی دیگر: عمل کننده، تکمیل کننده، تمام کننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or thing that processes, especially something that treats or refines something or converts it from one type of thing into another.

- The food processor will chop the celery into very fine bits.
[ترجمه گوگل] غذاساز کرفس را به قطعات بسیار ریز خرد می کند
[ترجمه ترگمان] این پردازشگر غذا کرفس را به قطعات بسیار خوبی تقسیم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The processor for the bank is still working on your loan application.
[ترجمه گوگل] پردازشگر بانک هنوز روی درخواست وام شما کار می کند
[ترجمه ترگمان] پردازشگر بانک هنوز روی درخواست وام شما کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a computer.

(3) تعریف: a central processing unit of a computer; CPU.

(4) تعریف: a program on a computer that converts another program into a form that is acceptable to the computer.

جمله های نمونه

1. Most reports are produced on a word processor.
[ترجمه گوگل]اکثر گزارش ها بر روی یک واژه پرداز تولید می شوند
[ترجمه ترگمان]اغلب گزارش ها بر روی یک پردازشگر کلمه تولید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The system came bundled with a word processor, spreadsheet and graphics program.
[ترجمه گوگل]این سیستم با یک پردازشگر کلمه، صفحه گسترده و برنامه گرافیکی همراه بود
[ترجمه ترگمان]سیستم با یک پردازشگر کلمه، صفحه گسترده و برنامه گرافیکی انطباق پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I can use a word processor but I don't understand its operation.
[ترجمه گوگل]من می توانم از یک واژه پرداز استفاده کنم اما عملکرد آن را نمی دانم
[ترجمه ترگمان]می توانم از یک کلمه پرداز استفاده کنم، اما این عمل را نمی فهمم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Work produced on a word processor tends to look more professional.
[ترجمه گوگل]کار تولید شده بر روی یک واژه پرداز حرفه ای تر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]کار تولید شده بر روی یک پردازشگر کلمه به نظر حرفه ای بیشتری می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A food processor has a variety of uses in the kitchen.
[ترجمه گوگل]غذاساز کاربردهای مختلفی در آشپزخانه دارد
[ترجمه ترگمان]یک پردازنده مواد غذایی کاربردهای مختلفی در آشپزخانه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Having a word processor would be a help.
[ترجمه گوگل]داشتن یک واژه پرداز کمک کننده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]داشتن یک پردازشگر کلمه کمک خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Use a processor to puree the apricots.
[ترجمه گوگل]از یک پردازنده برای پوره کردن زردآلو استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از یک پردازنده برای تبدیل کردن زردآلو استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I have my own word processor and printer at home, so that everything I need is on tap.
[ترجمه گوگل]من واژه پرداز و چاپگر خود را در خانه دارم، به طوری که همه چیز مورد نیازم در دسترس است
[ترجمه ترگمان]من کلمه پرداز و چاپگر رو در خونه دارم پس همه چیزایی که لازم دارم اینه که ضربه بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Which word processor do you have on your computer?
[ترجمه گوگل]کدام واژه پرداز را روی کامپیوتر خود دارید؟
[ترجمه ترگمان]کدوم کلمه پرداز تو کامپیوتر تو کار می کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I left my word processor in her keeping when I went abroad.
[ترجمه گوگل]وقتی به خارج از کشور رفتم، واژه پردازم را نزد او گذاشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی به خارج سفر کردم کلمه پرداز را در او جا گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This food processor has a special attachment for grinding coffee.
[ترجمه گوگل]این غذاساز دارای چسب مخصوص آسیاب قهوه می باشد
[ترجمه ترگمان]این پردازشگر غذا یک وابستگی خاص برای آسیاب کردن قهوه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Put the bread into a food processor with a crushed garlic clove and add a tablespoon or two of olive oil.
[ترجمه گوگل]نان را با یک حبه سیر له شده در غذاساز بریزید و یک یا دو قاشق غذاخوری روغن زیتون به آن اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]نان را با یک حبه سیر خرد شده در یک مخلوط کن بریزید و یک قاشق سوپ خوری یا دو قاشق سوپ خوری روغن زیتون اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fujitsu's micro-vector processor effort will deliver accelerated compute power for Sparc system users performing CPU-intensive scientific, engineering and visualisation applications.
[ترجمه گوگل]تلاش‌های پردازشگر میکرو برداری فوجیتسو، قدرت محاسباتی شتابی را برای کاربران سیستم Sparc که برنامه‌های علمی، مهندسی و تجسم فشرده با CPU را انجام می‌دهند، ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]تلاش پردازشگر بردار کوچک Fujitsu، توان محاسباتی را برای کاربران سیستم sparc که کاربردهای علمی، مهندسی و visualisation را اجرا می کنند، سرعت می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Put the mixture into a blender or food processor and blend until smooth.
[ترجمه گوگل]مخلوط را در مخلوط کن یا غذاساز بریزید و هم بزنید تا یکدست شود
[ترجمه ترگمان]مخلوط را در مخلوط کن و یا مخلوط کن بریزید و تا وقتی که صاف شود مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکمیل کننده (اسم)
processor

عمل کننده (اسم)
operative, operator, functor, processor

پردازنده (اسم)
processor

پردازشگر (اسم)
processor

تمام کننده (اسم)
processor

تخصصی

[شیمی] پردازنده
[کامپیوتر] پردازنده - پردازنده، پردازشگر - نگاه کنید به CPU ; coprocessor ; microprocessor .
[برق و الکترونیک] پردازنده
[ریاضیات] اجرا کننده، فرایندگر، پردازنده، پردازشگر، وسیله ی اجرا

انگلیسی به انگلیسی

• something which performs actions; chip which performs calculations according to input received and sends the appropriate output (computers)

پیشنهاد کاربران

food processor : غذاساز
پردازشگر
فرآور
Computer Processor = The brain of the computer that manages all the operations
processor ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: پردازنده
تعریف: واحدی در رایانه که تفسیر و اجرای دستورالعمل ها را بر عهده دارد
پردازنده = پردازشگر
فراوری کننده

بپرس