probing

/ˈproʊbɪŋ//ˈprəʊbɪŋ/

معنی: کاوش، تفحص
معانی دیگر: کاوش، تفحص

جمله های نمونه

1. he was probing the mud with a stick looking for the ring he had dropped
او با چوب گل را هم می زد و دنبال انگشتری می گشت که از دستش افتاده بود.

2. the detective's probing questions
پرسش های بازجویانه ی کارآگاه

3. The police were probing into her personal life.
[ترجمه گوگل]پلیس در حال بررسی زندگی شخصی او بود
[ترجمه ترگمان]پلیس در حال کاوش در زندگی شخصی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He didn't like the media probing into his past.
[ترجمه گوگل]او دوست نداشت رسانه ها در مورد گذشته او تحقیق کنند
[ترجمه ترگمان]او علاقه ای به کاوش رسانه ها در گذشته نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He skillfully parried all the interviewer's most probing questions.
[ترجمه گوگل]او به طرز ماهرانه ای تمام پرسش های کاوشگر مصاحبه کننده را پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]با مهارت تمام سوالات probing مصاحبه کننده را دفع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They squared up and began to engage a probing attack.
[ترجمه گوگل]آنها به میدان رفتند و شروع به انجام یک حمله کاوشگر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به سرعت بالا رفتند و شروع به تحقیق در مورد حمله کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When the development bubble burst, federal regulators started probing the balance sheets of the biggest banks.
[ترجمه گوگل]هنگامی که حباب توسعه ترکید، تنظیم کننده های فدرال شروع به بررسی ترازنامه های بزرگترین بانک ها کردند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که حباب توسعه شروع شد، قانونگذاران فدرال شروع به کاوش در برگه موجودی بزرگ ترین بانک ها کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They asked a lot of probing questions .
[ترجمه گوگل]آنها سؤالات کاوشگر زیادی پرسیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها سوالات زیادی را خواستار شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A varied assemblage of birds was probing the mud for food.
[ترجمه گوگل]مجموعه متنوعی از پرندگان در حال بررسی گل و لای برای غذا بودند
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای متنوع از پرندگان در حال کاوش در گل و لای برای غذا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She asked me a few probing questions.
[ترجمه گوگل]او از من چند سوال کاوشگر پرسید
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She looked away from his dark probing eyes.
[ترجمه گوگل]نگاهش را از چشمان کاوشگر تاریک او گرفت
[ترجمه ترگمان]او نگاهش را از چشمان کنجکاو تیره خود دور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Office of Fair Trading has been probing banking practices.
[ترجمه گوگل]دفتر تجارت منصفانه در حال بررسی رویه های بانکی بوده است
[ترجمه ترگمان]اداره تجارت عادلانه عملیات های بانکی را کاوش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He kept probing the crusty snow with a pole.
[ترجمه گوگل]او به بررسی برف های پوسته شده با یک تیر ادامه داد
[ترجمه ترگمان]او در میان برف تند و خشن را با یک تیر جستجو می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. If the anxiety does not diminish, more emotional probing may need to take place with some one skilled in this area.
[ترجمه گوگل]اگر اضطراب کاهش نیابد، ممکن است نیاز باشد که با یک فرد ماهر در این زمینه، کاوش عاطفی بیشتری انجام شود
[ترجمه ترگمان]اگر اضطراب کم نشود، تحقیقات عاطفی بیشتری ممکن است لازم باشد با کسی که در این منطقه مهارت دارد رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاوش (اسم)
analysis, search, probing, probe, excavation, research, rummage, penetration, dig, ferret

تفحص (اسم)
probing, research, disquisition

تخصصی

[آب و خاک] عمق سنجی

پیشنهاد کاربران

مثال؛
For instance, a journalist might say, “I’ve been probing into the corruption scandal for months. ”
In a scientific context, a researcher might explain, “We’re currently probing the effects of this new drug. ”
...
[مشاهده متن کامل]

A person might engage in self - reflection and say, “I’ve been probing my own emotions and motivations lately. ”

Probing questions یعنی سوال هایی که بشه باهاش بررسی کرد و راه حل ارایه داد
کنترل خانواده حذف شود
موشکافانه
probing ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: فراکاوی
تعریف: روشی در سامانه‏های داده‏خواهی که در آن از گروهی از کاربران به طور هم زمان داده‏خواهی می‏شود
تحقیق،
کاوش،
کند و کاو،
موشکافی
بررسی،
جستجو،
وارسی
بازرسی
He repelled all probing
کامپیوتر: بررسی
وارسی ( رایانه )
وارسی، کاوش، تفحص، گمانه زنی
بازجویی

بپرس