procedural

/prəˈsiːdʒərəl//prəˈsiːdʒərəl/

معنی: رویهای، روندی، وابسته به طرز عمل و رویه
معانی دیگر: وابسته به شیوه ی کار، مربوط به طرز عمل، شیوی، آیین نامه ای، نظام نامه ای

جمله های نمونه

1. The business of the committee was delayed by procedural difficulties.
[ترجمه گوگل]کار کمیته به دلیل مشکلات رویه ای به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان]کار این کمیته با مشکلات رویه ای به تاخیر افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A Spanish judge rejected the suit on procedural grounds.
[ترجمه گوگل]یک قاضی اسپانیایی شکایت را به دلایل رویه ای رد کرد
[ترجمه ترگمان]یک قاضی اسپانیایی این دادخواست را به دلایل رویه ای رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Theological or procedural matters too deep for such as Lucy and themselves.
[ترجمه گوگل]مسائل الهیاتی یا رویه ای برای مانند لوسی و خودشان بسیار عمیق است
[ترجمه ترگمان]درباره مسایلی چون لوسی و خودشان بیش از اندازه عمیق و عمیق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Besides tougher legal standards, there are several procedural reasons to go slow under the new law, legal experts say.
[ترجمه گوگل]کارشناسان حقوقی می گویند که علاوه بر استانداردهای سختگیرانه حقوقی، چندین دلیل رویه ای وجود دارد که تحت قانون جدید کند می شود
[ترجمه ترگمان]متخصصان حقوقی می گویند که علاوه بر استانداردهای قانونی سختگیرانه، چندین دلیل عملی وجود دارد که در قانون جدید به کندی پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Finally there is a general duty of procedural fairness.
[ترجمه گوگل]در نهایت یک وظیفه کلی انصاف رویه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بالاخره یه وظیفه کلی هم هست که باید انجام بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There were also a number of small procedural changes desirable in public inquiries.
[ترجمه گوگل]همچنین تعدادی از تغییرات رویه ای کوچک مطلوب در تحقیقات عمومی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]همچنین تعدادی از تغییرات رویه ای کوچک در تحقیقات عمومی مطلوب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Procedure Certain procedural rules are common to all applications under the Children Act 198
[ترجمه گوگل]رویه برخی از قواعد رویه ای برای همه درخواست ها بر اساس قانون کودکان 198 مشترک هستند
[ترجمه ترگمان]رویه ای که برخی از قوانین رویه ای خاص برای همه برنامه های تحت قانون کودکان ۱۹۸ مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some states, however, give nontenured teachers minimal procedural rights.
[ترجمه گوگل]با این حال، برخی از ایالت ها حداقل حقوق رویه ای را به معلمان غیرمجاز می دهند
[ترجمه ترگمان]با این حال، برخی ایالات به معلمان nontenured حداقل حقوق رویه ای را می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As a matter of doctrine, procedural matters are governed by the lex fori.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک موضوع دکترین، امور رویه ای توسط lex fori اداره می شود
[ترجمه ترگمان]در اصل، اصول رویه ای به وسیله \"قانون fori\" اداره می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The relational algebra is a procedural language.
[ترجمه گوگل]جبر رابطه ای یک زبان رویه ای است
[ترجمه ترگمان]جبر رابطه ای یک زبان رویه ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No amount of procedural fairness could compensate for lack of knowledge of the complexities of the law.
[ترجمه گوگل]هیچ مقدار انصاف رویه ای نمی تواند کمبود آگاهی از پیچیدگی های قانون را جبران کند
[ترجمه ترگمان]هیچ عدالت رویه ای می تواند فقدان دانش پیچیدگی های قانون را جبران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In addition, procedural reforms in the 1970s transformed the relationship between chairmen and their committee colleagues.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، اصلاحات رویه ای در دهه 1970 روابط بین روسای و همکاران کمیته آنها را تغییر داد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، اصلاحات رویه ای در دهه ۱۹۷۰ رابطه بین روسا و همکاران آن ها را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As to the former, the usual procedural rules apply depending on whether proceedings are commenced in the High Court or county court.
[ترجمه گوگل]در مورد اولی، قواعد رویه ای معمول بسته به اینکه رسیدگی در دادگاه عالی یا دادگاه شهرستان آغاز شده باشد اعمال می شود
[ترجمه ترگمان]مطابق با گذشته، قوانین رویه ای معمول بسته به اینکه آیا جلسات در دادگاه عالی یا دادگاه ایالتی شروع می شوند، اعمال می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Purely procedural rules may be binding by reference to the rules in force at the time when the procedure is applied.
[ترجمه گوگل]قواعد رویه ای محض ممکن است با ارجاع به قوانین لازم الاجرا در زمان اعمال رویه الزام آور باشد
[ترجمه ترگمان]قوانین رویه ای ممکن است با اشاره به قوانین در زمانی که روند اعمال می شود، لازم الاجرا باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. TransAction introduces important procedural changes for the home-moving consumer.
[ترجمه گوگل]TransAction تغییرات رویه‌ای مهمی را برای مصرف‌کننده خانه‌دار معرفی می‌کند
[ترجمه ترگمان]transaction تغییرات مرحله ای مهم برای مصرف کننده متحرک را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رویه ای (صفت)
procedural

روندی (صفت)
procedural

وابسته به طرز عمل و رویه (صفت)
procedural

تخصصی

[حقوق] شکلی، مربوط به آیین دادرسی
[آب و خاک] رویه ای، شیوه ای

انگلیسی به انگلیسی

• routine, of formalities; of protocol, of a specific course of action
procedural means involving a formal procedure; a formal word.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی سه تا root word داریم به اسم cede / ceed / cess
📌 این ریشه ها، معادل "go" و "yield" می باشند؛ بنابراین کلماتی که این ریشه ها را در خود داشته باشند، به "go" یا "yield" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 proceed: to "go" forward
🔘 exceed: to "go" beyond a limit
🔘 succeed: to "go" after and achieve a goal
🔘 recede: to "go" back or move away
🔘 concede: to "yield" or admit defeat
🔘 precede: to "go" before in time or order
🔘 intercede: to "go" between parties to mediate
🔘 secede: to "go" apart or withdraw from a group
🔘 access: the ability to "go" into a place or situation
🔘 process: a series of steps that "go" toward a result
🔘 recess: a break where activities "go" on pause
🔘 succession: the act of one thing "going" after another
🔘 antecedent: something that "goes" before something else
🔘 necessary: something you cannot "yield" or do without
🔘 excess: "going" beyond what is needed
🔘 successor: one who "goes" after another in a position
🔘 precedent: something that "goes" before as an example
🔘 cessation: a stopping or "yielding" of activity
🔘 concession: something "yielded" in an argument
🔘 accessible: able to be "gone" into or reached

[صفت] دستوری؛ طبق شیوه ی تعیین شده؛ [حقوق] طبق آیین ادرسی؛ طبق تشریفات قانونی
A realist crime novel, film, or television drama with a specific focus.
داستان، فیلم یا درام تلویزیونی جنایی متمرکز بر موضوعی خاص.
منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/procedural
دستورالعمل
در آمار به معنی "روش" است و به صورت مخفف proc نیز نوشته میشود
مثال برای روش آنالیز واریانس: proc anova
و به همین صورت در نرم افزار SAS کاربرد دارد
روشمند
اصولی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : proceed
✅️ اسم ( noun ) : procedure / proceeding
✅️ صفت ( adjective ) : procedural
✅️ قید ( adverb ) : procedurally
دادرسی
رویّه، روش ، در حقوق روال عملکرد دادگاه
procedural unity vote : رأی وحدت رویه
رویه، وابسته به رویه و عملکرد
Procedural unity vote: رأی وحدت رویه
( سابقه و رویه ) شکلی
ر وش کار
Procedural
روشی عملی

روشی عملی
روش شناسی
رویه ای
رسمی یا طبیعی
مرحله ای
مصوب
به روش خاص؛
روشهای مخصوصی که مورد استفاده در دادگاه ها و یا سایر دستگاه های اجرایی قانون اساسی استفاده می شود.
تخنیکی؛ عملی
اداری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس