• (1)تعریف: an action, course of action, or continuation of an action. • مترادف: action, activity, procedure • مشابه: affair, measures, method, occurrence, process, step
• (2)تعریف: (pl.) a series of events taking place over time, esp. a formal meeting. • مترادف: activities, conference • مشابه: affair, dealings, doings, events, goings-on, happenings, hearing, meeting, transactions
• (3)تعریف: (pl.) a record or report of a formal meeting or discussion; minutes. • مترادف: minutes, record, report • مشابه: account, memorandum, transaction, transcript
• (4)تعریف: (sometimes pl.) a legal action, or the continuing of that action. • مترادف: action, case, suit • مشابه: lawsuit, litigation, procedure
جمله های نمونه
1. a project that is proceeding well
طرحی که دارد به خوبی پیش می رود
2. the construction of the bridge is proceeding at a rapid pace
ساختن پل با آهنگ سریع پیش می رود.
3. an alimony agreement may be an incident of a divorce proceeding
توافق نسبت به نفقه می تواند از دادخواست طلاق ناشی گردد.
4. I was proceeding through torrents of rain.
[ترجمه گوگل]از میان سیلاب های باران پیش می رفتم [ترجمه ترگمان]باران سیل آسا می بارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I was proceeding along the High Street in a northerly direction.
[ترجمه گوگل]در امتداد High Street در جهت شمال پیش می رفتم [ترجمه ترگمان]من در امتداد خیابان اصلی در جهت شمال حرکت می کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. This flight is now proceeding to Paris at a speed of 1 000 kilometres an hour.
[ترجمه گوگل]این پرواز هم اکنون با سرعت 1000 کیلومتر در ساعت به سمت پاریس پیش می رود [ترجمه ترگمان]این پرواز اکنون با سرعت ۱،۰۰۰ کیلومتر در ساعت به پاریس می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The flight is proceeding to Paris.
[ترجمه گوگل]پرواز به سمت پاریس ادامه دارد [ترجمه ترگمان]پرواز به پاریس می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It hasn't stopped the British Navy proceeding on its merry way.
[ترجمه گوگل]این امر نیروی دریایی بریتانیا را در مسیر شاد خود متوقف نکرده است [ترجمه ترگمان]هنوز نیروی دریایی بریتانیا را متوقف نکرده است که راه خوشی را پیش گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Work is now proceeding apace.
[ترجمه گوگل]اکنون کار با سرعت پیش می رود [ترجمه ترگمان]کار اکنون خیلی سریع پیش می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The solicitor is proceeding with the execution of my mother's will.
[ترجمه shila] مشاور حقوقی در جریان اجرای وصیت نامه مادرم هست .
|
[ترجمه گوگل]وکیل در حال اجرای وصیت مادرم است [ترجمه ترگمان]مشاور حقوقی با اجرای وصیت نامه مادرم در جریان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. What is the best way of proceeding?
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای ادامه چیست؟ [ترجمه ترگمان]این بهترین راه رفتن چیست؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Preparations for the festival are now proceeding smoothly.
[ترجمه گوگل]آماده سازی جشنواره هم اکنون به آرامی پیش می رود [ترجمه ترگمان]اکنون تدارکات این جشنواره به آرامی پیش می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Always get a quote before proceeding with repair work.
[ترجمه محمد تقوی] همیشه قبل از ادامه کار تعمیر در مورد قیمت به توافق برسید
|
[ترجمه گوگل]همیشه قبل از ادامه کار تعمیر، یک پیشنهاد دریافت کنید [ترجمه ترگمان]همیشه قبل از اینکه کار تعمیر انجام شود یک نقل قول به دست آورید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Before proceeding further, we must define our terms.
[ترجمه گوگل]قبل از ادامه، باید شرایط خود را تعریف کنیم [ترجمه ترگمان]قبل از ادامه کار، ما باید شرایط خود را تعریف کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[حقوق] سوابق امر، گردش کار، جریان دعوی (یا دادرسی یا رسیدگی) [ریاضیات] با توجه به، پس از، جریان، عمل، اقدام
انگلیسی به انگلیسی
• routine, protocol; action, event; claim, demand (law); move, step (law) you can refer to an organized series of events that happen in a place as the proceedings ; a formal word. legal proceedings are legal actions that are taken against a person; a formal word. see also proceed.
پیشنهاد کاربران
1. دعوای حقوقی. اقامه دعوا. دادخواهی 2. خلاصه مذاکرات. صورت جلسه 3. گزارش 4. برنامه 5. اقدامات 6. اتفاقات. جریانات مثال: the company faces the threat of liquidation proceedings شرکت با خطر انحلال برنامه ها روبرو است.