privileged

/ˈprɪvlədʒd//ˈprɪvəlɪdʒd/

معنی: ممتاز، خاص، امتیاز دار، دارای امتیاز یا حق ویژه
معانی دیگر: برخوردار از امتیاز یا فرداد (رجوع شود به: privilege)، مصون

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: being a member of a group or class that has privileges; having privileges.
مترادف: favored
متضاد: disadvantaged, underprivileged
مشابه: exclusive, special

- These privileged students received a better education.
[ترجمه گوگل] این دانش آموزان ممتاز تحصیلات بهتری دریافت کردند
[ترجمه ترگمان] این دانشجویان ممتاز تحصیلات بهتری را دریافت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: restricted to a select or authorized individual, group, or class of people.
متضاد: public
مشابه: classified, confidential, exclusive, inside, limited, private, restricted, secret, top-secret

- The private club has privileged membership.
[ترجمه گوگل] باشگاه خصوصی دارای عضویت ممتاز است
[ترجمه ترگمان] این باشگاه خصوصی دارای حق عضویت ممتاز می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She has privileged access to the company's records.
[ترجمه گوگل] او دسترسی ممتاز به سوابق شرکت دارد
[ترجمه ترگمان] اون به سوابق شرکت دسترسی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Aristocrats enjoyed a privileged way of life.
[ترجمه گوگل] اشراف از شیوه زندگی ممتازی برخوردار بودند
[ترجمه ترگمان] Aristocrats از یک روش ممتاز زندگی لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: legally protected against disclosure in court or against charges of slander or libel, as is confidential communication to one's attorney.
متضاد: public
مشابه: confidential, off the record, private

- That is privileged information and will not be disclosed.
[ترجمه گوگل] این اطلاعات ممتاز است و فاش نخواهد شد
[ترجمه ترگمان] این اطلاعات ممتاز است و فاش نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the privileged classes of each society
طبقات ممتاز هر اجتماع

2. some specially privileged institutions
برخی از موسسات دارای امتیازات ویژه

3. It is unjust that a privileged few should continue to accumulate wealth.
[ترجمه گوگل]این ناعادلانه است که افراد معدودی از ممتاز به انباشت ثروت ادامه دهند
[ترجمه ترگمان]ناعادلانه است که تعداد افراد ممتاز باید به جمع کردن ثروت ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Students from a privileged background have an advantage at university.
[ترجمه گوگل]دانشجویان دارای پیشینه ممتاز در دانشگاه مزیت دارند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان از یک پس زمینه ممتاز دارای یک مزیت در دانشگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Discussions between a lawyer and client are privileged communications.
[ترجمه گوگل]بحث بین وکیل و موکل، ارتباطات ممتازی است
[ترجمه ترگمان]مذاکرات بین یک وکیل و موکل، ارتباطات ممتاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I consider myself highly privileged to have this opportunity.
[ترجمه گوگل]من خودم را ممتاز می دانم که این فرصت را دارم
[ترجمه ترگمان]به نظر من این فرصت رو دارم که این فرصت رو داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are very privileged to have Senator Dobbs with us this evening.
[ترجمه گوگل]ما بسیار مفتخریم که امروز عصر سناتور دابز را با خود داریم
[ترجمه ترگمان]ما خیلی امتیاز داریم که سناتور دابز رو امشب با خودمون داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was privileged to lead the team.
[ترجمه گوگل]من این افتخار را داشتم که تیم را هدایت کنم
[ترجمه ترگمان] می خواستم تیم رو رهبری کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How can anyone so privileged have any understanding of the common man?
[ترجمه گوگل]چگونه یک کسی که اینقدر ممتاز است می تواند درکی از مردم عادی داشته باشد؟
[ترجمه ترگمان]چگونه ممکن است کسی چنین برتری داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We felt privileged to be the first group of Western visitors to enter the historic palace, resonant with past conflicts.
[ترجمه گوگل]ما احساس افتخار می‌کردیم که اولین گروه از بازدیدکنندگان غربی بودیم که وارد کاخ تاریخی می‌شدیم که با درگیری‌های گذشته طنین‌انداز می‌شد
[ترجمه ترگمان]ما احساس افتخار می کردیم که اولین گروهی از بازدید کنندگان غربی باشیم که وارد کاخ تاریخی، تشدید با نزاع های گذشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She came from a financially privileged background.
[ترجمه گوگل]او از یک پس زمینه ممتاز مالی آمد
[ترجمه ترگمان]او از یک پس زمینه دارای امتیاز مالی آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are privileged tonight to have as our distinguished guest Chairman of the Committee of Foreign Affairs.
[ترجمه گوگل]ما امشب مفتخریم که میهمان برجسته خود رئیس کمیته امور خارجه هستیم
[ترجمه ترگمان]ما امشب به عنوان رئیس مهمان برجسته کمیته امور خارجه ممتاز هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Kylie feels fortunate to be in such a privileged position because of her successful TV career.
[ترجمه گوگل]کایلی احساس می کند خوش شانس است که در چنین موقعیت ممتازی به دلیل حرفه تلویزیونی موفق خود قرار دارد
[ترجمه ترگمان]کایلی احساس خوش شانسی می کند که به خاطر حرفه بازیگری موفق اش در چنین جایگاه ممتازی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those in authority were in a privileged position.
[ترجمه گوگل]صاحبان قدرت در موقعیت ممتازی قرار داشتند
[ترجمه ترگمان]ان هایی که در قدرت بودند در جایگاه ممتازی قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ممتاز (صفت)
super, excellent, immense, best, gilt-edged, privileged, distinguished, outstanding, illustrious, elect, preferential, topping

خاص (صفت)
own, private, noble, specific, characteristic, privileged, elect, select, special, particular, peculiar, gently born

امتیاز دار (صفت)
privileged

دارای امتیاز یا حق ویژه (صفت)
privileged

انگلیسی به انگلیسی

• enjoying special rights not enjoyed by others; belonging to a group that enjoys special benefits or advantages, favored; confidential, restricted to a limited number of persons
someone who is privileged has an advantage or opportunity that most other people do not have.

پیشنهاد کاربران

بهره مند
امتیاز دار، ممتاز
Privileged location
جایگاه ممتاز
sani
در اولویت بالاتری قرار میدهد - امتیاز ویژه ای به آن اعطا میکند
کسی که سعادت چیزی نصیبش شده، مفتخر
مصون. محرمانه
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : privilege
✅️ اسم ( noun ) : privilege
✅️ صفت ( adjective ) : privileged
✅️ قید ( adverb ) : _
افتخار، سعادت
مثال
I had the privilege to see him at a conference
سعادت
( بازی کردن برای تیم بارسا سعادتیه )
مفتخر
I'm very privileged to have stumbled
upon this culture and people
امتیازمند، صاحب امتیاز، پمتاز
( در مورد اطلاعات ) محرمانه، سرّی
بابضاعت
صاحب امتیاز
دارای امتیاز
برگزیده
دارای رجحان
مرجح
برتر
طبقه خاص،
برخوردار
[رایانه] مجوزخواه، ارجح امنیتی
مصون ، ایمن، دارای حق مصونیت
مرفه
نازپرورده
ژن خوب!
دارای حق تقدم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس