proceeding

/prəˈsiːdɪŋ//prəˈsiːdɪŋ/

معنی: پیشرفت، عمل، اقدام، روند، جریان عمل
معانی دیگر: (انجمن های علمی و غیره - جمع) صورت جلسه، شرح مذاکرات، ادامه، دنبال گیری، پیگیری، طرز

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an action, course of action, or continuation of an action.
مترادف: action, activity, procedure
مشابه: affair, measures, method, occurrence, process, step

(2) تعریف: (pl.) a series of events taking place over time, esp. a formal meeting.
مترادف: activities, conference
مشابه: affair, dealings, doings, events, goings-on, happenings, hearing, meeting, transactions

(3) تعریف: (pl.) a record or report of a formal meeting or discussion; minutes.
مترادف: minutes, record, report
مشابه: account, memorandum, transaction, transcript

(4) تعریف: (sometimes pl.) a legal action, or the continuing of that action.
مترادف: action, case, suit
مشابه: lawsuit, litigation, procedure

جمله های نمونه

1. a project that is proceeding well
طرحی که دارد به خوبی پیش می رود

2. the construction of the bridge is proceeding at a rapid pace
ساختن پل با آهنگ سریع پیش می رود.

3. an alimony agreement may be an incident of a divorce proceeding
توافق نسبت به نفقه می تواند از دادخواست طلاق ناشی گردد.

4. I was proceeding through torrents of rain.
[ترجمه گوگل]از میان سیلاب های باران پیش می رفتم
[ترجمه ترگمان]باران سیل آسا می بارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I was proceeding along the High Street in a northerly direction.
[ترجمه گوگل]در امتداد High Street در جهت شمال پیش می رفتم
[ترجمه ترگمان]من در امتداد خیابان اصلی در جهت شمال حرکت می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This flight is now proceeding to Paris at a speed of 1 000 kilometres an hour.
[ترجمه گوگل]این پرواز هم اکنون با سرعت 1000 کیلومتر در ساعت به سمت پاریس پیش می رود
[ترجمه ترگمان]این پرواز اکنون با سرعت ۱،۰۰۰ کیلومتر در ساعت به پاریس می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The flight is proceeding to Paris.
[ترجمه گوگل]پرواز به سمت پاریس ادامه دارد
[ترجمه ترگمان]پرواز به پاریس می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It hasn't stopped the British Navy proceeding on its merry way.
[ترجمه گوگل]این امر نیروی دریایی بریتانیا را در مسیر شاد خود متوقف نکرده است
[ترجمه ترگمان]هنوز نیروی دریایی بریتانیا را متوقف نکرده است که راه خوشی را پیش گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Work is now proceeding apace.
[ترجمه گوگل]اکنون کار با سرعت پیش می رود
[ترجمه ترگمان]کار اکنون خیلی سریع پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The solicitor is proceeding with the execution of my mother's will.
[ترجمه shila] مشاور حقوقی در جریان اجرای وصیت نامه مادرم هست .
|
[ترجمه گوگل]وکیل در حال اجرای وصیت مادرم است
[ترجمه ترگمان]مشاور حقوقی با اجرای وصیت نامه مادرم در جریان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What is the best way of proceeding?
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای ادامه چیست؟
[ترجمه ترگمان]این بهترین راه رفتن چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Preparations for the festival are now proceeding smoothly.
[ترجمه گوگل]آماده سازی جشنواره هم اکنون به آرامی پیش می رود
[ترجمه ترگمان]اکنون تدارکات این جشنواره به آرامی پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Always get a quote before proceeding with repair work.
[ترجمه محمد تقوی] همیشه قبل از ادامه کار تعمیر در مورد قیمت به توافق برسید
|
[ترجمه گوگل]همیشه قبل از ادامه کار تعمیر، یک پیشنهاد دریافت کنید
[ترجمه ترگمان]همیشه قبل از اینکه کار تعمیر انجام شود یک نقل قول به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Before proceeding further, we must define our terms.
[ترجمه گوگل]قبل از ادامه، باید شرایط خود را تعریف کنیم
[ترجمه ترگمان]قبل از ادامه کار، ما باید شرایط خود را تعریف کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیشرفت (اسم)
advance, accession, progress, improvement, development, progression, growth, proceeding, advancement, rise, promotion, lift, furtherance, headway

عمل (اسم)
article, function, process, practice, act, action, operation, doing, deed, issue, fact, proceeding, production, gest

اقدام (اسم)
measure, action, move, proceeding, ploy, beginning, emprise

روند (اسم)
flow, process, proceeding, procedure, method

جریان عمل (اسم)
process, proceeding

تخصصی

[حقوق] سوابق امر، گردش کار، جریان دعوی (یا دادرسی یا رسیدگی)
[ریاضیات] با توجه به، پس از، جریان، عمل، اقدام

انگلیسی به انگلیسی

• routine, protocol; action, event; claim, demand (law); move, step (law)
you can refer to an organized series of events that happen in a place as the proceedings ; a formal word.
legal proceedings are legal actions that are taken against a person; a formal word.
see also proceed.

پیشنهاد کاربران

1. دعوای حقوقی. اقامه دعوا. دادخواهی 2. خلاصه مذاکرات. صورت جلسه 3. گزارش 4. برنامه 5. اقدامات 6. اتفاقات. جریانات
مثال:
the company faces the threat of liquidation proceedings
شرکت با خطر انحلال برنامه ها روبرو است.
رسیدگی
رسیدگی حقوقی legal proceedings
مقالات پذیرفته شده / ارائه شده در یک کنفرانس
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : proceed
✅️ اسم ( noun ) : procedure / proceeding
✅️ صفت ( adjective ) : procedural
✅️ قید ( adverb ) : procedurally
روند مثلا bankruptcy proceeding به معنای روند ورشکستگی
پیشروی
رایج , متداول
کتاب رسمی مجموعه مقالات همایش یا کنفرانس
( در حقوق ) دعوای حقوقی
دادرسی
the proceedings of sth به معنای کتاب رسمی یک کنفراس یا همایش و . . . می باشد که شامل مجموعه ای از مقالات ارائه شده در آن کنفراس می باشد.
پروسه
She has begun divorce proceedings
او پروسه ی طلاق را شروع کرده است.
جریان
رسیدگی

فرایند.
Criminal Proceeding
فرآیند کیفری
اقدامات قانونی
مجموعه مقالات همایش ها
پیش رفتن
اقدام
در ادامه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس