اسم ( noun )
مشتقات: procedural (adj.), procedurally (adv.)
مشتقات: procedural (adj.), procedurally (adv.)
• (1) تعریف: a way or act of proceeding.
• مترادف: method, plan
• مشابه: approach, guideline, manner, methodology, mode, modus operandi, order, policy, practice, rule, strategy
• مترادف: method, plan
• مشابه: approach, guideline, manner, methodology, mode, modus operandi, order, policy, practice, rule, strategy
- There will be a meeting to discuss procedure with respect to the reorganization of the company.
[ترجمه گوگل] جلسه ای برای بحث در مورد روند سازماندهی مجدد شرکت برگزار خواهد شد
[ترجمه ترگمان] جلسه ای برای بحث در مورد روند سازماندهی مجدد شرکت وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جلسه ای برای بحث در مورد روند سازماندهی مجدد شرکت وجود خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a series of actions, usually carried out in a set order, established or required for the accomplishment of a particular goal; course of action.
• مترادف: method, operation, process, routine, system
• مشابه: approach, means, measures, methodology, mode, modus operandi, path, platform, practice, proceeding, rule of thumb, step, strategy, technique, way
• مترادف: method, operation, process, routine, system
• مشابه: approach, means, measures, methodology, mode, modus operandi, path, platform, practice, proceeding, rule of thumb, step, strategy, technique, way
- Have you studied the procedure for evacuating the building during a fire?
[ترجمه گوگل] آیا روش تخلیه ساختمان در هنگام آتش سوزی را مطالعه کرده اید؟
[ترجمه ترگمان] آیا شما روند تخلیه ساختمان در طی آتش سوزی را مطالعه کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا شما روند تخلیه ساختمان در طی آتش سوزی را مطالعه کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My surgeon has a good deal of experience with this particular procedure.
[ترجمه گوگل] جراح من تجربه خوبی در مورد این روش خاص دارد
[ترجمه ترگمان] جراح من تجربه خوبی با این روش خاص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] جراح من تجربه خوبی با این روش خاص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: an official or fixed course of action in business, law, or legislation.
• مشابه: methodology, methods, process, routine, SOP, system
• مشابه: methodology, methods, process, routine, SOP, system
- These actions are simply part of court procedure.
[ترجمه گوگل] این اقدامات صرفاً بخشی از رویه دادگاه است
[ترجمه ترگمان] این اقدامات تنها بخشی از روند دادگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این اقدامات تنها بخشی از روند دادگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید