probability

/ˌprɑːbəˈbɪləti//ˌprɒbəˈbɪlɪti/

معنی: احتمال
معانی دیگر: شایمندی، شایمانی، گمانایی، شوایی، گمان سزایی، شایندی، هر چیز محتمل، (ریاضی) احتمال، احتمال وقوع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: probabilities
عبارات: in all probability
(1) تعریف: the quality, condition, or fact of being probable.
مترادف: chance, likelihood
مشابه: possibility, potential

(2) تعریف: a probable event or condition.
مترادف: likelihood
مشابه: possibility, prospect

- Snow tonight is a probability.
[ترجمه KING] امشب احتمالا برف میاید
|
[ترجمه میرزایی] برف امشب یک احتمال است
|
[ترجمه گوگل] برف امشب یک احتمال است
[ترجمه ترگمان] امشب \"اسنو\" احتمال داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in statistics, a number expressing the degree of likelihood of an occurrence.

جمله های نمونه

1. the probability of another cholera epidemic overshadowed our lives
احتمال شیوع مجدد و با زندگی ما را تیره کرد.

2. the probability of earthquake is high
احتمال (وقوع) زلزله زیاد است.

3. cumulative probability
(ریاضی) احتمال تجمعی،شاید فزاینده

4. theory of probability
دیدمان احتمالات

5. in all probability
به احتمال زیاد،خیلی امکان دارد (که)،بسیار شایند است (که)

6. his story lacks probability
داستان او فاقد شایمندی (احتمال) است.

7. the law of probability
قانون احتمالات

8. to reduce the probability of war
از احتمال جنگ کاستن

9. the workers did not relish the probability of a cut in their wages
کارگران از احتمال کاهش مزدشان خرسند نبودند.

10. his appointment to the job is a probability
انتصاب او به این شغل محتمل است.

11. He must calculate the probability of failure.
[ترجمه گوگل]او باید احتمال شکست را محاسبه کند
[ترجمه ترگمان]او باید احتمال شکست را محاسبه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In all probability, we shall be away for a month.
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد یک ماه دور خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد، ما تا یک ماه دیگر از اینجا دور خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A fall in interest rates is a probability in the present economic climate.
[ترجمه گوگل]کاهش نرخ بهره در شرایط اقتصادی کنونی یک احتمال است
[ترجمه ترگمان]کاهش نرخ بهره، احتمال در وضعیت فعلی اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The probability of getting all the answers correct is about one in ten.
[ترجمه ابوالحسن] احتمال رسیدن به تمام پاسخ های درست حدود یک به ده ( یک دهم ) است.
|
[ترجمه گوگل]احتمال درست گرفتن همه پاسخ ها حدود یک در ده است
[ترجمه ترگمان]احتمال رسیدن به تمام پاسخ های درست حدود یک یا ده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In all probability he failed to understand the consequences of his actions.
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد او نتوانست عواقب اعمال خود را درک کند
[ترجمه ترگمان]به احتمال زیاد موفق نشد عواقب اعمال خود را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We can say with a high degree of probability that the poem was written by Shakespeare.
[ترجمه گوگل]به احتمال زیاد می توان گفت که شعر توسط شکسپیر سروده شده است
[ترجمه ترگمان]می توانیم با درجه بالایی از احتمال نوشته شکسپیر را بگوییم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احتمال (اسم)
supposition, possibility, likelihoood, expectancy, expectance, aptness, probability, contingency, eventuality, presumption, verisimilitude

تخصصی

[حسابداری] ضریب احتمال
[کامپیوتر] احتمال
[برق و الکترونیک] احتمال
[صنعت] احتمال، شانس - عبارتست از تخمینی (بصورت کسر یا نسبت) بر اساس توزیع خاصی از داده های جمع آوری شده که بیان کننده شانس وقوع یک رویداد خاص است . دامنه احتمال از صفر (رویداد غیر ممکن) تا یک (وقوع حتمی) گسترده است . برای رسیدن به یک خروجی بایستی مجموعه ای از شرایط و علل به کار گرفته شود.
[ریاضیات] احتمالات، احتمال، ناکامل بودن اصول احتمالات
[آمار] احتمال
[آب و خاک] احتمال

انگلیسی به انگلیسی

• likelihood, reasonability, odds; chance, prospect, outlook
the probability of something happening is how likely it is to happen, sometimes expressed as a fraction or a percentage.
the probability that something will happen is the fact that it is very likely to happen.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : probability / probable
✅️ صفت ( adjective ) : probable / probabilistic
✅️ قید ( adverb ) : probably / probabilistically
احتمال
امکان
پیشامد، پیشامد [در دانش آمار ( statistics ) ]

بپرس